چه بسیار مسئولينی که با قانع بودن به حق خویش و ساده زيستي و با دریافت كمترين حقوق و حتی در مواردی بدون دريافت حقوق به خدمتگزاري براي مردم مفتخر بودند. ملتی غیور که بدون چشم داشتي، گرانبهاترين داشته خويش يعني جانشان را فداي دين و كشورشان نمودند و به درجه رفيع شهادت نائل شدند.
دوراني كه مردان و زنان ايراني با ايثارگر و اخلاص براي تجلي و سربلندي اسلام و ايران عزيز از هيچ كوششي حتي نثار جان خويش دريغ نورزیدند. مردمانی که ساده زيستي، اخلاق مداري، كمك به هم نوع، كار و تلاش را ارزش های اخلاقی قلمداد می کردند.
دوراني كه زيادهخواهي، زراندوزي، رفاه طلبي و كاخ نشيني ضدارزش تلقی می شد و مسائلی چون رانتخواري، اختلاس در بين آحادجامعه رايج نبود. اما با گذر از آن دوران متاسفانه روز به روز شاهد کم رنگ شدن ارزشهای اخلاقی در جامعه هستیم و آن دوران درحال فراموشي است.
اگرچه می توان عدم وجود سيستمهاي منطقي و صحيح نظارتي و حاكم شدن روابط بجاي ضوابط، را فرصتي مناسب براي سودجويان، اختلاسگران، رانت خواران، دروغگويان قلمداد کرد تا به هرطريق ممكن و با استفاده از موقعيتهاي موجود، شرایط مناسب را برای اطرافیان خود و باند بازی در جامعه فراهم نمایند.
که نتیجه همین می شود که در سازمانهای بزرگ دولتی هدایای میلیونی بین دولت و مجلس رد و بدل می شود و کسی پاسخگو نیست! و شاید تنها افسوس عامه مردم از این رفتارهای غلط و سود جویانه هم دیگر برای مسئولین نه اثری دارد و نه مفید به فایده!
به طوری که در چند سال اخير در بیشتر محفل ها و اجتماعات مردمی صحبت از خصایص اخلاقی ناپسندیده ای مسئولین رده بالای کشور مثل دروغگويي، خيانت درامانت، رانت خواري، رشوهگيري و... است و عامل انتشار سوژههاي مورد بحث، رسانههاي بيگانه نیستند بلكه اين قبيلسوژهها از طریق مسئولين يا نمايندگان کشور و به كمك رسانههاي داخلي منتشر می شود و هر روز سوژه جديدي براي محفلهاي مردم و رسانههاي بيگانه تدارك ميبينند.
عدهاي براين عقيدهاند، مطرح شدن بحثهاي مربوط به فسادها و اعمال مديران و كارگزاران متخلف امري مبارك است، زيرا سايرين به علت ترس از افشاگري؛ درانجام وظايف و رعايت ارزشها دقت بيشتريخواهند نمود. بايد به آنها گفت اين عقيده تنها نوشداروي بعد از مرگ سهراب؛ بسا که اشاعه دهنده فساد در جامعه و تبلیغ الگوی نادرست برای مردم عامه تلقی گردد. زيرا در جامعهاي كه اخلاق و فرهنگ ايراني و اسلامي ذبح شده و نمودار ثروتاندوزي، رفاه طلبي، تجمل پرستي، رذائلاخلاقي و قانون گريزي بصورت صعودي درحال پيشرفت ميباشد، تکلیف چیست؟
شاید همین اصطلاح خود تکلیفی است بزرگ بر دوش مسئولین " خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو" باشد که پند گیرند! زیاده خواهی برخی مسئولین باعث می شود کوس رسوایی آنها بالاخره روزی به صدا درآید.
امام صادق علیه السلام فرمود: " امانت داری آنچنان اهمیت دارد که خداوند تمام پیامبرانی که مبعوث فرمود، دو صفت اساسی را دارا بودند، اول راستگویی، دوم امانت داری¬". (کافی، ج2، ص 104)
اندر حکایت دزد و امانتداری
مشاهده خيانت درامانتها كه هر روز درحال گسترش ميباشد، شاید حكايت ذيل خالی از لطف نباشد برای کسانی که باید بشنود اما نمی شنوند و پنبه در گوشهای خود فرو کرده اند؛
بزرگی برای رفتن به حمام سحرگاه از خیمه بیرون آمد در راه دوستی را ملاقات کرد و گفت ما را تا درب حمام همراهی کن آن دوست با او آمده مقداری راه رفتند تا بر سر دو راهی رسیدند دوست بدون آنکه رفیق خود را خبر کند به راه دیگر رفت. اتفاقا دزدی بدنبال رفیق آمد چون بدر حمام رسیدند رفیق برگشت و آن دزد را مشاهده کرد و در تاريكي خیال کرد که دوست او است و با این رفیق کیسه ای بود که دو هزار دینار در آن بود آن را بیرون آورده باو داد و گفت ای برادر این امانت را نگهدار تا من از حمام بیرون بیایم.
دزد کیسه را گرفت و همان جا ایستاد تا آن شخص از حمام بیرون آمد و هوا روشن شده بود خواست برود
گفت: من مردی شبگرد هستم و بسبب امانت تو از شغل خود بازمانده ام.
آن شخص گفت تو کیستی؟
گفت: من مردی سارقم پس کیسه را به آن شخص داد.
گفت: پس چرا طلاهای مرا نبردی؟
دزد گفت : چون امانت بمن سپرده بودی درامانت خیانت کردن روا ندانستم و از مروت دور است و نجات از آتش جهنم بعلت امانت داری است.
نکند خدای ناکرده که این حکایت، اندر حکایت مملکت ما باشد که اموال بیت المال را ندانسته به دزدانی سپرده ایم که مبادا چون دزد اندر حکایت ما امانت دار نباشند و به عهد خود وفای نکند؟!
اگر چه خوب است مسولین بدانند آنان ولی نعمت مردم هستند و همواره ملت بزرگ ایران با صبر و متانت و از خودگذشتگی خطا و اشتباه مسئولین را پذیرفته اند و گله ای هم نداشته اند اما خیانت در امانت را هیج توجیهی نیست، وای بر مسئولانی که در حق مردم خیانت می کنند و با رای مردم، بر خود مردم حکومت می کنند و حقشان را نادیده می انگارند!
مردم این افراد را به خودشان و خدایشان واگذار می کنند، باشد که حسابرس اصلی اوست.
*علی اصغر عزیزیان