سؤال غیرمنتظره سیدمحمد خاتمی از حسن روحانی درباره ریاستجمهوری و رهبر انقلاب
در بخشی از خاطرات حسن روحانی درباره ماجرای کاندیداتوری او در انتخابات سال ۹۲ آمده است: «آقای ولایتی، اما نامزد اصولگرایان بود و اصولگرایان هم نامزدهای بسیاری داشتند. در ۲۷ آبان ۹۱ عزتالله ضرغامی، رئیس وقت سازمان صداوسیما، به من گفت تاکنون آقایان قالیباف، حدادعادل و مصطفی پورمحمدی با او دیدار کردهاند و از قصد خود برای نامزدی ریاستجمهوری گفتهاند.»
ناگفتههای حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی درباره کاندیداتوری در انتخابات سال ۹۲ شنیدنی است.
به گزارش سایت روحانی، در ادامه بخش هایی از این روایت را میخوانید:
جدیترین بحث دربارهٔ نامزدی من روز شنبه چهارم شهریورماه سال ۱۳۹۱ در جمع به اصطلاح انجمن اسلامی مجمع تشخیص مصلحت نظام درگرفت. جلسه و فراکسیونی از دوستان معتدلِ اصولگرا در مجمع که به شوخی و جدی به «انجمن اسلامی» مشهور بود و به نوعی یادآور مجمع عقلایی بود که من در مجالس دوم تا پنجم از دو جناح گردهم میآوردم.
در این جلسه آقایان اکبر هاشمیرفسنجانی، علیاکبر ناطقنوری، ابراهیم امینی، محمدعلی موحدیکرمانی، سیدمحمود هاشمیشاهرودی، عباس واعظطبسی، محمد امامیکاشانی و قربانعلی درینجفآبادی حضور داشتند. آقای هاشمی بحث را باز کرد و در برابر پیشنهاد برخی اعضا برای نامزدی همان حرفی را زد که به من گفته بود:
به هیچ وجه نمیآیم.
اما پیشنهادی را به آن امتناع شخصی افزود:
خوب است آقای ناطق نامزد شوند.
آقای ناطق البته امتناع کرد و در جواب آقای هاشمی گفت:
بهترین فرد آقای روحانی است.
اینجا بود که آقای هاشمی موضع خود را درباره من روشن کرد:
اگر «بیاید»، خوب است…
آقای هاشمی شاهرودی، اما به جای شخص از معیار نامزد ریاستجمهوری حرف زد:
باید ببینیم تمایل رهبری به چه کسی است؟
و استنباطش را اینگونه بیان کرد که گمان میکند ایشان متمایل به آقای قالیباف هستند.
تا اینجای کار روشن شد که در «افواه خواص» از سیدحسن خمینی تا سیدمحمود هاشمیشاهرودی، شهردار وقت تهران محمدباقر قالیباف مطرحترین و محتملترین نامزد ریاستجمهوری تلقی میشدند.
اما برای ارزیابی صحت گمانهزنیها قرار شد آقای هاشمیرفسنجانی با آیتالله خامنهای مذاکره کنند. آقای هاشمی دو هفته بعد از جلسهٔ «انجمن اسلامی» مجمع برنامهٔ خود برای دیدار و رایزنی با رهبری را به من اطلاع داد.
ما منتظر این رایزنی بودیم یا در واقع میخواستیم آغاز یا پایان بحث را از این نقطه شروع کنیم، اما دیگران چندان نگران این مباحث نبودند و کم و بیش وارد انتخابات میشدند از جمله در ۲۵ شهریور ۱۳۹۱ آقای محمد شریعتمداری اعلام نامزدی کرد. من هم نظارهگر تلاش دوستان بودم و در جلسات مختلفی حرفهای آنان را میشنیدم. در ۱۷ مهرماه ۱۳۹۱ با گروهی از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی دیدار کردم، در ۲۳ مهرماه ۱۳۹۱ در حاشیهٔ همایشی در مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام مصاحبهای مفصل در باب سیاست داخلی و خارجی انجام دادم و در هشتم آبانماه ۱۳۹۱ با سه تن از همکاران مرکز آقایان علی یونسی، محمود واعظی و رضا صالحیامیری جلسهای داشتم.
آنان از دیدار آقای هاشمی میآمدند و گزارش دیدار را میدادند و میگفتند آقای هاشمی در محافل سیاسی دو نفر را به عنوان نامزد مطلوب معرفی میکند: حسن روحانی و علیاکبر ناطقنوری. تحلیل دوستان ما این بود که در مجموع نگاه آقای هاشمی به من مثبتتر از نگاهشان به آقای ناطقنوری است. از آقای هاشمی نقل میکردند که گفته است: «روحانی تمام خصوصیات مرا دارد با این تفاوت که از من جوانتر است.» و البته میگفتند به عنوان نفر سوم در صورت عدم نامزدی ما دو نفر، آقای هاشمی از نامزدی آقای علیاکبر ولایتی هم حمایت میکند.
آقای ولایتی، اما نامزد اصولگرایان بود و اصولگرایان هم نامزدهای بسیاری داشتند. در ۲۷ آبان ۹۱ عزتالله ضرغامی رئیس وقت سازمان صداوسیما به من گفت تاکنون آقایان قالیباف، حدادعادل و مصطفی پورمحمدی با او دیدار کردهاند و از قصد خود برای نامزدی ریاستجمهوری گفتهاند. از این جهت طرح نامزدی آقای ولایتی که میتوانست نقطه تفاهم آقای هاشمی با اصولگرایان باشد حامی چندانی در جناح اصولگرا نداشت. آقای ولایتی در انتخابات سال ۱۳۸۴ به نفع آقای هاشمی کنار رفته بود و این برای اصولگرایان نقطه ضعف محسوب میشد و نه نقطه قوت!
در جناح مقابل، اصلاحطلبان افکار دیگری در سر داشتند: روز ششم آذرماه ۱۳۹۱ در روضهٔ منزل آقای علی یونسی شرکت کردم در حالی که کنار سیدمحمد خاتمی نشسته بودم. آقای خاتمی سؤال عجیبی از من کرد:
به نظر شما اگر من نامزد ریاستجمهوری شوم، رهبری تحمل میکنند؟
سؤالی که آنقدر غیرمنتظره بود که ترجیح دادم پاسخی به آن ندهم!