آقای علوی، وزیر اطلاعات اخیرا در اظهاراتی عنوان کردهاند، فعالان سیاسی که پس از اتفاقات سال 88 از کشور خارج شده و جرمی مرتکب نشدهاند میتوانند به کشور بازگردند. به نظر شما این وعده چقدر امکانپذیر است؟
این وعده میتواند امکانپذیر باشد. اقدامات قوهقضاییه براساس گزارشهای وزارت اطلاعات است و اگر وزارت اطلاعات رویکرد مثبتی را در پیش بگیرد و گزارشهای متفاوت از گذشته بدهد، قوهقضاییه میتواند در بسیاری از تصمیمات خود تجدید نظر کند. این اقدام مثبت و امیدبخشی است که میتواند کمکی به برداشتن گامها و گشایشهای بعدی از سوی وزیر اطلاعات بکند. البته به نظر میرسد که شفافسازی هم در اینباره باید صورت بگیرد تا کسانیکه رفتهاند تکلیف خود را بدانند که آیا جرمی مرتکب شدهاند یا خیر؟
آیا وزیر اطلاعات در مقامی است که بتواند در اینباره تضمین بدهد؟
همانطور که گفتم، مبنای تصمیمات قوهقضاییه برپایه گزارشهای وزارت اطلاعات است که اگر با رویکرد مثبت و سازنده به پروندهها ورود پیدا کنند و افراد را متناسب با شرایط و رویکرد جدید وزارت بررسی و بر همان اساس گزارش تنظیم کنند میتواند موثر واقع شود. وزارت اطلاعات نمیتواند کار قوهقضاییه را به عنوان قضاوت انجام دهد. اما مبنای قضاوتها براساس گزارشهای وزارت اطلاعات است.
آیا وزارت بهتنهایی میتواند در اینباره اقدام کند و آیا عملکرد نهادهای موازی مانع از تحقق این وعده وزیر اطلاعات نمیشود؟
نمیتوان در اینباره خیلی قضاوت کرد. به هرحال کارهای موازی هم انجام میشود و در اینباره و موارد مشابه مقاومتهایی صورت خواهد گرفت. مهم این است که وزارت اطلاعات رویکرد منطقی، واقعبینانه و متناسب با خواست عمومی جامعه را در پیش بگیرد. در این صورت به سهم خود میتواند بر گشایش فضا مسلط باشد. باوجود همه فضاسازیهایی که جریانهای افراطی انجام میدهند که گویی در جامعه اتفاقی نیفتاده است و حماسهای که مردم خلق کردهاند را ندید میگیرند اما خواست عمومی مردم به تدریج در جامعه خود را جا میاندازد و عقبنشینی عناصر و تفکرات نادرست صورت خواهد گرفت و فضا بهتدریج به سمت گشایش خواهد رفت.
بازگشت فعالان سیاسی به داخل کشور در دوران آقای خاتمی هم رخ داد، درست است؟
در آن زمان هم چنین امری رخ داد. اما کسانی که در آن زمان به خارج رفته بودند در فضای متفاوت و با انگیزههای متفاوت بودند و نمیتوان آن را با آن چیزی که در سال 88 رخ داد مقایسه کرد. اکنون شرایط پیچیدگیهای خاص خود را دارد. با تنوع افرادی که از کشور خارج شدهاند نمیتوان همه را با یک چوب راند و قضاوت کرد. ممکن است بعضیها واقعا جرمی مرتکب شده باشند و بعضی فقط فضا را مناسب ندانستند و رفتند. منابع اطلاعاتی باید بهدرستی در اینباره گزارش تهیه کنند و در اختیار قوهقضایی بگذارند.
مرجع تشخیص جرم چه کسی باید باشد؟ آیا کسی که بهطور مثال چند مصاحبه در رسانههای خارج از کشور انجام داده یا در رسانهای کار کرده مجرم است؟
در صدر مصاحبه اشاره کردم که مساله جرم باید مشخص شود که مصادیق جرم و منظور از جرم چیست تا فضای روشنی به وجود آید که قابل قضاوت باشد.
چقدر به تغییر اوضاع امیدوار هستید، یعنی فضایی که در گذشته بوده تغییر کند و سیاستورزی بر جامعه حاکم شود؟
همین نشاط و گشایش نسبی که بهوجودآمده خود خبر از روزهای بهتر میدهد. حماسه سیاسی که مردم خلق کردند سرآغاز بعضی از تغییرات است و میتوان امید داشت که ادامه پیدا کند تا با گشایشهای سیاسی و اجتماعی امید مردم تداوم پیدا کند و نشاط و روحیه سازنده به جامعه بازگردد. فکر میکنم این روند به شکل نسبی ادامه پیدا خواهد کرد، چرا که خواست عمومی مردم است و آن را مصرانه دنبال میکنند. تندروها نمیتوانند برای همیشه جلو مردم مقاومت کنند و در جایی تسلیم تصمیم و خواست مردم میشوند.
آیا مطمئن هستید مقاومت تندروها که به نهادهای قدرت و ثروت متصل هستند و ارگان رسانهای قوی هم دارند در مقابل مردم بالاخره شکسته خواهد شد و مانند دوم خرداد 76 به بعد هر 9 روز یک بحران درست نمیکنند؟
احتمال آن هست اما فضای فعلی با دوم خرداد متفاوت است. سطح آگاهی مردم بسیار بالا رفته و نتایجی که از کارشکنیها و بحرانسازیها بهوجودآمده سبب شده است مردم متوجه شوند که چه خطراتی کشور را تهدید میکند. آسیبهای هشتسال گذشته به ساختارهای کشور، مردم را بیشتر آگاه كرده است؛ بنابراین این سرمایه عظیمی که پس از 16 سال کسب شده آن چیزی نبود که در دوران اول اصلاحات وجود داشته باشد. دوم آنکه دست جریانهای افراطی و آسیبزننده رو شده است و خودشان را نشان دادهاند. برای آنها فرصتی به وجود آمد و از تمام حاکمیت برخوردار شوند و باوجود ادعاهای بسیار درنهایت شرایط امروز حاصل مدیریت آنهاست. آنها امروز دیگر نمیتوانند ادعایی داشته باشند و جز سروصدا و غوغا هنر دیگری ندارند؛ بنابراین براساس این دو نکته مهم، تفاوت اساسی با آن دوران داریم و برای همین امید بیشتری برای آینده وجود دارد.
اما بسیاری از مراکز قدرت هنوز در دست افراطیون است، آیا با این فرض میتوان امیدوار بود کارشکنیها کم شود؟
آنها کارشکنی میکنند و خواهند کرد. مهم میزان تاثیر آن است، یعنی چقدر میتوانند بازتولید شرایط گذشته را کنند. افراطیون سروصدا و غوغای بسیاری دارند اما اتفاقات سالهای گذشته آنها را نیز از درون فرسوده کرده و نشان داد که ناکارآمد و ناتوان هستند و به جامعه آسیب می رسانند و جز شعار و غوغاسالاری هنر دیگری ندارند. خیلی زودتر از آنچه فکر میکنند، فرو میریزند و از این حالت خارج میشوند.
بخشی از این جریانهای تندرو وابسته به جریان راست هستند؛ به نظر میرسد که ریشسفیدان این جریان میخواهند به نحوی آنها را کنار بگذارند و حتی از آنها دوری میکنند. به نظرتان جریان راست موفق به طرد این گروهها خواهد شد؟
متاسفانه به جز تعداد کمی که از ابتدا جزو عناصر ریشهدار نظام بودهاند، مابقی وابستگان به این جریان به دلایل مختلف از جمله رانتهای سیاسی گسترده برخوردار بوده که با کمترین هزینه توانستهاند قدرت کسب کنند. معمولا آنها در زمین یکطرفه همیشه بازی کردهاند و برای همین، بخشی از ضروریات جریان مردمسالاری را نتوانستهاند درک کنند. این عده خلق و خو و بینش لازم برای ورود به این عرصه را کسب نکرده و فرصت تمرین و ممارست برای اینکه بتوانند فرهنگ مدنی را توسعه دهند کمتر پیدا کردهاند و نیازی هم به انجام این کار نمیدیدند. همچنین به دلیل آنکه خود آنان در تقویت جریان تندرو نقش مهمی ایفا کرده اند،لذا نتوانستهاند به نحو شایسته جریان تندرو را از خود دور کنند. گرچه خوشبختانه اخیرا نشانه های امید بخشی از این امر به جود آمده است. قرائت گزارش حوادث قم در مجلس نشانه آن است. به هر حال جریان اصولگرا کمتر توانسته از گذشته درس بگیرد. توقع این بود در سالهای گذشته با توجه به دستاوردهای حاصل شده، از مردم عذرخواهی کنند و به جبران مافات بپردازند. اما این کار را انجام ندادند یا اگر هم انجام دادند به صورت محدود بود، زیرا سعی کردند سهم خود را کم کرده و فرافکنی کنند و نتیجه اوضاع را به بخشی از طیف خود نسبت دهند. به دلایل شرایط نابسامان موجود سعی میکنند افراطیها را دور کنند اما تا زمانیکه سازوکار لازم برای رسیدن به سیاست را کسب نکنند، نمیتوانند به صورت جدی و واقعی آنها را طرد و خط خودشان را جدا کنند. امیدواریم با خسارتهای عمدهای که به خودشان وارد شده متوجه مسئولیتهای خطیر ملی و تاریخی خود شده و با تجدید نظر در راه و روش گذشته، راه و رسم سازندگی، اصلاح و تعالی جامعه را در پیش بگیرند.
حضور افراطیها در بین جریان اصلاحطلبان نیز هست؟
در بین اصلاحطلبان نیز فرصتطلب و افراطی وجود دارد. مهم این است که اصلاحطلبان یاد گرفتهاند اصول و راهبرد های خود را بهطور شفاف ترسیم کنند و هر کس را در چارچوب آن عمل می کند اصلاح طلب بنامند و با این کار راه و مرزشان را از تند روها و اپوزيسیون ساختارشکن جدا کرده و آن ها را از خود نمی دانند. آنها مرتب در حال بازسازی و نوسازی گفتمانی هستند. علیرغم غوغاسالاری وسیع جریانهای رادیکال و ساختار شکن که بعضا خود را منتسب به اصلاح طلبان می کنند، اما اصلاحطلبان راه منطقی و قانونی خود را طی می کنند و مجموع تدابیر و سیاست ها و برنامه های آنان همه جریانات دیگر را تحتالشعاع قرار داده و فضای اصلاح طلبی واقعی بر جامعه حاکم شده است.
اما منتقدان شما در جریان مقابل هم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی را تندرو میدانند.
این دو حزب جزو افراطیون نیستند. آنها داخل نظام و معتقد به نظام هستند و در چهارچوب آرمانهای جامعه و قانون اساسی عمل میکنند. ممکن است کسانی تندرو باشند و خود را طرفدار این احزاب بدانند اما ملاک قضاوت در مورد احزاب عملکردهای رسمی آنها ست.
چقدر میتوان نسبت به تحقق فصل سوم قانون اساسی، یعنی تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی امیدوار بود؟
باید منتظر ماند و دید چه اتفاقی میافتد و سهم دولت و حکومت در بسترسازی فضای مناسب برای ایجاد تقویت احزاب و جامعه مدنی چیست. البته در مقابل جامعه مدنی هم در اینباره سهمی دارد. سهم دولت و حکومت را باید منتظر باشیم تا براساس همان شعارها و وعدههایی که داده قضاوت کنیم. جامعه از رییسجمهوری و دولت توقع دارد تا در بعضی از حوزهها ورود پیدا کرده و بسترهای لازم را فراهم کنند. حداقل خواست عمومی این است که به تدریج فضا به سالهای دوران اصلاحات که به واقع بهار احزاب، مطبوعات و فعالیتهای سیاسی و مدنی بود بازگردد و شرایط به شکل مطلوب و مناسبی احیا شود. وظیفه فعالان مدنی، اجتماعی و سیاسی نیز در اینباره بسیار خطیر و تاریخی است. باید از این فرصت که به دست آمده، یعنی حضور با نشاط مردم و تاسیس دولتی که خود را متعهد و معتقد به اجرای مطالبات میداند به نحو مطلوب، عاقلانه و سازنده بهرهبرداری کنند و به گسترش و توسعه جامعه مدنی بپردازند. تعامل اجتماعی را تقویت کرده و با ایجاد وحدت و همدلی شکافها را پر کرده و محبت و دوستی را جایگزین کنند چراکه این اعتقاد را دارند ودر صورت لزوم احزاب جدید تشکیل دهند در اینباره تمرین و ممارست انجام دادهاند. این وظیفه بر عهده اصلاحطلبان است. باید احزاب موجود را تقویت کرده و به سمت حرفهایشدن پیش ببرند و نهادهای مدنی را احیا کنند.
منبع: آرمان