فريد قدمي نويسنده و مترجمي است كه رمانهاي «مايا يا قصه آپارتماني در خيابان كريمخان» و «دومينانت يا مامان اون زنه رو كه داره ميدوئه ميبيني» را در كارنامه خود دارد كه اين دومي به تازگي به عنوان نامزد نهايي جايزه بهترين رمان متفاوت سال جايزه «واو» برگزيده شده است.
در آغاز اين جلسه فريد قدمي بخشي از سومين رمانش «زنها در زندگي من يا دلف معبد دلفي» را خواند و به عنوان اولين سخنران يوسف انصاري صحبتهايش درباره كتاب را آغاز كرد.
يوسف انصاري، نويسنده و منتقدي كه مجموعه داستان «امروز شنبه» را در كارنامه خود دارد و به زودي رمان «ابن الوقت» نيز از او منتشر ميشود، گفت: «بررسي هر رماني به نوعي پرسش از ماهيت رمان است. براي پاسخ به اين سؤال بايستي به سراغ نخستين رمان تاريخ ادبيات برويم كه همانا «دن كيشوت» سروانتس است؛ رماني كه به واقع نقيضهي روايتهاي تثبيتشده شهسواري در آن دوران است. رمان براي اولين بار در نتيجه گفتوگو با رُمانس آغاز شد. اين گفتوگو را ميتوان با توجه به نظريه بازي ويتگنشتاين درباره زبان پيگيري كرد، يعني با توجه به تفاوتها و شباهتها. بايد ديد كه در رماني مثل «دن كيشوت» چه فرمي هنوز پايدار مانده و بدل به فرهنگ نشده است. در مورد رمان «زنها در زندگي من يا دلف معبد دلفي» نيز اين امر صادق است، يعني اين رمان به گفتوگو با آثار پيشيني خود ميپردازد؛ اعم از فلسفه، رمان، سياست، اسطوره و قصههاي پريان. اهميت رمان نيز در همين است؛ يعني رمان يك جامعهي باز است، در حالي كه داستان كوتاه جامعهاي بسته است. رمانِ فريد قدمي وجههاي كاملاً پاروديك دارد كه يكي از مهمترين ويژگيهاي آن روايت كردن سانسور است.»
خليل درمنكي دومين منتقدي بود كه به نقد اين رمان پرداخت. اين منتقد نامآشناي كشورمان كه بيشتر از يك دهه است به نقد آثار ادبي فارسي ميپردازد، با اشاره به اينكه «زنها در زندگي من يا دلف معبد دلفي» رماني مداخلهگر است كه با طنز كمنظير و خوشخوانياي كه دارد، مخاطب را به وجد ميآورد، گفت: «اين رمان به نحو فزايندهاي از تخيل ادبي برخوردار است كه در ساختار غالب بر رمان معاصر فارسي عنصري به غايت كمياب است. اگر بخواهيم اين رمان را توپولوژي كنيم و مكانش را در ادبيات معاصر ايران مشخص كنيم، اين رمان متعلق به آن دسته از ادبياتِ سبكِ امريكايي معاصر است كه ويژگيشان تخيل، آنارشي و اعتراض است و نويسندگاني همچون پيام يزدانجو، شهريار وقفيپور، هادي تقيزاده و احسان نوروزي در اين دسته قرار ميگيرند كه همهشان توأم با ترجمه آثار نسل بيت در ايران، بسيار از آنها الهام گرفتهاند. اما تفاوت مهم رمان قدمي با آثار اين نويسندهها اين است كه اين رمان يك نگرش حاد سياسي با گرايشي كاملاً ماركسيستي دارد و ميشود گفت كه بهترين آنها نيز است. به همين دليل اين رمان اعتراضي است و با ديگر رمانهاي فارسيِ هممكانش متمايز است. اما مشكل من با اين رمان اين است كه تخيل آن ناشي از فانتزي است، نه از واقعيت. همانطور كه گلشيري گفته، مهمترين آبشخور خيال واقعيت است و اين واقعيت تخيل را مرزبندي و مخاطرهآميز ميكند، اما ما وقتي با فانتزي مواجهيم، ديگر مرز و مخاطرهاي وجود ندارد. اين همان تفاوتي است كه رمان قدمي با «آزاده خانم» رضا براهني دارد. چراكه در «آزاده خانم» ما كاملاً با مسائل عينياي مثل جنگ مواجهيم. از وجهي ديگر ميتوان گفت كه رمان قدمي به لحاظ درونمايه كاملاً چپگراست، اما در فرم و تكنيكهايش اينگونه نيست. براهني نگرشي پسا استعماري دارد، اما نگرش قدمي ماركسيستي است. يك خصوصيت مهم ديگر «زنها در زندگي من» بين المللي بودن آن است، يعني براي هر خوانندهاي در جهان ميتواند خواندني باشد، در حاليكه اغلب رمانهاي معاصر ايراني فاقد اين خصيصهاند. مثلاً «شب ممكن» شهسواري چه جذابيتي براي خوانندهي لبناني يا افغان ميتواند داشته باشد؟ اما رمانهايي مثل «آزاده خانم» براهني و «زنها در زندگي من» قدمي مسألهشان جهاني است. از قضا، در شروع هر دو رمان ما با ارجاع به سياست امريكا مواجهيم. براهني از بيل كلينتون حرف ميزند و قدمي از هنري كيسينجر. شخصيتهاي آزاده خانم و دلف معبد دلفي هم بسيار شبيه هم عمل ميكنند، اما آزاده خانم سيمايي كاملاً شرقي دارد و دلف معبد دلفي از غرب ميآيد و فاقد آن خصوصيات زن شرقي است.»