شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 04 2024
کد خبر: 88500
تاریخ انتشار: 30 آذر 1402 14:29
سردار سعید می گوید: تراز و خط‌کش من در ارزیابی‌ها نسبت به اوضاع مملکت، بر اساس رضایت‌مندی یا عدم رضایت‌مندی مردم خصوصا مردم ضعیف در جامعه است چرا که اعتقاد دارم جامعه امروز ایران از نقطه نظر آگاهی و درک و شناخت مسائل ریز و درشت با هیچ دوره‌ای از تاریخ قابل مقایسه نیست. پس اگر رضایت داشته باشند پیام آن این‌ است که مملکت‌ بر روی پاشنه درست می‌چرخد اما اگر رضایت نداشته باشند پیام آن نیز واضح و روشن است.

سردار سعید محمد، رئیس پیشین قرارگاه خاتم و کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری معرف حضور اکثریت ملت ایران است. اگر بخواهم در قالب برداشت کوتاه، توصیف کوتاهی از سعید محمد داشته باشم فقط می‌گویم یک نظامی نوگرا و مدرن که ایران‌دوستی‌اش کاملا از دور پیداست.  

گپ و گفت آرمان ملی را او در ادامه بخوانید:

سردار از حال و احوال مملکت چه خبر؟

حال و احوال مملکت خوب نیست.

چرا خوب نیست؟

وقتی حال و احوال اقتصادی اکثریت جامعه خوب نیست، قاعدتا نشان دهنده این واقعیت است که حال و احوال مملکت خوب نیست. بنابراین تراز و خط‌کش من در ارزیابی‌ها نسبت به اوضاع مملکت، بر اساس رضایت‌مندی یا عدم رضایت‌مندی مردم خصوصا مردم ضعیف در جامعه است چرا که اعتقاد دارم جامعه امروز ایران از نقطه نظر آگاهی و درک و شناخت مسائل ریز و درشت با هیچ دوره‌ای از تاریخ قابل مقایسه نیست. پس اگر رضایت داشته باشند پیام آن این‌ است که مملکت‌ بر روی پاشنه درست می‌چرخد اما اگر رضایت نداشته باشند پیام آن نیز واضح و روشن است.

پیش‌بینی‌تان از ادامه وضع موجود چیست؟

من به سوال‌تان از منظر و نوع نگرش مسئولان و مدیران کشور پاسخ می‌دهم ، وقتی می‌بینم ذهنیت و فکر اولیه بسیاری از مدیران در فضای پیشگیری و کنترل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‌‌ست قاعدتا متوجه تاثیر دو قطبی‌سازی‌ها می‌شوم. به تعبیری هر چه فضا محدود تر شود، تفاوت‌های ادبیات زیر پوست مملکت و ادبیات‌های رسمی حکمرانی، واضح‌تر و آشکار‌تر می‌شود. نکته مهم این است تا چه زمانی می‌توان به خطر ادبیات زیر پوست مملکت که در بستر زمان، زایشی طبیعی داشته بی توجهی کرد؟ وقتی جامعه‌ای به نقطه خود تغییری و خود تبدیلی رسیده باشد، هوشمندی مسئولان آن است که متناسب با این تغییر و تبدیلات، اقدام و عمل داشته باشند. در غیر این صورت بیشتر انرژی زمامداری در فضای پیشگیری، مهار و کنترل هدر می‌رود و در فرآیند زمان نتیجه‌ای هم عاید مسئولان نمی‌شود و مثل تجربه‌هایی که در این سال‌ها از سر گذرانده شده، مردم خواست و روش و منش‌شان را تحمیل می‌کنند. تجربه ویدئو، ماهواره و ...مثال‌هایی‌ست که اگر به آن توجه شود، به خواست‌های امروز جامعه ایران، باید بسیار عمیق تر نگریست.

به نظر برخورد ورویکرد در زمینه بی حجابی چگونه باشد؟

در موضوعات فرهنگی که به اعتقادات و باورهای مردم ربط دارد فقط و فقط کار فرهنگی و اقناع فکری پاسخ می‌دهد و چنانچه فکر و ذهن فرد به اقناع کافی نرسد طبیعتا با هیچ روش دیگری قابل پذیرش و رعایت برای افراد نیست و چه بسا منجر به واکنش منفی و لجبازی هم بشود. نکته مهم این است وقتی پیروزی و شکست ابتدا در ذهن ایجاد شده و بعد در واقعیت انعکاس پیدا می‌کند. پس باید تصمیم گیران ذهن‌خوان باشند و بدانند که در ذهن ملت چه می‌گذرد. هر آن‌چه که در اذهان جامعه باشد بعد از مدت زمانی، انعکاس بیرونی آن هم تبدیل به یک رویه عمومی می‌شود. 

بنابراین من مسئله حجاب را یک مسأله فرهنگی می‌بینم و منظورم از لزوم اقناع در موضوعات فرهنگی این است که ابتدا باید ظرفیت‌سازی و فرهنگ سازی صورت بپذیرد تا دختران و زنان ایران دلایل فطری، فکری، انسانی و دینی، انجام هر موضوعی را بدانند. البته ناگفته نماند کار فرهنگی را باید با روش و منش فرهنگی انجام داد چون حساسیت های خاص خود را دارد. متاسفانه دستگاه‌های فرهنگی که متولی این امر بودند و بیش از ۳۰ دستگاه هستند بعد از ۴۵ سال و مصرف بودجه امروز کاملا منفعل و غیر پاسخگو هستند.

در صحبت‌های‌تان ایران بسیار پُر رنگ است، دلیل این پُر رنگی چیست؟

ایران وطن ماست. در این جغرافیا به دنیا آمده‌ایم بنابراین مگر می‌شود نسبت به چنین حقیقت و واقعیتی بی‌تفاوت بود؟ مگر می‌شود به ایران، تاریخ، فرهنگ و تمدنش که به صورت ژنتیک در تار و پود روح و جان‌مان نقش بسته شده، بی‌اهمیت بود؟ مگر غیر از این است که با زبان فارسی در حال گفت‌و‌گو هستیم؟ آیا می‌توانم این حقیقت و واقعیت ملموس و مشهود را نادیده بگیرم؟ اگر بگیرم مورد شک و تردید واقع می‌شوم. کسی که هویت و اصالتش را نادیده بگیرد قاعدتا نمی‌تواند ترویج کننده مکتب دیگری هم باشد چرا که مورد باور مخاطب عام و خاص قرار نمی‌گیرد. اعتقاد من بر این است اگر به موطن و زادگاهم اهمیت بدهم آن‌گاه می‌توانم ادعاهای دیگری هم داشته باشم. پس اگر صحبت از ایران اسلامی می‌کنم و نتوانم تناسب معنا‌داری بین آن دو برقرار سازم،‌ دو قطبی‌سازی پرهزینه و بی‌فایده شکل می‌گیرد پس باید گفت ایران اسلام و اسلام ایران است!

در ساختار ذهنی‌تان، خواست و مطالبات مردم چقدر اهمیت دارد؟

اولا واقعا باور دارم که خودم هم جزء مردم هستم. بر همین اساس همیشه خودم را کنار آنان می‌دانم. برای هیچ‌گاه دوست ندارم بگویم و حتی بشنوم ما می‌خواهیم برای مردم فلان یا بهمان کاری را انجام دهیم. در چنین ادبیاتی ناخودآگاه بین خود و مردم فاصله انداخته و به تعبیری برای خود جایگاهی متفاوت از آنان ترسیم می‌کنیم. بنابراین راه‌حل خط بطلان کشیدن به چنین تصوراتی این است که خود را جزئی از مردم اما در نقشی متفاوت ببینیم. اگر نانوایی در مملکت حضور نداشته باشد آیا مسئولی می‌تواند شکم خود را سیر کند؟ اگر مسئولی دندانش درد بگیرد، چه کسی باید دندان‌ دردش را خوب کند؟ اتفاقا تمام مسئولان مدیون تخصص و تعهد مردم هستند و بدون نقش آفرینی مردم، تبدیل به آدم‌هایی می‌شوند که توان گذران امور خود را نخواهند داشت. 

وقتی همگی در پیوستگی زیست جمعی معنی و مفهوم پیدا می‌کنیم قاعدتا خواست و مطالبات جامعه، در اولویت قرار می‌گیرد چرا که صاحب مملکت آنان هستند و به تعبیری چرخ کشور را آنان می‌چرخانند. بارها شده که برای انجام سریع یک موضوعی از پیک موتوری استفاده کردم و اگر این عزیزان نبودند در ترافیک پرحجم پایتخت، آن موضوع مهم در زمان و مکان مناسب، انجام نمی‌شد. وقتی مسئولان به جایگاه و نقش مردم، نیاز دارند و بدون آنان قدم از قدم، نمی‌توانند بردارند، پس ادعاهای واهی خنده‌دار است.این مثال‌ها را بیان کردم تا در جایگاه مسئولیت‌ها، دچار غرور نشویم.

تراز و خط‌کش من در ارزیابی‌ها نسبت به اوضاع مملکت، بر اساس رضایت‌مندی یا عدم رضایت‌مندی مردم خصوصا مردم ضعیف در جامعه است چرا که اعتقاد دارم جامعه امروز ایران از نقطه نظر آگاهی و درک و شناخت مسائل ریز و درشت با هیچ دوره‌ای از تاریخ قابل مقایسه نیست. پس اگر رضایت داشته باشند پیام آن این‌ است که مملکت‌ بر روی پاشنه درست می‌چرخد اما اگر رضایت نداشته باشند پیام آن نیز واضح و روشن است.

مگر وظیفه مسئولان تامین منافع کشور و ملت نیست؟

دقیقا همین است.

خب اگر مسئولان نتوانند منافع ملت را تامین کنند، مردم چه باید بکنند؟

متاسفانه جامعه ایران عادت به پرسش‌گری و طرح سوال ندارد. یا شاید با پرسشگران منطقی برخورد نشده است در هر حال باید بپذیریم جامعه بیدار، مسئولان بیدار تولید می‌کند و جامعه خواب‌آلود و خواب‌زده هم مسئولان خواب‌آلود و خواب‌زده ایجاد می‌کند. این را گفتم تا بدانیم از ماست که بر ماست! وقتی منِ شهروند در جایگاه شهروندی نسبت به تمام شئون زیستی‌ خود و دیگران، احساس مسئولیت داشته باشم کدام مسئولی می‌تواند احساس مسئولیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نداشته باشد؟

 وقتی منِ شهروند هر آن‌چه که می‌شنوم را بدون تحقیق و تفسیر، باور می‌کنم قاعدتا دیگران از چنین نقطه ضعفی، سوء‌استفاده می‌کنند. امیدوارم سوال پرسیدن و چرا چرا گفتن‌ها در قبال هر موضوعی که قابل فهم نیست از درون مدرسه‌های ما شکل بگیرد. در تمام دنیا دو ضربدر دو می‌شود چهار، بنابراین اگر مسئولی پیدا شود که بتواند با ایجاد مغناطیس و فن و فنون شعر و شاعری، دو ضربدر دو را پنج نمایش بدهد، نباید تحت تاثیر مغناطیس کاذب قرار گرفت و آن را باور کرد. بلکه برعکس باید قاطعانه اشتباه چنین مسئولی را یادآور شد.

چرا در جامعه امروز، آنزیم هضم مخالفان وجود ندارد؟

چون هنوز یاد نگرفته‌ایم تضاد، تعادل می‌آفریند. هنوز نیاموخته‌ایم که این مخالفان منطقی هستند که باعث رشد و توسعه می‌شوند. متاسفانه برخی‌ها هنوز بر این ذهنیت هستند که هر که با من همدم است، او آدم است. اگر روز نباشد، شب معنایی پیدا نمی‌کند! اگر زن وجود نداشته باشد، مرد معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند. بنابراین وقتی هر چیزی با ضدش، معنا و مفهوم پیدا می‌کند، آن‌گاه آنزیم هضم مخالف‌ها نیز به وجود می‌آید. دنیای امروز، دنیای باورها و واقعیت‌گرایی و علم‌گرایی‌ست. بنابراین کسی که قادر باشد مشکلات دیگران را برطرف کند و به تعبیری رنج‌های دیگران را به شادی تبدیل کند، چنین فردی مورد اعتماد و باور عمومی قرار می‌گیرد. جامعه امروز ایران و به ویژه نسل جوان مملکت با چشمان غیر مسلح و از طریق شبکه‌های اجتماعی با دنیای پیرامون خودش، ارتباط پیدا کرده است. به آسانی متوجه تفاوت‌ کشورها و ملت‌های توسعه یافته با کشورها و ملت‌های توسعه نیافته می‌شود. 

بنابراین اگر نحوه مواجهه با مردم دانا و آگاه را بلد نباشیم، هیچ گونه شعاری نمی‌تواند این خلا و فاصله را پر کند. برای مثال وقتی برخی کشورها انواع و اقسام اختراعات و اکتشافات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را انجام می‌دهند و ملت‌های دنیا نیز به فناوری و تکنولوژی‌شان ایمان و باور پیدا کرده و نیاز دارند، آیا مخالفت با چنین دانشی، جذب بیشتر یا دفع بیشتر تولید می‌کند؟

آیا به شعار ایران برای همه ایرانیان است، باور دارید؟

مگر می‌شود خلاف این حقیقت و واقعیت حرفی زد؟ نباید از منظر سیاسی به تعلقات سرزمینی و میهنی ایرانیان نگریسته شود. بنابراین ایران برای همه ایرانیان است و هر کسی که دل در گرو این سرزمین دارد، باید حرف‌هایش را شنید و دست در دستش نهاد. کسانی که غیر از این مفهوم را ترویج می‌کنند و می‌گویند هر کس تفکر ما را قبول ندارد باید از این کشور برود ، دانسته یا ندانسته جزو پازل خطرناک دو قطبی سازی و تفرقه افکنی که خواست دشمنان این سرزمین است، هستند .

آیا به تاریخ، فرهنگ و تمدن این سرزمین یعنی ایران، تعهد و تعلق دارید؟

تمام تاریخ، فرهنگ و تمدن چند هزارساله این سرزمین خواندنی و دوست‌داشتنی‌ست. نکته مهم این‌که جامعه امروز ایران برآمده از تمام تاریخ گذشته این سرزمین است. انواع و اقسام اتفاقات گوناگون در این سرزمین رخ داده است. اعتقاد دارم که نباید هیچ دوره‌ای از تاریخ این ملک و ملت را حذف کنیم. تمام تاریخ چند هزارساله‌ایران پر از نکات مثبت و منفی‌ست. برای مثال برخی از معرفی تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران به جهانیان تبری می‌جویند در صورتی‌که آن پیشینه متعلق به این سرزمین و مردمانش است و هیچ ربطی به این شخص یا آن شخص ندارد. وقتی دنیای امروز می‌شنود و می‌بیند، کشوری که تاریخ ۲۵۰۰ ساله واضح و مبرهن دارد، قابل احترام و قطعا میل و کشش‌شان برای آمدن و دیدن چنین سرزمینی افزایش پیدا می‌کند. دنیای امروز باید بداند ملت ایران، تاریخ دارد. هویت و اصالت دارد. ما مثل بسیاری از کشورها نیستیم که به دنبال تاریخ‌سازی باشیم. پس وقتی تاریخی به این عظمت و وسعت داریم باید فضا را برای معرفی تاریخ خود به جهانیان مهیا کنیم تا هم اقتدار بین المللی خود را حفظ کنیم و هم از فرصت اقتصادی گردشگری بهره برداری کنیم.

ممنون و متشکرم که در این گپ و گفت متفاوت شرکت کردید. حرف پایانی‌تان را بشنویم.

من هم از شما و همکاران‌تان تشکر می‌کنم. حرف پایانی این‌که ما ملت ایران باید به خودمان یادآوری کنیم ملتی که تاریخ دارد، آنقدر در این تاریخ تجربه، دانایی، علم و باور و اعتماد وجود دارد که بشود از دل هر تهدید، فرصت دوباره‌ای ساخت.

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر