پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 09 2024
کد خبر: 81421
تاریخ انتشار: 21 آذر 1401 12:38
30درصد هزینه یک خانواده برای زنده ماندن!

خط فقر کجاست؟

بررسی جزیی آمارهای هزینه درآمد خانوارها نشان می دهد که در سال 1401 نسبت هزینه های خوراکی به کل هزینه ها به رقم 40 درصد خواهد رسید. در واقع به صورت میانگین 40 درصد از هزینه های یک خانوار در کشور صرف «زنده ماندن» خواهد شد.

اختصاصی/ به گزارش راه امروز: مرتضی عبدالحسینی: همزمان با افزایش ناآرامی ها در ایران، بسیاری از تحلیلگران اقتصادی ریشه شکل گیری این حرکات اجتماعی را عوامل اقتصادی تعریف کردند و قویا بر این موضوع تاکید دارند، آنچه که به عنوان باز تولید خشم در جامعه مشاهده می شود، به ضعف ها و مصائب اقتصادی برمی گردد. البته این تحلیل به هیچ وجه عوامل اجتماعی و فرهنگی را کتمان نمی کند اما وزن بیشتری به عوامل اقتصادی می دهد. 

پوشیده نیست زمانی که در مورد مصائب و عوامل اقتصادی صحبت می شود، «فقر» نمود و نتیجه همه آنها خواهد بود و هر راهکاری که برای کنترل و تقویت متغیر های اقتصادی پیدا کنیم باید در راه مبارزه با فقر، کاهش و مراقبت از فقرا باشد. حول این موضوعات در روزهای اخیر صورت بندی های متفاوتی از فقر و تخمین تعداد فقرا در ایران داده شده که وجه اشتراک همه آنها افزایش روز افزون فقر و خط فقر در ایران و مضاعف شدن تعداد فقراست. در واقع در این تحلیل ها اشتراکی در مورد تعداد و نرخ خط فقر وجود ندارد  که همین کار را برای یک جمع بندی ساده سخت می کند. 

در این گزارش با نگاهی به آمارهای تفکیکی  هزینه درآمد خانوار های شهری و روستایی کشور از سایه فقر روی 30 تا 40 میلیون ایرانی صحبت کرده ایم. همچنین بررسی جزیی آمارهای هزینه درآمد خانوارها نشان می دهد که در سال 1401 نسبت هزینه های خوراکی به کل هزینه ها به رقم 40 درصد خواهد رسید. در واقع به صورت میانگین 40 درصد از هزینه های یک خانوار در کشور صرف «زنده ماندن» خواهد شد.  

40 میلیون ایرانی در فقر!
تعیین اینکه کدام افراد فقیرند بسیار سخت و پیچیده خواهد بود و از طرفی هم تعیین آن واجب. به همین خاطر طریق محاسبه میزان فقر در یک جامعه سخت و از آن طرف تعیین و شناسایی آن لازم است و  خانواده ها و  افرادی که فقیر تعریف میشوند باید تحت حمایت های دولت و بسته های حمایتی آن باشند. بانک جهانی از سال 2015 به بعد برای محاسبه میزان فقر، درآمد دلاری روزانه 1.9 دلار در نظر میگیرد و هر آن که کمتر از این رقم درآمد داشته باشد را فقیر تعریف می کند. 

با توجه به این فرمول و البته نگاهی به داده های هزینه –درآمد خانوار های کشور در سال 1400 میتوان محاسبه نمود که در سال مذکور 5 دهک ابتدایی خانوار های شهری و 7 دهک ابتدایی خانوار های روستایی به صورت روزانه درآمدی کمتر از 1.9 دلار داشته و بنابراین در فقر مطلق زندگی کرده اند. 

همچنین با نگاهی به پایگاه اطلاعاتی رفاه ایرانیان اگر جمعیت روستایی کشور را 29 میلیون و 700 هزار نفر و ما بقی را خانوارهای شهری در نظر گرفت  میتوان تخمین زد که بین 30 تا 40 میلون ایرانی زیر خط فقر زندگی می کنند.

تخمین فقر با شاخص آمریکایی ها 

 در آمریکا اما خط فقر بر خلاف بانک جهانی و بر اساس هزینه های خوراکی یک خانوار تعیین می شود. در واقع در این کشور خط فقر 3 برابر هزینه های خوراکی تعیین شده و البته رقم دقیق آن نیز برای هر ایالت اعلام می شود. با توجه به این فرمول که به نوعی رویکرد مطلق به فقر است، می توان بار دیگر تعداد فقر و خط فقر در کشور را تخمین زد. 

بر اساس هزینه درآمد خانوارهای کشور در سال 1400، متوسط هزینه های خوراکی یک خانوار شهری در طول سال در حدود 24 میلیون 653 هزار و برای خانوار روستایی 20 میلیون 700  هزار تومان است. در واقع هر خانوار شهری به صورت ماهیانه 2 میلیون 54 و خانوار روستایی یک میلیون و 700 هزار هزینه خوراک کرده است. 

با این اوصاف اگر 3 برابر هزینه های خوراک را به عنوان خط فقر در نظر بگیریم و از آن سو درآمد خانوارهای شهری و روستایی به تفکیک دهک را لحاظ کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که تقریبا 4 دهک شهری و 6 دهک روستایی زیر خط فقر قرار خواهند داشت که جمعیتی در حدود 30 میلیون نفر را مشمول خواهد شد.
  
30 درصد از کل هزینه ها برای زنده ماندن
علاوه بر روش بانک جهانی و آمریکایی ها، اتحادیه اروپا نیز روش دیگری برای محاسبه میزان فقر دارند اما به نظر می رسد باتوجه به ساختار و فرهنگ اقتصادی در کشور ما، در محاسبه فقر باید به مسئله خوراک و هزینه خوراک توجه جدی نمود. این مسئله به دلیل آنکه در سال های اخیر تورم کالا های خوراکی بیش از تورم عمومی بوده، اهمیت بیشتری پیدا میکند. خوراک اولین چیزی است که آدم ها برای بقا باید به آن پاسخ دهند و سهم هزینه های خوراکی از کل هزینه های یک خانوار نشان میدهد که ما چقد درآمد داریم که می توانیم صرف چزی جز زنده ماندن کنیم. 

مشخص است که هر چقدر فقیر تر باشیم سهم بیشتری از هزینه های ما را هزینه های خوراکی پوشش خواهد داد و در این صورت ما با فقر مسکن، سلامت، آموزش و تفریح رو به رو خواهیم بود. به این شاخص در اقتصاد، شاخص انگل (نام اقتصاد دانی آمریکایی) می گویند و در تفسیر آن هر چه ضریب بالا تر بدست بیاید، در واقع خانوار خریدار مطلق غذا و خوراک است و در مقابل فقر بسیار آسیب پذیر.

 براساس آمار‌ها کل هزینه های یک خانوار شهری به صورت واقعی (تعدیل شده با نرخ تورم) در سال 1395 در 28 و نیم میلیون تومان بوده که این مقدار در سال 98 با افت جدی مواجه شده و به رقمی در حدود 20 میلیون تومان رسیده. 

هزینه های واقعی یک خانوار شهری در سال 1400 حدودا 23 میلیون تومان بوده که با توجه نرخ تورم در 6 ماهه سال 1401 میتوان هزینه های واقعی خانوار شهری در سالجاری را در حدود همان 23  میلیون ارزیابی کرد. 

همچنین اگر هزینه های خوراکی هر خانوار شهری که از سوی مرکز آمار ارائه شده را بر اساس شاخص قیمت مصرف کننده (همان تورم) تعدیل و واقعی کنیم مشاهده می شود که میزان هزینه های خوراکی بر خلاف کل هزینه ها افت جدی نداشته و در تمام این سال ها حدودا 6 میلیون تومان بوده است.

 این مهم خود را در نسبت هزینه های خوراکی به کل هزینه ها نشان می دهد که ضریب انگل در سال 95 حدود 23 درصد و در سال 1400 حدود 27 درصد بدست آمده و برای سال جاری (1401) تقریبا 30درصد تخمین زده می شود. در واقع هر خانوار شهری در سال 95 تنها 23 درصد هزینه های خود را صرف خوراک می کرده اما در سال 1401 برای تامین خورک مجبور به صرف 30 درصد از کل هزینه های خود بوده است. 

برای خانوار های شهری نسبت هزینه های خوراکی به کل هزینه ها یا همان شاخص انگل به مراتب بدتر است؛ چراکه در سال 1401 تخمین زده می شود هر خانوار روستایی چیزی در حدود 40 درصد از کل هزینه های خود را صرف خوراک کرده باشند. 
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر