اندکی درباره گذشته سخن گفتیم. در مقطعی بازگشتید که معاونین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال تغییر بودند و شاید به همین دلیل نتوانستیم واکنش مدیران فرهنگی و هنری وزارت فرهنگی و ارشاد را در خصوص بازگشت تان داشته باشیم...
... نه، اتفاقاً اشتباه می کنید، چون من این متن را زمانی که ونکور بودم برای همین معاونین و همین مسئولانی که هنوز باقی مانده اند و تغییر نکرده اند، فرستادم و در آن برهه این متن را پیشنهاد دادم، کما اینکه هنوز هم مدیران مرکز هنرهای نمایشی همان دوستان قدیم هستند و تصمیم گیری ها هنوز برعهده همان دوستانی است که از قبل بودند.
بنابراین شما دیالوگی با گروه جدید و شخص آقای مرادخانی نداشتید؟
من سال ها است که با آقای مرادخانی دیالوگ دارم. یعنی ایشان را از زمانی که در مرکز موسیقی فعالیت داشتند و از زمانی که در ارشاد بودند، می شناسم، کما اینکه بقیه دوستان را هم می شناسم. آقای ایوبی را 16، 17 سال است که می شناسم و از زمانی که در پاریس بودند نسبت به ایشان شناخت دارم ولی درباره نمایش خودم، هرگز هیچ ارتباطی نگرفتم. همان مسیری که برای بقیه نمایش ها طی شده، برای این نمایش نیز طی شده و دادن متن، آمدن گروه بازبین، تایید متن و گرفتن مجوز که الان برای تمدید یک هفته ای مجوز نمایش، دوباره همان پروسه طی شد.
خیلی از بازیگران تئاتر و سینما با آقایان مرادخانی و ایوبی نشست هایی داشته اند. گفتیم شاید شما هم در این گعده ها حاضر بودید. مثلاً چراغ سبزی که بگویند به ایران تشریف بیاورید و نمایش اجرا کنید...
... نخیر. چراغ سبزی برای من وجود ندارد؛ هیچ وقت وجود نخواهد داشت. در مورد شخص خودم می دانم که هرگز به آن معنایی که مدنظرتان است وجود نخواهد داشت اما به هر حال به نظرم حضور این دوستان مغتنم بوده است. من این تالار (تالار اکو میزبان نمایش ترانه های قدیمی) را از آقای ایوبی گرفتم. یعنی در جایی که تالارهای دیگر امکانش نبود که همکاری کنند، اجازه دادند که در این تالار کار کنیم. آن زمان هنوز به عنوان معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی حکمی نداشتند و مدیر موسسه اکو بودند.
آنجا (کانادا) که بودم به شدت حوادث تئاتر اینجا را دنبال می کردم. اکو هم به این خاطر برایم جالب بود که دیدم چند جلسه نمایش نامه خواهی بسیار درخشان در این مجموعه گذاشته شد. محمد چرمشیر، حمید امجد، علیرضا نادری نجف آبادی و علیرضا استاد محمد اینجا نمایش نامه خوانی کردند و با استقبال بسیار زیادی روبرو شد. این خبر خیلی خوبی برای من بود که به هر حال یک مرکز که اساساً به نظر می رسد خیلی مرکز تئاتری نیست اما برای تئاتر یک گام بلندی برداشته و بعد از هشت حمید امجد بیاید و یک نمایش نامه بخواند، گام بلندی برداشته شده است و از این نظر خوشحال بودم که با این موسسه کار می کنم.
درباره همین نمایش هم اندکی صحبت کنیم که ریتم کار و موسیقی و طولانی بودن نمایش که تصور می کنم دو ساعت باشد...
نمایش «صدام» چهار ساعت و نیم است و توصیه می کنم اگر تصور می کنند این نمایش (ترانه های قدیمی) طولانی است، اصلاً نیایند و ببینید، چون فکر می کنم که خوابشان ببرد! دو ساعت که جلوی بچه بگذارید قهر می کند.
اما الان بسیاری از نمایش های تئاترشهر یا سالن های ایرانشهر 100 دقیقه است...
...خب، آنها مشکل خودشان است، نمایش 20 دقیقه ای هم داریم. من خودم نمایش دارم که 15 دقیقه است، آقای (افشین) هاشمی اجرا کرده است. بستگی دارد که چه نمایشی و در چه موقعیتی، چه میزان زمانی را می برد. نمایش 100 دقیقه ای هم می تواند وجود داشته باشد، نمایش 50 دقیقه ای هم می تواند وجود داشته باشد. اگر بخواهیم «سفر دراز روز در شب» آقای (یوجین) اونیل را که نمایش مورد علاقه من است، اجرا کنیم، حداقل 6 ساعت زمان می برد، یعنی هر دو ساعت باید یک آنتراکت بدهیم و دو آنتراکت در میانه نمایش می خورد. در همه جای دنیا هم اجرا میشود و تماشاگر هم از سر و کولش بالا می روند.
به نظر شما تماشاگر ایرانی کشش اش را دارد؟
شما اجازه دادید که برایش تماشاگر ایرانی چنین نمایشی اجرا کنند و برایش اجرا کردید تا ببینید کشش را دارد یا ندارد؟ ما شبی فقط هفتاد تا هشتاد تماشاگر روی زمین (نشسته در کف سالن) داریم. نمایش ها خودشان زمان خودشان را تعیین می کنند. زمانی که می خواستم «صدام» را بنویسم، فکر نمی کردم اینقدر زیاد شود اما زیاد شد، چون موضوع و مضمون درش زیاد بود. «دایره گچی قفقازی» برشت زیر سه ساعت امکان ندارد کار کرد و هملت را با بهترین ریتم جهان نیز زیر سه ساعت امکان ندارد بتوانید کار کنید و بسیاری از نمایش های بزرگ جهان بین سه تا چهار ساعت طول می کشد. حالا یک جوری شده که تئاتر شهر، تئاتر صد دقیقه ای است، اصلاً بد نیست و خیلی هم خوب است.
این نمایش را با برنامه اجرا کردید و در واقع گفتید نمایش «ترانه های قدیمی» را برویم و بعد نوبت این نمایش به عنوان دومین نمایش است و یا مدنظرتان بود که این نمایش را اجرا کنید و بعد ببنید شرایط به چه شکل می شود؟
دومین نمایشی در کار نیست. من دارم (به ونکور) بر می گردم.
«صدام» را اجرا نمی کنید؟
نخیر. تا زمانی که امکان اجرای صدام وجود نداشته باشد. بیشتر از هر چیزی باید بگردم و برای این کار سرمایه گذار پیدا کنم. «صدام» احتیاج به سرمایه گذاری دارد. تعداد 70، 80 بازیگر روی صحنه و میزان دکوری که کار دارد، با این شرایط نمی شود. حتماً باید تهیه کننده پیدا کنم.
دولتی یا خصوصی؟
هرکس پول بگذارد، مخلصش هم هستیم.
یعنی اگر سرمایه گذار باشد، برای جشنواره تئاتر فجر امسال، آمادگی اجرای «صدام» را دارید؟
ما برای جشنواره فجر، آمادگی اجرای نمایش «آرش-ساد» را داریم. البته من شنیدم که پرونده جشنواره امسال بسته شده و اسامی نمایش ها اعلام شد. به هر حال اگر امکانش بود، ترجیح می دهیم آن نمایش را اجرا کنیم، چون آن نمایش هم متن و هم میزانسنش آماده است و یک بار هم در خارج از کشور اجرا کردیم. البته از ابتدا هم می دانستم فقط همین یک نمایش را می خواهم کار کنم و خب این نمایش را قبلاً در سال 1390 یک شب کار کرده بودیم.
سامان احتشامی: حبیب رضایی با دست متصل به سرم روی صحنه می رفت
کمتر شخصی است که پیگیر موسیقی باشد و سامان احتشامی را نشناسد. احتشامی که با بهره گیری از استادانی چون جواد معروفی، محمد سریر، اسماعیل امین موید با ساز پیانو وارد دنیای موسیقی شد، طی سالهای ۷۰ الی ۷۴ برنده لوح زرین و لوح تقدیر جشنواره موسیقی فجر شد و مقام اول را در پیانو کلاسیک و ایرانی کسب کرد. در سال ۸۲ نیز برگزیده جشنواره موسیقی فجر شد و پیش و پس از این اتفاق، قطعات منحصر به فردی را سرود.
احتشامی البته به جز پیانو، سازهای دیگری نیز می نوازد که سه تار یکی از آنها است. در نمایش «ترانه های قدیمی» که موسیقی نقش محوری دارد، احتشامی علاوه بر پیانو، سه تار نیز می زند و البته در مجموع، برخی از ترانه های قدیمی که برای مخاطب جنبه نوستالژی دارد را اجرا می کند. در حاشیه اجرای این نمایش، با این موزیسین نیز به گفت و گو نشستیم.
راجع به موسیقی در این نمایش بگویید. به شما سفارش دادند که می خواهیم این قطعات موسیقی را در این نمایش اجرا کنیم یا انتخاب ملودی ها با خودتان بود؟
من یک دوستی دیرینه ای با استاد فریدن خلعتبری دارم. فریدن خلتعبری آن زمانی که 10، 12 سالم بود، داور مسابقات گروه سرودهای مدارس بود و از همان بچگی فردین خلتعبری مرا دیده، می شناسد و با ساز زدنم آشنایی دارد. در چند موسیقی فیلم خلعتبری نیز هم ساز زده بودم و به هر حال این رفاقت دیرینه ای که داشتیم، موجب شد که به واسطه فردین خلعتبری به عنوان مشاور کارگردان و آهنگساز تئاتر «ترانه قدیمی»، در این تئاتر حضور پیدا کنم و موجب افتخارم است.
اصولاً نوازنده ها سعی می کنند موسیقی شان را ضبط کنند و این را به صورت ضبط شده در تئاتر عرضه کنند، چون در تئاتر ما هم بودجه نیست و هم خیلی گرفتاری ها داره و هم اگر همین ساز پیانو را که روی صحنه آورده ایم، اگر شما بخواهید اجاره کنید، حتماً باید شبی بیش از 5 میلیون تومان پول بدهید و من از فرزاد قیصری پور و ساتریان چی که این ساز را بدون هیچ منتی در اختیارمان قرار دادند، سپاسگذاری میکنم.
اینها همه گرفتاری هایی است که بچه ها ترجیح می دهند، موسیقی تئاترها را ضبط شده اجرا کنند ولی من از بچگی ام هم در تئاتر کار کردم، هم در رادیو کار کردم، هم در تلویزیون کار کردم و بالاخره یا صداگذار بودم، دلم می خواهد خاک این کار را بخورم و احساس می کنم در این راه یک مقداری تفاوت دارم با هم صنف های خودم و ای کاش 365 روز سال، این نمایش برگزار میشد و من با جون و دلم روی صحنه می رفتم. افتخار می کنم که در کنار خانم مهتاب نصیرپور، اشکان خطیبی، افشین هاشمی، حبیب رضایی، معصومه رحمانی و دیگر عزیزانیز که خاک خورده تئاتر هستند، کار می کنم و ای کاش که یک اتفاقی برای تئاتر مملکت ما بیافتد که به جان بچه ها احترام بگذارند.
بنابراین، رفاقت دیرینه باعث شد که هر شب در این تئاتر بنوازید؟
بله، این دومین تئاتری است که با آقای رحمانیان کار می کنم و تئاتر قدیمی ترم یک چنین شباهتی به این تئاتر داشت که یک شب در برج میلاد برگزار شد و سی دی اش نیز تحت عنوان جشنواره شهر منتشر شد و در واقع این دومین همکاری من با محمد رحمانیان است و خیلی خوشحالم که در این تئاتر حضور دارم.
اندکی درباره قطعات اجرا شده در این تئاتر و حال و هوای این نمایش بگویید.
قطعاتی که من اجرا می کنم، ارجمنت و تنظیم فردین خلتعبری است، یعنی فردین خلتعبری به من گفت که کجا سه تار بزنم، کجا پیانو بزنم و چگونگی اجرا و چگونگی خواندن و چگونگی نحوه اجرای من روی صحنه بر عهده فردین خلتعبری بود و از این بابت سپاسگذاری میکنم. از راهنمایی های آقای رحمانیان و بازیگران که به من کمک کرند تا اجرای بهتری داشتند باشند نیز تشکر می کنم و تئاتر همه اش خاطره است. من نمی دانم 29 شهریورماه (آخرین روز اجرا) چطور باید جمعم کنند و بردارند و ببرند و حتماً با گریه خواهم رفت و حالی که تئاتر دارد.
حالی که این صحنه، این ارتباط قلبی که ما با جمعیت مان داریم، هیچ چیزی نمی تواند جایگزینش شود. در شب اول و دوم اجرا، سحر دولتشاهی و حبیب رضایی از خستگی و بیماری، همین جا به دست شان سرم متصل بود و دکتر نازنینی اینجا بود که به بچه ها می رسید. حبیب سرم را درمی آورد و می آمد روی سن بازی می کرد و ما نمی فهمیدیم که مریض است و بعد دوباره به پشت صحنه می رفت و به دستش سرم وصل می کرد و من فکر نمی کنم هیچ کسی این کار را بکند، یعنی خلبان ها باید مغزشان سلامت باشد، جراحان باید کاملاً سلامت باشند و شاید بگویند معدن کار سختی است اما به نظرم تئاتر از همه اینها سختت تر است و تنها جایی که تو جانت را می گذاری، تئاتر است و بعد، مشاغل دیگر است.
حین اجرای تئاتر، علاوه بر آنکه می نوازید، اندکی بازی نیز می کنید. این اتفاق طراحی شده بود یا کار فی البداهه بود که خودتان انجام دادید؟
آقای رحمانیان به من گفتند که یک مطالبی را روی صحنه بگویم و یک اکت هایی را هم خودم روی کار گذاشتم، به خاطر اینکه دیدم من به عنوان نوازنده پیانو و با توجه به نقشی که روی صحنه دارم، درست نیست که سیخ بنشینم و تکان هم نخورم و تنها موقعی که باید پیانو بزنم، اجرا کنم. دلم می خواهد که منم همراه با بازیگران، بازی کنم و بیشتر با نگاهم باز می کنم و یک تجربه خوبی بوده است. به نظرم یک نوازنده روی صحنه، باید حتماً اکت داشته باشد. مثلاً من از هنرجویانم در نمایش ها استفاده می کنم؛ یکی از هنرجویانم خیلی خوب پیانو می زند و همیشه غصه می خورد که تو چرا مرا نمی آوری تا با تو بزنم و من پاسخ می دهم که تو از جایت تکان نمی خوری.
به نظرم یک نوازنده باید حتماً بازیگر باشد. خیلی از نوازنده ها ضبطی هستند، یعنی صدای سازشان خیلی زیباست اما وقتی آنها را حین نواختن میبینید، لذت نمی برید و در مقابل خیلی ها هستند که سازشان خوب نیست اما خیلی خوب فیلم بازی می کنند و اینقدر این کار را زیبا انجام می دهند که موجب سرگرمی مردم می شوند. من سعی کردم هر دو را همزمان داشته باشم و اگر مردم راضی باشند که خیلی خوشحال می شوم.
راجع ادغام دو ساز سنتی و کلاسیک بگویید. هم پیانو به عنوان یک ساز می زنید و هم سه تار به عنوان یک ساز سنتی را می نوازید و اساساً صدای سه تار را در این سالن همه حاضران می شنوند؟
ما در این سالن میکروفن نداریم و تماشاگران در این گرمای سالن محبت می کنند و حین اجرای سه تار من سکوت می کنند و آن گونه که از جمعیت شنیدم، صدای سه تارم شنیده میشود. یکی از دلایلی که سه تار میزنم به این دلیل که پیانو بالاخره یک سازی است که باید به دلیل اینکه برای اجرای فواصل موسیقی ایرانی باید کوک شود و خیلی دست و بالم روی پیانو بسته میشد، ترجیح دادم یکی از آهنگ هایی که در دستگاه شور است، با سه تار اجرا کنم و اگر دو پیانو روی صحنه داشتم، شاید یکی را کوک ایرانی می کردم و یکی را کوک کلاسیک می کردم و ترجیح می دهم به واسطه تخصصم در پیانو، روی صحنه پیانو بزنم.
با این حال از کودکی با سه تار بازی کردم و یک نیمچه سه تاری هم می زنم و این سه تار را هم کیوان ساکت موجب شده که داشته باشم و من برخلاف اکثر نوازنده ها با دست چپ سه تار می زنم که شاید این موضوع نیز برای مخاطبان یک جذابیتی داشته باشد. من در پی تجربه سه تار نوازی روی صحنه هم بودم. همه چیز نواخته ام، دایره زده ام، تنبک زده ام، دف زده ام، پیانو زده ام، ملودیکا زده ام، مثلث هم زده ام، هر کاری را در زمینه موسیقی و صدا انجام می دهم و به نظرم هیچ کاری عار نیست. اگر آقای رحمانیان دستور می دادند بیایم روی صحنه و طی بکشم، حتماً با کمال افتخار انجام می دادم.