شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 27 2024
کد خبر: 88739
تاریخ انتشار: 20 دی 1402 09:18
کارگردان آلمانی در سال ۲۰۰۸، در فیلم «یریشو» برداشتی آزاد از رمان «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند» ارائه کرده است. او در این فیلم طرح پرکشش رمان را به‌خدمت گرفته تا مثل دیگر آثارش تصویری متفاوت از زندگی روزمره مردم در آلمان معاصر ارائه کند و دغدغه‌های خود را به‌تصویر بکشد.
محسن آزموده در هم‌میهن نوشت: عموم اهالی ادبیات و سینما با داستان «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند» آشنا هستند. این داستان در اصل نام رمانی است که جیمز مالاهان کین، نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی در سال ۱۹۳۴ منتشر کرد و تبدیل به یکی از مشهورترین آثار جنایی قرن بیستم شد. خوشبختانه از این رمان سه‌ترجمه فارسی موجود است؛ یکی ترجمه بهرنگ رجبی (نشر چشمه) و دومی ترجمه پرهام دارابی (نشر علم) و سومی ترجمه مرجان بخت‌مینو (نشر مینو). از این رمان تاکنون اقتباس‌ها و برداشت‌های متعددی در سینما، تئاتر، رادیو، تلویزیون و آثار موسیقایی صورت گرفته است. متاسفانه من این رمان را نخوانده‌ام و داستان آن را به‌واسطه برداشت‌های سینمایی موفقی که از آن صورت گرفته، می‌دانم، هر دو با همین نام، اولی ساخته تی گارنت (۱۹۴۶، آمریکا) و دومی اثر باب رافلسون (۱۹۸۱، آمریکا). در فیلم دوم، جک نیکلسون و جسیکا لنگ نقش‌آفرینی می‌کنند و فیلمنامه را دیوید مامت نوشته است.

داستان رمان ساده و درعین‌حال جذاب و جنجالی است. مرد جوان ولگردی در جریان گشت‌وگذار به رستورانی بین‌جاده‌ای می‌رسد، آنجا با سر هم کردن دروغ، غذا می‌خورد. صاحب رستوران که مرد میانسالی است، از او خوشش می‌آید و به او پیشنهاد کار می‌دهد. مرد جوان در ابتدا قصد ماندن ندارد، اما با دیدن همسر جوان و زیبای صاحب رستوران، تصمیم‌اش عوض می‌شود. می‌کوشد مخفیانه با زن رابطه برقرار کند. زن در ابتدا او را پس می‌زند، اما پس از چندی با مرد همراه می‌شود. زن و مرد جوان تصمیم می‌گیرند که شوهر را سربه‌نیست کنند و پول‌هایش را بالا بکشند.

کریستین پتزولد، کارگردان آلمانی در سال ۲۰۰۸، در فیلم «یریشو» برداشتی آزاد از رمان «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند» ارائه کرده است. او در این فیلم طرح پرکشش رمان را به‌خدمت گرفته تا مثل دیگر آثارش تصویری متفاوت از زندگی روزمره مردم در آلمان معاصر ارائه کند و دغدغه‌های خود را به‌تصویر بکشد. داستان فیلم او در یریشو، شهری کوچک در ایالت زاکسن-آنهالت آلمان، واقع در شرق رودخانه البه به‌وقوع می‌پیوندد. توماس، قهرمان یا ضدقهرمان او نه یک ولگرد که مرد جوانی آلمانی است که از جنگ افغانستان بازگشته و بیکار است و تنها با مشکلات مالی دست‌به‌گریبان است و تا خرخره در قرض فرورفته و برای نجات‌دادن خانه‌اش حاضر است هر کاری انجام دهد. او به‌طور اتفاقی با علی، مرد میانسال ترکی که در آلمان برای خودش کار و باری راه انداخته، آشنا می‌شود و علی به او پیشنهاد می‌کند که برای او کار کند. توماس می‌پذیرد و این زمینه آشنایی او با لائورا، همسر جوان آلمانی علی می‌شود که گویا از سر ناچاری با او ازدواج کرده و... الخ.

در روایت پتزولد، کنش آدم‌ها، غیر از غرایز و امیال طبیعی، مسائل پیچیده‌تری، چون فقر و مسائل اقتصادی، موضوع مهاجران و ساکنان بومی یک منطقه و روابط بین‌فرهنگی آن‌ها با یکدیگر هم هست. شخصیت‌ها کاملاً سیاه و سفید نیستند و فیلمساز به‌خوبی توانسته این تصور را که زن و مرد جوان حق دارند مرد میانسال را از میان بردارند، دچار چالش کند.

«یریشو» به‌خوبی توانسته از روابط اجتماعی، احساسات و باور‌های مردم در شهری کوچک در آلمان پرده بردارد و چهره‌ای متفاوت از جامعه‌ای ظاهراً موفق، پیشرفته و مرفه را به‌نمایش بگذارد. اگر تصور کردید با خواندن این یادداشت، داستان فیلم را فهمیدید و دیگر نیازی به تماشای آن نیست، در اشتباه هستید. روایت پتزولد و پایان آن، با رمان جیمز کین متفاوت است و ارزش آن را دارد که خودتان فیلم را از ابتدا تا انتها ببینید، خصوصاً که فیلم ۹۰ دقیقه بیشتر نیست و کارگردان به‌هیچ‌وجه درازگویی نمی‌کند؛ بنابراین روایت آلمانی «پستچی‌ها...» را از دست ندهید.
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر