شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 18 2024
کد خبر: 1962
تاریخ انتشار: 13 مرداد 1392 19:29
خبرگزاري آريا- شغل و داشتن پايگاه اجتماعي شايد زيربنايي‌ترين بخش زندگي انساني است. چرا كه از كار مي‌توان به جوهره دروني افراد پي برد و وقتي اين جوهره‌هاي  دروني‌ آشكار شوند و استعدادهاي بالقوه به منصه ظهوربرسند مي‌توان به وجود جامعه‌اي پويا اميدوار بود.
هر انساني در زندگي اش به مرحله اي مي رسد که به فکر انتخاب شغل مي افتد چرا که شغل از عومل تاثير گذار آينده ي هر فرد محسوب ميشود.

همانطور که در روايات هم آمده است كسي كه به كار و تلاش مشغول است، از كسي كه كار را رها كرده و به عبادت خدا مشغول است اجر و پاداشي فزون‌تر دارد و در احاديث ذكر شده است كه امام صادق(ع) فرمود:  هر آنكس كه جامه خود را بدوزد و نعلينش را وصله زند وكالاي مورد نياز خانه را خود حمل كند از تكبر ايمن باشد. در مكتب اسلام دستورهاي متعددي وارد شده كه از مجموع آنها مي‌توان به ديدگاه ارزشي اسلام درباره كار پي برد.


در اين نوشتار به بررسي دلايل تغيير نگرش به مشاغل مختلف در جامعه و اهميت آن در زندگي افراد خواهيم پرداخت؛


در حال حاضر در جامعه کنوني ايران نگاه به مشاغل تغيير پيدا کرده و شغل‌هايي که در گذشته منزلت بالايي داشتند حالا ديگر ارج و قربي ندارند و برعکس مشاغلي که قديم‌تر‌ها به نظر خانواده‌ها، دون مي‌رسيد امروز پيشنهاد مي‌شود.

براستي چه عواملي در اين تغيير نگرش به مشاغل تاثير گذار بوده است ؟ آيا شأن مشاغل تغيير کرده است؟ چرا در جامعهبرخي شغل ها مطلوبند و تقاضا براي آنها زياد است و برخي ديگر از مشاغل مثل کارگري، نگهباني و... از مطلوبيت چنداني برخوردار نيستند و افراد تمايل چنداني به انتخاب نوع شغلهاندارند و حتي بيکار بودن را به اين نوع مشاغل ترجيح مي دهند؟آيا اين موارد تنها مختص جامعه ايراني است يا در جوامع ديگر نيز ديده مي‌شود؟

در واقع شغل نوعي منزلت و پايگاه اجتماعي را براي افراد رقم ميزند کهبه اعتقاد مزلو افراد بر اساس و پايه سطوح پنج گانه برانگيخته ميشوند و چنانچه اين نيازها با توجه به موقعيتي که دارند برآورده شوند موقعيت شغلي ايجاد ميشود. اين نيازها به ترتيب اولويت عبارت است از نيازهاي فيزيولوژيک، امنيت، اجتماعي، احترام و خودشکوفايي،نظريه مزلو بر پايه سهم فروضه عمده قرار دارد:

1-    افراد تنها بر پايه نيازهاي برآورده نشده برانگيخته مي شوند.

2-    نيازهاي افراد به ترتيب اهميت از نيازهاي ساده و پيچيده مرتب شده اند.

3-    نيازهاي سطوح بالاتر زماني مي تواند باعث برانگيختن فرد شود که نيازهاي سطوح پايين تر برآورده شده باشد(لوسير،1997 به نقل از هومن 18:1381)

روانشناسان بر اين باورند که نظريه سلسله مراتب نيازها در بررسي رضايت شغلي بسيار کار ساز است. زيرا رضايت فرد را با توجه به اين نکته که شغل وي چگونه پاسخگوي نيازهاي غالب است، مي توان تعيين کرد. ممکن است براي فردي ايمني اقتصادي يک نياز باشد، در حالي که براي ديگري نياز به احترام مطرح باشد. لذا طبيعي است که يک شغل واحد نمي تواند موجب سطوح بسيار متفاوت بسيار در آنها شود( از کمپ 261:1378).

هرزبرگ و همکاران وي تحقيقات خود را در دهه 1950 بروري 200 نفر حسابدار و مهندس شروع کردند و نتيجه گرفتندشاخص هايي که سبب بوجود آمدن رضايت شغلي مي شوند (عوامل بر انگيزنده) و شاخص هايي که سبب بوجود امدن نارضايتي شغلي مي گردد ( عوامل بهداشتي ) بايکديگر تفاوت دارند. به اعتقاد وي برانگيرنده ها ( مانند پيشرفت ، بازشناسي، مسوليت و رشد) در ذات  يک شغل خاص وجو دارند و هنگامي تقويت شوند سطح رضايت شغلي افراد افرايش مي يابد  اما عوامل بهداشتي خارج از شغل است. باوجود اين در بردارنده شاخص هاي است که در بافت سازماني قرار داردشاخص هاي مانند سياستهاي سازماني، حقوق، روابط کارکنان،کيفيت مديريت و سرپرستي، راهبردهاي سازماني و شرايط کار و مقام(لاسون و همکاران 1998 به نقل از هومن 27:1381).

شأن اجتماعي اصولا تابعي از موقعيت اجتماعي است. در برخورد با افراد اول بايد بگوييد شغلتان چيست تا ببينند شأن اجتماعي شما چقدر است.هر کاري براي خودش ارزشي دارد و در هر جايي که باشد ارزش آن فرق مي کند. در نتيجه بر حسب جنس، سن، شغل، مهارت و براساس قدرت هاي معنوي و مادي، شبکه اي از ارزش ها ايجاد مي شود که شأن کسي که در آن مقام قرار مي گيرد از آن متبلور مي شود و اين برمي گردد به عکس العمل مردم آن کشورها و نگاهي که به انسان ها دارند. عکس العمل مردم ما لزوما به برخي مشاغل منفي است. خيلي اوقات افراد به خاطري شغلي که دارد ممکن است مورد توهين قرار گيرد اما وقتي همين شغل را در يک کشور اروپايي داشته باشد برايش عيب و عار نيست،  شأن اجتماعي اش ديگر زير سوال نمي رود و به خاطر اينکه نگهبان يا پيشخدمت است تحقير نمي شود و  شأن او به اين است که در فلان کشور اروپايي زندگي مي کند.

شايد يکي از دلايل اين امر را درآمد بالاي شغل در يک کشور ديگر بتوان قلمداد کردکه متاسفانه اين نوع مشاغل در کشور ما از درآمد بالايي ندارد و شايد  همين درآمد بالا در يک کشور بيگانه براي او پايگاه اجتماعي خوبي را به همراه خواهد داشت اما در کشور بومي قضيه به صورت ديگري است.

اگر چه اين نوع مشاغل جزو مشاغل بد به شمار نمي روند و بيشتر طبقات متوسط به آن کار مشغول مي شوند اما شايد پول و درآمد تعيين کننده موقعيت هاست. چرا که يک فرد پولدار حتي اگر شغل پاييني داشته باشد مردم به او احترام خواهند گذاشت. در عصر پول همه چيز است خيلي از معيارها از بين مي رود و پول تعيين کننده شخصيت، وجاهت، عزت و شرف خيلي از مردم شده است.

در کشورهايي مانند کشور ما وقتي شما چيزي توليد نکنيد، ارج و منزلت کمتري داريد. همچنين اين شغل از نظر عامه مردم درآمد پاييني دارد؛ بنابراين در ميان توده مردم اهميت چنداني هم ندارد، زيرا مهارت چنداني نياز ندارد؛ بنابراين شأن چنداني هم براي آن قائل نيستند.

ناصر فکوهي عضو هيأت علمي دانشگاه تهران درباره تغيير نگرش به مشاغل درايران مي گويد در يک ديدگاه کلي بايد گفت به دليل وقوع انقلاب اطلاعاتي در دهه 1980 و سپس ورود جهان به بحران عمومي و جهانشمول اقتصادي – انقلابي که در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم مي‌کند و تغييرات گسترده اي که در حوزه هاي گوناگون سياسي و اقتصادي که در حال رخ دادن هستند، اين يک پديده ايراني نيست و در سراسر جهان قابل مشاهده است.

اما در ايران به نظر مي رسد ريشه‌هاي پديده به دهه 1340 بازمي‌گردد و جايگزين شدن درآمد نفتي و بالا رفتن گسترده درآمدهاي عمومي در کشوري که عمدتا روستايي و کشاورزي بود. نتيجه در کوتاه‌مدت به وجود آمدن يک قشر اجتماعي متوسط نسبتا ثروتمند و در دو سوي آن دو قشر اجتماعي با تفاوت طبقاتي فوق‌العاده بالا و انفجار‌انگيز و چرخش استبدادي گسترده رژيم پهلوي با تمايل به تحميل صوري مدل غربي سبک زندگي از جمله در زمينه انتخاب مشاغل به مردم بود (مهندس يا دکتر).

 نتيجه درازمدت، انقلاب اسلامي و زير و رو شدن جامعه ايران و حرکت آن به سوي دموکراسي و مدرنيته بود که امروز در آن به سر مي‌بريم، زيرا حرکت تغيير به سوي مدرنيته با بسياري از ساختارهاي سنتي جامعه همخواني ندارد و بسياري از ساختارهاي مدرن قرن بيستمي نظير فساد سياسي و اقتصادي نيز آن را برنمي‌تابند اما انقلاب جمعيتي و تغيير ساختار اجتماعي و بالا رفتن سرمايه فرهنگي و حضور گسترده زنان در عرصه‌هاي اجتماعي داده‌هاي مساله رابه کلي تغيير داده است.

در اينجا در زمينه انتخاب شغل ما با موقعيتي متناقض روبه‌رو هستيم. از يک سو پولي شدن جامعه و بالا رفتن ارزش ثروت به نسبت تمام ارزش‌هاي ديگر سبب شده است که مدل قديمي فناورانه در انتخاب شغل تقويت شده و البته مشاغل جديد سرمايه‌داري (نظير مديريت‌هاي صنعتي، بانکداري و...) نيز به آن اضافه شوند. ولي از طرف ديگر نيازهاي فرهنگي جامعه، ارزش گروه ديگري از مشاغل از جمله مشاغل هنري، فرهنگي وآموزشي را به شدت بالا برده است.

اين در حالي است که بحران اقتصادي- سياسي – اجتماعي، بازار کار را به شدت سست و شکننده کرده است و چشم‌اندازهاي آن را ضعيف. بنابراين در اين شرايط ما بيش از هر چيز با سردرگمي نسل پيشين براي کمک به نسل بعدي روبه‌رو هستيم زيرا ديگر به هيچ‌يک از انتخاب‌هاي خود مطمئن نيستند و با سردرگمي نسل جوان نيز روبه‌ هستيم که تصور مي‌کند جهان را بهتر از نسل پيشين مي‌فهمد، اما متاسفانه به دلايل مختلف اين شناخت عموما ناقص است.

هر دو نسل نيز راه‌حل «گريز به جلو» را انتخاب کرده‌اند که در ايران دو شکل عمده دارد: ادامه تحصيلات تا حد ممکن بدون توجه به نيازهاي بازار کار و چشم‌اندازهاي کسي که تحصيل مي‌کند؛ يا مهاجرت و تلاش براي دست‌يابي به چيزي که در اينجا به نظر مي‌رسد دست‌نيافتني باشد که طبعا هر دو حالت آسيب‌شناختي داشته و لزوما نمي‌توانند به نيازها پاسخ داده و راه‌حل‌هايي جدي را ممکن کنند اما هر دو به جريان‌هاي آسيب‌شناختي جديد دامن زده‌اند.

حال اين سئوال پيش مي‌آيد كه چه نهادي متولي اين تغيير نگرش مثبت به در افكار عمومي است؟

شايد در پاسخ به اين سئوال انگشتها متوجه صدا و سيما شود به لحاظ امكان اثرگذاري و تغيير نگرش مثبت در افكار عمومي نسبت به مقوله اشتغال در جايگاه ممتازي قرار دارد. اما افسوس كه ناخواسته به وظيفه تاريخي خود در اين زمينه عمل نمي‌كند و نگاه سازمان صدا و سيما به مقوله اشتغال و اشاعه فرهنگ آن عملاً غير كارشناسي و در درجه نازلي از اهميت قرار دارد.

همچنين برنامه‌هاي تشويقي براي شاغلين اين نوع مشاغل پايين دستي يا روشن ساختن اين امر براي افكارعمومي كه حتي بيگانگان و خصوصا کشورهاي اروپايي براي كسب درآمد در كشورهاي خود حاضر به انجام هر فعاليت و حرفه اي هستند و انتخاب اين نوع مشاغل هم براي آنها عيب و عار نيست و ساير روش‌هاي اقناعي و تكرار و تلقين مكرر آن بالاخره افكارعمومي خفته را بيدار، اقناع و آماده تحولات مثبت در زمينه انتخاب درست مشاغلبا توجه به توانمندي هاي فردي و نيازهاي اجتماع خواهد نمود.

تغيير در نگرش و ديدگاههاي اجتماعي و فرهنگي نسبت به مشاغلي که با توهين و تحقير در جامعه نگريسته مي شوند شايد يکي ار مهمترين عامل برون رفت از اين معضل اجتماعي باشد که همه افراد انتظار پشت ميز نشيني نداشته باشند به گونه اي که هر فردي با توجه به سطح تحصيلات دانشگاهي يا مهارت و حرفه و توانمندي که دراست بتواند شغل مورد نظر خورد را بيابد.البته شايد به لحاظ دير پا بودن سنتهاي فرهنگي و کندي تحولات آنها نتوان به تحقق سريع آن چشم داشت اما بايد در اين زمينه به منظور حل مشکل فرهنگ سازي لازم صورت بگيرد.


فرشته فريادرس

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر