دوم: ش مثل شینآباد، ا مثل امنیت
با خودم خیلی کلنجار رفتم که در اولین روز مهر از شادی و هیاهوی بچهها و شوق آموختن بگویم، آیا از شینآبادیها هم بگویم یا نه؟ وقتی به یادم آمد که سوز سرمای زمستان، درست مثل مهر بدون اجازه به مدرسهها خواهد آمد و باز هم بچهها برای گرم کردن انگشتان ریزنقششان به بخاری کلاسها پناه میبرند، ترس تمام وجودم را فراگرفت و به یاد بچههای شینآباد افتادم که به جای دیدن خوابهای شیرین روز اول مهر، این روزها هر شب کابوس میبینند و به جای انتظار شیرین بازگشایی مدرسهها و پا نهادن در حیاط مدرسه، تغییر مسیر و رد نشدن از کنار مدرسه، اصلیترین قول و قرار با پدر و مادرهایشان شده است. برای همین، تصمیم گرفتم، در آستانه مهر از شینآبادیها هم بگویم تا تلنگری زده باشم که مدرسههایمان را برای بچهها ایمن کنیم، از سارینا و سیران بگویم، تا قبل از وقوع حادثهای، سیستمهای گرمایش و سرمایش کلاسهای درس را استانداردسازی کنیم.
از ۱۵آذر ۹۱ بگویم، تا مدیران و معلمان مدارس روستایی را با دستورالعمل ایمنسازی مدرسهها توجیه کنیم و اردوهای برونشهری را تنها با استفاده از خطوط ریلی و وسایل نقلیه مطمئن و رانندگان بامهارت برگزار کنیم. از شینآبادیها بگویم تا آموزشوپرورش قبل از نشاندن بچههای مردم در چهارهزار و ۷۰۰ کلاس درس جدید اول آنها را از حضور هیولای بخاریهای نفتی بینیاز کند. از سیما و مینا و آرزو و شادی بگویم تا معاون عمرانی وزیر، به وعدهاش مبنی بر خداحافظی کلاسهای درس با بخاریهای نفتی عمل کند.
از آمنه و مهناز و اسمعه و نادیا بگویم تا مجلس منتظر واقعهای دیگر نماند و قبل از شروع فصل سرما، به صورت فوری اعتبارات مصوب سال ۹۲ مربوط به تجهیز سیستم گرمایشی آموزشوپرورش را به وزیر آموزشوپرورش برساند.
سوم: آ مثل آموزش
اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت را موظف کرده است که امکان استفاده رایگان از آموزشوپرورش را برای همگان تا پایان دوره متوسطه فراهم کند. پیماننامه حقوق کودک ماده ۲۸ هم اعضا را ملزم کرده است که حق کودک را در برخورداری از آموزش به رسمیت بشناسند، برای دستیابی کودکان به آموزش اقدامات لازم را انجام دهند و آموزش ابتدایی را رایگان و اجباری کنند. با تمام این قوانین و تاکیدها و با وجود کارهای بزرگی که صورت گرفته است متاسفانه هنوز رایگان بودن تحصیل، رنگ واقعیت نگرفته و به چالشی بین خانوادهها و آموزشوپرورش تبدیل شده است.
مدیران مدارس گرفتار هزینه قبض آب و برق و گاز و تلفن هستند و تا رسیدن به رویای دست نکردن در جیب مردم، فاصله دارند. بالا رفتن هزینههای زندگی باعث شده ادامه تحصیل فرزندان کارگرها با چالشهای جدی مواجه شود و حتی هشدارهایی درباره افزایش ترک تحصیل فرزندان خانوادههای کمدرآمد به گوش میرسد. همچنین، براساس آمارهای رسمی، از کودکان بازمانده از تحصیل و ترک تحصیلی اخبار نگرانکنندهای به گوش میرسد و گفته میشود حدود ۲۵۰هزار نفر از کودکان ترک تحصیلی در میان ما وجود دارند که هر سال حدود ۲۰هزار نفر نیز به تعداد آنان افزوده میشود. حکایت آمارهای غیررسمی اما چیز دیگری است. براساس آمار غیررسمی این رقم بیش از سهمیلیون نفر است.
خیلی فرق نمیکند بچهها که آمدن مهر مهربان در آنها شوقی برنمیانگیزد چند نفر هستند، مهم این است که همه این بچهها زیر ۱۸ سالاند، همه این بچهها اگر جذب مدرسهها نشوند تبدیل به کودکان کار میشوند، همه این بچهها روزی بزرگ میشوند و حسرت این روزهای مدرسه نرفتن را میخورند.