پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 02 2024
کد خبر: 26203
تاریخ انتشار: 02 شهريور 1395 10:20
سید غلامحسین حسنتاش کارشناس ارشد نفت و انرژی در جلسه هفتگی موسسه مطالعات دین و اقتصاد پنجشنبه گذشته به مناسبت سالروز کودتا 28 مرداد سال 1332 به بررسی مسائل نفت ایران قبل و بعد از کودتا از منظر جهانی پرداخت
سید غلامحسین حسنتاش کارشناس ارشد نفت و انرژی در جلسه هفتگی موسسه مطالعات دین و اقتصاد  پنجشنبه گذشته به مناسبت  سالروز کودتا 28 مرداد سال 1332 به بررسی مسائل نفت ایران قبل و بعد از کودتا از منظر جهانی پرداخت و با اشاره به تحولات 28 مرداد و توجه به آنها از منظر سپهر بین المللی و در پاسخ به این سوال که چطور شد بعد از کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت وسقوط دولت مصدق، قرارداد دارسی وشرکت نفت انگلیس احیاء نشد و اینکه در تشکیل کنسرسیوم چون ملیون از شکست کودتا ناراحت بودند و به نوعی خارجی ها دوباره برگشتند شاید دستاوردهایی که در خود قرارداد بعدی که نهضت ملی داشتند به آن توجه نشده آیا نهضت ملی بطور واقع  تاثیری بر روی تحولات بعدی نداشته است، افزود: برای پاسخ به این سوال ها باید به فضای جهانی قبل از ملی شدن صنعت نفت ایران که مساله در آن فضا رخ داد برگردم. 
برای سال های طولانی صنعت جهانی نفت تحت کنترل هفت شرکت بزرگ نفتی بنام هفت خواهران نفتی بوده است پنج شرکت آمریکایی و دو شرکت اروپایی . شرکت های آمریکایی و دوشرکت اروپایی سرنوشتشان بسیار متفاوت است . تاریخ صنعت نفت جهان به سال 1859 در آمریکا برمی گردد. اولین چاه های نفت در پنسیلوانیای آمریکا حفر شده است و صنعت نفت در ابعاد جدید به نوعی در آنجا متولد شده است. بنابراین شرکت های آمریکایی در درون آمریکا برای توسعه صنعت نفت متولد شدند و  بعدها وارد عرصه بین المللی شدند. اما شرکت های اروپایی در درون کشورهای خودشان متولد نشدند بلکه براساس روابط استعماری و بر اساس امتیازهایی که در جاهای دیگرگرفتند متولد شدند. اساسا شرکت بریتیش پترولیوم در ایران متولد شد که بر مبنای همان قرار داد دارسی بوده است که بعدها به شرکت نفت "بی پی" تبدیل شده است هر چند که بعدها فعالیت شان را در کشورهای خودشان نیز توسعه دادند اما تولد آنها بیرون از مرزهای کشورهای خودشان بوده است. این هفت خواهر که از حدود سال های 1900 تا 1910 وارد عرصه جهانی شدند و رقابت را شروع کردند باید توجه داشت که  آن دوره هم دوره انتقال تدریجی قدرت استعماری انگلستان به امریکا بود.
ما از حدود سال های 1910تا 1928 شاهد یک رقابت خشن میان شرکت های نفتی خصوصا شرکت های آمریکایی و انگلیسی هستیم. برسر گرفتن امتیازات و دادن فرصت ها در کشورها و مناطق نفت خیز. اما در سال 1928 تحول مهمی رخ می دهد شرکت های آمریکایی و شرکت های انگلیسی بر سر حوزه های نفوذ و نحوه همکاری با یکدیگر به توافق می رسند و آن رقابت خشن و خونین، در قراردادی که در اسکاتلند بین آنها شکل می گیرد کنار گذاشته می شود و یک دوران جدیدی به نام دوران سلطه هفت خواهران در سال  1928 بوجود آمد. سال 1951 که نفت در ایران ملی شده است  بعد از سال 1928 است. واقعه ای هم که باعث شد  این توافق 1928 شکل بگیرد تشکیل اولین کنسرسیوم نفتی درعراق بود. در یکی از میادین عراق رقابت بین شرکت های آمریکایی وانگلیسی برسر گرفتن امتیاز بود، بعد از مدتی متوجه شدند که همه شان  این منابع زیرزمینی را از دست داده اند یعنی در رقابت با یکدیگر منبع آن زیر مانده و کسی چیزی عایدش نشده است. با واسطه گری فردی بنام گلبنگیان همگی روی یک سفره نشستند و اولین کنسرسیوم نفتی تشکیل شد و اینکه با تفاهم و همکاری بهترمی توانند زودتر به عایدات نفتی برسند زیر دندانشان مزه داد و به سازش 1928 منجر شد.

در سازش 1928 بین شرکت های آمریکایی و انگلیسی بر سر اینکه چگونه قیمت نفت را تعیین کنند توافق صورت می گیرد و بر سر اینکه حوزه های نفوذ را چکونه بین یکدیگر تقسیم کنند توافقاتی صورت می گیرد که تا سال های متمادی وحداقل تا 1970 تاثیر گذار و سرنوشت ساز بوده است . 1928 تا 1970 صنعت نفت در دنیا تحت سلطه کامل این شرکت ها است در بخش های تولید و پالایش کنترل دارند. شاید حدود 90 درصد نفت، حمل ونقل نفت دنیا را این شرکت ها کنترل می کنند بعضی از شرکت های اروپایی از کشورهای دیگر هم یک رقابت منفعلانه ای در کنار اینها دارند. فرانسوی ها ، ایتالیائی ها و شرکت های ژاپنی تا حدودی دنبال فرصت می گردند که آنها هم بتوانند در مناطق نفت خیز وارد شوند نفوذی فرانسوی ها  به دلیل نفودی که از دیرباز در مناطق شامات و عراق داشتند مقداری در این رقابت ها موفق تر بودند بخاطر اینکه مسیرها به سمت مدیترانه تحت کنترل آنها بود. درون کنسرسیوم شمال عراق به همین دلیل شرکت های فرانسوی هم سهم پیدا کردند. 
 بعد از 1928 درست است که رقابت خشن کنار گذاشته شد اما این طور نبود که این رقابت بین شرکت های آمریکایی و انگلیسی بطور کامل کنار گذاشته شود. رقابت مقداری متمدنانه تر شد و طرفین در تلاش فرصت جویی برای اینکه بتوانند فرصت ها را از دست یکدیگر در بیاورند، بودند.
تبلور تمام این مسائل در داستان ملی شدن صنعت نفت به خوبی مشاهده می شود. آمریکایی ها در تلاش بودند که جای پایی در نفت ایران باز کنند قبل ها هم مذاکراتی داشتند  که خارج از حوزه قرارداد دارسی امتیازاتی بگیرند و هر حال نشان می دهد که شرکت های آمریکایی هم مشتاق بودند که در نفت ایران حضور داشته باشند. در جریان کودتای 28 مرداد تبانی بین امریکایی ها  و انگلیسی ها صورت گرفت و  به کودتا منجر شد و آمریکایی ها مزد همکاری شان را گرفتند و در نفت ایران که هیچ سهمی نداشتند یک دفعه 40 درصد سهم پیدا  کردند. فکر می کنم شاید مرحوم محمد مصدق و کسانی که دست اندر کار ملی شدن صنعت نفت بودند خیلی به این فضای جهانی رقابتی بین هفت خواهران و حمایتی که دولت های آمریکا وانگلستان از شرکت های خودشان داشتند و تاثیرگذاری خارجی و سیاسی که این کشورها برروی شرکت های خودشان داشتند، بدقت توجه نداشتند البته این فرضیه ای است که نیازمند تحقیق بیشتر است.
مدتی بعد از شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد،  مذاکراتی آغاز شد و یک کنسرسیوم نفتی پا گرفت."بی پی" که کنترل صددرصدی نفت ایران را داشته حالا 40 درصد سهام پیدا می کند. شرکت های آمریکایی که هیچ سهمی در مناطق نفت خیز ایران نداشتند 40 درصد سهم پیدا می کنند. شرکت نفت فرانسه 6 درصد و شرکت شل14   درصد سهم پیدا می کند. یک کنسرسیوم متشکل از مجموعه این شرکت ها تشکیل می شود و  بعد از کودتا این بحث مطرح نمی شود که همان قرارداد دارسی برگردد  و زنده شود.
چند سال پیش بدلیل اینکه خیلی از زوایای تاریخ نفت ایران تاریک مانده تصمیم گرفتیم در زمینه تاریخ شفاهی کاری را انجام دهیم و از طریق مصاحبه با کسانی که در این جریانات بوده اند بتوانیم یکسری تحولات را که مکتوب نشده مستند کنیم. با کارشناسان تصمیم گرفتیم بر روی  موضوعاتی کنکاش کنیم که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
دیدیم در رابطه با نهضت ملی و دوره سه سال به تبع اینکه جامعه ایرانی هم سیاست زده است و مسائل هم جنبه سیاسی و هم نفتی داشته خیلی از مطالب گفته شده اما در خصوص اینکه کنسرسیوم چگونه تشکیل شد مذاکرات آن چه بود؟ روابط کنسرسیوم با دولت ایران چگونه تنظیم می شد؟  کمتر کار شده است و این که در سال 1970 چه شد که  قرارداد کنسرسیوم تجدید نظر شد کمتر کار شده لذا  بیشتر روی این موضوعات تمرکز کردیم که برای پاسخگویی به این سوالات می بایست چندین مصاحبه با کسانی که در این زمینه فعالیت داشتند انجام می شد که قرار است متن مصاحبه های انجام شده به زودی به  چاپ برسد و در این اقدام سعی شده که این مقطع تاریخی را بیشتر باز کنیم که با  مراجعه به  این مصاحبه ها مشاهده می شود دستاوردهای نهضت ملی نفت در قراردادی که منعقد شده خیلی تاثیر گذار بوده است. تقریبا تمام مصاحبه شوندگان این را گفتند که مذاکراتی که در قرارداد کنسرسیوم انجام شده به شدت تحت تاثیر نهضت ملی وجو اجتماعی که در اثر نهضت ملی بوجود آمده بود، قرارداشت.  و اگر دستاوردی و نکته مثبتی وجود داشته تحت تاثیر این مساله بود  اما  به خاطر  بد بینی ها و یاسی که بعد از شکست نهضت ملی حادث شد، کمتر به آن توجه شده است.
بهرحال درست است که نهضت ملی شکست خورد و صنعت نفت در کنترل دولت و ملت ایران در نیامد، اما باید اعتراف کرد که یک قدم به جلو گذاشته شد از یک  قرارداد امتیازی که کمترین دخالت را برای دولت ملی تمهید می کرد به قراردادهای مشارکتی 50.50 منتقل شدیم. بر اساس قانون شرکت ملی نفت ایران تاسیس شد و شرکت ملی نفت ایران مذاکرات قراردادی را انجام داد و ناظر بر قرارداد تعیین شد واین خود گامی به جلو بود.
 یکی از دستاوردهای نهضت ملی و شکل گیری کنسرسیوم ، بر چیده شدن استعمار شرکت ملی نفت انگلیس بود به ویژه بعد از داستان آن اسنادی که از آن خانه سدان بیرون آمد کسی نمیتواند تردید کند که شرکت نفت ایران و انگلیس فقط کار نفت نمی کرد و دخالت و نفوذ بسیار گسترده ای در تمام شئون مختلف کشور داشت در حالی که ما ردی مبنی بر اینکه کنسرسیوم چنان دخالتی در شئون مختلف کشور داشته باشد نداریم. بله! وقتی که خارجی ها می آیند ممکن است چند تا جاسوس هم در میان آنها باشد و یکسری اطلاعات را هم منتقل کنند اما آن دخالتی که شرکت نفت ایران و انگلیس در شئون ما داشت  را شما هیچ وقت در جای دیگر نمی بینید بنابراین می توان گفت که این یکی از دستاوردهای ملی شدن بود.

در سه سال دوره ملی شدن درب صنعت نفت به روی ایرانی هاباز شد بسیار آموختند و موفق شدند پالایشگاه آبادان را راه اندازی کنند در صورتی که قبلا ایرانی ها فقط در مشاغل پست بودند و به خیلی از قسمتها ممنوع الورود بودند. آّبراهامیان در کتاب کودتا آورده است که: انگلیسی ها یک جریان تبلیغاتی شکل داده بودند که دائما اعلام کند ایرانی ها موفق به راه اندازی صنعت نفت نیستند بعد پرسیده می شود که اگر موفق نبودند چرا ناوگان هایتان را مستقر کردید که جلوی صادرات ایران را بگیرید؟ چرا برنامه ریزی کردید که از طریق بصره به  پالایشگاه آبادان حمله کنید؟ تمام شواهد نشان می دهد ایرانی هایی که حق نداشته به مسائل فنی نفت ورود داشته باشند طی این سه سال موفق شدند که ورود پیدا کنند و پالایشگاه آبادان را راه اندازی کنند که آن موقع سنبل صنعت نفت بود. البته باید تاسف بخوریم  که اگر جریان نهضت ملی و بسیجی که مصدق کرده بود که تمام دانشگاه هیان وارد شوند و به راه اندازی صنعت نفت کمک کنند اگر ادامه پیدا کرده بود، امروز وضع دیگری داشتیم. خصوصا این که  در آن مقطع فاصله فنی و تکنولوژی ما با دنیا خیلی فاصله شگرفی نبود و اگر تداوم می یافت، شاید امروز در اداره صنعت نفت وضعیت متفاوتی داشتیم.
ولی بهر حال افزایش نقش ایرانیان و موفقیت هایی که در آن دوره داشتند بر قرار داد کنسرسیوم و مذاکرات قراردادی هم سایه افکند و کنسرسیوم پذیرفت که تعداد بیشتری از ایرانیان را در سمت های فنی و مدیریتی بکار گیرد در صورتی که قبلا چنین موضوعی وجود نداشت.
از دستاوردهای دیگر نهضت ملی افزایش شفافیت در حساب های نفت را می توان ذکر کرد در دوره حاکمیت شرکت نفت ایران و انگلیس، ایرانی ها هیچ ورودی به محاسبات نداشتند. یکی از شبهاتی که وجود داشت این بود که مثلا آن 16 درصد سود عملکردی که طبق  قرار دادا وظیفه داشتند به دولت ایران پرداخت کنند را آیا  درست پرداخت می کنند ؟ و اصولا سود چقدر بوده؟ وهمواره هم  مثل یک مورد در دوره رضاخان که این اختلاف ها بالا گرفت مجبور بودند از حسابرسین انگلیسی استفاده کنند که دوباره آنها هم با شرکت نفت تبانی کردند. بهر حال با به وجود آمدن شرکت نفت و دخالت بیشتری که ایرانی ها پیدا کردند و کنترل در محاسبات نفتی شفافیت بیشتری پیدا شد.باید اذعان کنیم نقش شرکت های آمریکایی که وارد شدند خیلی مثبت تر از شرکت های انگلیسی بود . واقعیت این است که ما اگر با عینک امروز و برخورد با آمریکایی ها نگاه کنیم شاید پذیرش آن سخت باشد اما در واقع آمریکایی ها هم در مسائل انتقال تکنولوژی و اکتشاف و مهندسی میادین نفتی توانایی های بیشتری نسبت به انگلیسی ها داشتند  و هم در انتقال دانش بازتر بودند. بنابراین یک تحولی هم از این جهت در صنعت کشور بوجود آمد.
 ضمن اینکه بوجود آمدن شرکت نفت این امکان را فراهم کرد که بتدریج در حوزه های خارج از قرارداد کنسرسیوم  و بویژه در حوزه های دریایی قراردادهایی بسته شد که خیلی ممتازتر از قراردادهای کنسرسیوم بود و این باعث شد که ایران اهرم های فشاری روی کنسرسیوم داشته باشد . مثلا شرکت ایتالیائی انی  که رقیب شرکت های آمریکایی و انگلیسی بود و دنبال فرصت بود در بعضی از میادین ما قراردادهای 75.25 را بست که خود این فرصتی رابرای دولت ایران ایجاد می کرد. البته آن چیزی که شاید بسیار قابل تاسف است و همه دستاوردهای مثبت را تحت الشعاع  قرار میدهد این است که اگر از منظر  پدیده نفرین منابع  نگاه کنیم درهمین دوران مرتبا اقتصاد ایران به وابستگی روزافزون به درآمد نفت که نتایج آن را امروز شاهد هستیم گرفتار آمده است.
در مورد این که چرا این کنسرسیوم به وجود آمد و اینکه روابط آن با شرکت نفت چطور تنظیم میشد. در دوره 1954 تا 1973 که کنسرسیوم فعال بوده است می توان گفت که به تدریج نقش و سهم ایرانی ها در صنعت نفت افزایش پیدا کرده است. میزان حضور خارجی ها کمتر شده بطوری که به تدریج کارشناسان و متخصصین ایرانی چهار درگیری و چالش عمده را با کنسرسیوم پیدا کردند.
یکی مساله سوزاندن گازهای همراه نفت بود که متناسب با 6 میلیون بشکه حجم عظیمی از میادین  نفتی گاز خارج  می شد و این گازها عمدتا سوزانده می شد.
مساله تولید صیانتی و تزریق گاز کافی به میادین نفتی برای بهره گیری بهینه ازمیادین یکی از دیگر چالش های بود که بین کارشناسان ایرانی و کنسرسیوم بوجود آمد . چالش دیگر تدوین برنامه بلند مدت بود. کنسرسیوم برنامه های یک ساله و حداکثر دوساله برای ظرفیت تولید و میزان تولید ارائه می داد و بعدا این مساله مطرح شد که دولت ایران نمی تواند برنامه های بلند مدت خود را  برمبنای درآمد نفت تنظیم کند بنابراین فشار  بود که این برنامه های کنسرسیوم  برای دوره های 5 تا 10 ساله ارائه شود. چالش دیگر  همان تغییر شرایط مالی قرار داد بود که  متخصصین ایرانی به کنسرسیوم فشار می آوردند که کنسرسیوم هم شرایط  25/75 را  بپذیرد .
اما بحث بعدی این است که چطور شد پایان قرار داد کنسرسیوم  که بطور عادی در 1979 بود و پیش بینی شده بود که  برای 5 سال هم قابل تمدید است و این قرارداد می توانست تا سال 1984 ادامه پیدا کند، چطور شد که در سال 1973 قرارداد تجدید نظر شد و مذاکراتی با کنسرسیوم شروع شد و قرار داد از حالت مشارکتی به قرارداد خدماتی تبدیل شد؟ در واقع گام دیگری به جلوبرداشته شد. شاید کمتر به این مساله پرداخته شده باشد که چرا این اتفاق افتاد؟ خصوصا که خود شاه در برخی از سخنرانی ها ونوشته هایش این توهم را مطرح می کند که انقلاب و  به خیال او عدم حمایت یکپارچه آمریکا و انگلیس در  حفظ او در جریان انقلاب، ناشی از همان اقدامی بوده که او در سال 1973  کرده و  و قرارداد کنسرسیوم را پیش از موعد تغیر داده و به نوعی انتقام گیری شرکت های نفتی از او بوده است و اخیرا هم که فضایی ایجاد شده خیلی هایک نوارهایی در می آورند و به آن دامن می زنند وموضع گیری هایی که شاه در  مورد قیمت نفت داشته را مطرح میکنند. 
سوال این است که چرا  از1970 به بعد شاه طرفدار پروپا قرص افزایش قیمت جهانی نفت شد در صورتی که سازمان اوپک سال 1960 تشکیل شده و ایران هم تقریبا با اکره وارد اوپک شده بود و هدف اوپک هم این بود که قیمت ها را به نفع کشورهای صادر کننده بهبود بخشد و درمقابل هفت خواهران مقاومت کند. اما مشاهده می کنیم در دهه  1960 شاه بحثی روی قیمت ندارد و حتی ظن و گمانی هست که ایران در وهله اول نمی خواست وارد اوپک شود و با فشارآمریکایی ها به عنوان یک کنتورلر  و یک کارشکن وارد اوپک شد. ولی چطور شد که از سال 1970 به بعد یکدفعه شاه شروع کرد به سخنرانی های بسیار آتشین در مورد قیمت نفت و اینکه اینها سال های متمادی  است که نفت را به قیمت نازل از ما می خرند و نفت ارزش چنین وچنان دارد و بعد هم از 1971 به بعد هم انتقادات شاه به کنسرسیوم زیاد شد و از  تعدادی از همان کارشناسانی که با کنسرسیوم درگیر بودند شروع به حمایت کرد. اگر داستان شوک نفتی در سال 1973 را خوب نشناسیم  دلایل این مساله را هم نمی توانیم کشف کنیم که چرا این اتفاق افتاد؟ من نمی خواهم بگویم که شاه لزوما با آمریکاییها هماهنگ بود ولی شاید چراغ سبزی دیده بود که حالا می تواند درباره این مسائل که قبلا اجازه نداشت صحبت کند، صحبت کند.  اصولا توصیه می کنم که حتی  اگر می خواهید  تحولات امروز نفت را متوجه شوید شوک اول نفتی را به خوبی مطالعه کنید. اگر شوک اول نفتی را متوجه نشویم شاید تحلیل مسائل وتحولات روز نفت را هم متوجه نشویم .
شوک اول نفتی ظاهرا در اثر تحریم نفتی اعراب علیه اسرائیل در جریان جنگ 1973 که برای باز پس گیری سرزمین هایی شروع شد که در سال 1967 از دست رفته بود وانورسادات در این جنگ  از کشورهای عرب در خواست کرد که از اهرم نفت استفاده کنید که برخی کشورها استقبال کردند و تحریم نفتی شکل گرفت و ظاهر مساله این بود که نفت کم شده وموجب افزایش قیمت های نفت شده است. 
اما اینکه دولتی با ماهیت دولت عربستان و  با توافقی از   سال  ها پیش با آمریکایی ها داشت  آیا بدون چراغ سبز آمریکایی ها اجازه داشت که وارد تحریم نفتی شود و اصولا تحریم نفتی چقدر طول کشید و چقدر نفت از بازار دنیا در جریان تحریم کم شد (چون اختلاف های شدیدی بین کشورهای عضو اوپک و کشورهای عربی بر سر تحریم بود و عملا فقط دولت عراق بود که صادراتش را کم کرد) دچار ابهام است؟ اگر بخواهیم بدانیم که داستان شوک نفتی چه بود باید به تحولات سالهای 1969 و 1970 در آمریکا برگردیم. 
در سال 1970 با توجه به مجموعه مشکلاتی که آمریکا چه در بخش انرژی و میزان مصرف انرژی و  چه در مورد ضعیف شدن دلار و گرفتاری هایی که بعد از جنگ ویتنام و کره پیدا کرده بود و باعث می شد که از رقبای اقتصادی خود عقب بیفتد، و چه در در زمینه تجاری داشت، دولت امریکا به فکر راه حل افتاد. داستان از اینجا شروع شد که روند مصرف انرژی در آمریکا بیرویه است و آینده خوبی را رقم نمی زند داستان از اینجا شروع شد که وابستگی آمریکا به نفت خارجی وارداتی و  بویژه خاورمیانه در حال افزایش است  و  تولید کنندگان داخلی آمریکا که هزینه تولیدشان بالاتر است با نفت وارداتی نمی تواند رقابت کنند و گزارش های متعددی دراین زمنیه ها از سال 1968 تهیه شد که  برای حمایت از تولیدکنندگان آمریکا و  کنترل مصرف  انرژی چه باید کرد؟ و نهایتا نیکسون کمیسیونی را مامور کرد که قضیه را در یک سپهر جامع تر و فراتری نگاه کند با توجه به موقعیت آمریکا و  موقعیت دلار در جهان و مسائل نفت و انرژِی،  همه را یکجا ببینند.  آن کمیسیون نهایتا  توصیه کرد که  راه حل بسیاری از مشکلات آنروز آمریکا افزایش قیمت جهانی نفت است.  و گزارش دیگری در همان مقطع در وزارت خارجه آمریکا تهیه شد که همان را توصیه می کرد. و از این پس سیاست امریکا در مسیر افزایش قیمت نفت قرار گرفت و شاه  هم به استناد اسناد منتشر شده در کتاب پادشاهان نفت اجازه دم زدن از بالارفتن قیمت نفت پیدا کرد. همچنین سیاست امریکا در این جهت قرار گرفت که حالا سرمایهگذاری شرکت های نفتی به نقاط خارج از اوپک برود ولذا فشار به کنسرسیوم توسط دولت ایران مجاز شده بود. در قیمتهای بالای نفت بسیاری از میادین نفتی جهان در خارج از اوپک اقتصادی شده بود و امنیت انرژی امریکا ایجاب می کرد در آنجاها سرمایهگذاری شود. 
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر