به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده این خاطرات بدین شرح است:
14 آبان 1360
گروهی از مسئولان برنامه ریزی و [تألیف] کتب درسی آموزش وپرورش، به ریاست آقای[غلامعلی] حداد عادل آمدند. با جامعه مدرسین [حوزه علمیه]قماختلاف داشتند، بر سر اینکهدر کتب درسی، برنامه خاص تعلیمات دینی اهلسنت، چگونه تهیه و توزیع شود. قرار شدهچند درسی به صورت ضمیمه اضافهشود، به تعلیمات دینی. این کار معمول است، برایمحیطهای سنی نشین، مثلکردستان و بلوچستان و.... مدرسین میگویند، این کار را خود اهلسنت بکنند.
آقای دکتر [علی اکبر]ولایتی آمد و از اینکه در جریان کاندیدا توری نخستوزیری وریاست جمهوری، حرفهای نادرستی به ایشان گفته شده، چارهجوئیمیکرد. گفتم مجموعا بهنفع بود و فکری هم کردیم.
سوم خرداد 1362
عصر گروهی از خانوادههای شهدای کرج آمدند و مقداری طلا برای جنگ آوردند و ازفرماندار و امام جمعه گله داشتند. سپس در جلسه حزب اللهیهای مجلس شرکت کردم و مدتی بهاظهارات آنها گوش دادم. مفصلا راجع به اشکالات تندرویهای آنها و حملات بیجا به دولتصحبت کردم. آقایان حداد عادل و اسلامیت که گاراژ دارند، آمدند و از لایحه وزارت راه درخصوص دولتی کردن گاراژهای بنادر انتقاد داشتند.
31 تیر 1365
ظهر نماینده الیگودرز آمد. ماشین و محافظ میخواست. روحانی دهدشت آمد. از اینکه بعضی از مسئولان منطقه به دلیل اینکه مقلد آقای [سید ابولقاسم]خوئی است، با ایشان مخالفت میکنند، گله داشت. عصر در شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم. اساسنامه دانشگاه تربیت مدرس مطرح بود و آقایان [محسن]قرائتی و [غلامعلی]حدادعادل برای بحث در کتب دینی مدارس و دانشگاهها آمدند. آقای قرائتی به تلخی از کتب موجود شکایت داشت. فکر میکند افرادی از قبیل جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] میتوانند این کتابها را بنویسند.