دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 13 2024
کد خبر: 32825
تاریخ انتشار: 02 بهمن 1395 18:45
فاجعه پلاسکو نشان داد که تهران بیش از آنچه تا کنون تصور می‌‌شد در برابر حوادث غیرمترقبه آسیب‌پذیر است و سازمان‌های امداد و نجات و ستادهای بحران به هیچ عنوان قادر نیستند از پس بحران‌های بزرگ برآیند.

راه امروز: سید جمال هادیان طبائی زواره؛ الهی نیاید آن روز، اما تصور کنید روزی را که زلزله‌ای سهمگین تهران را فرا گیرد و ظرف چند ثانیه میلیونها واحد مسکونی و تجاری تخریب شود، هزاران نفر در دم جان ببازند و هزاران نفر در زیر آوار مدفون شوند در حالی که زیرساخت‌های نامناسب و امکانات ناچیز، هر نوع فرآیند امداد و نجاتی را عقیم سازد.  

حتماً این سوال بارها در ذهن شهروندان تداعی شده است که اگر روزی در تهران فاجعه‌ای عظیم چون زلزله رخ دهد چه خواهد شد؟ آیا نیروهای امداد و نجات توان مقابله با چنین رویدادی را خواهند داشت؟ 

فاجعه پلاسکو نشان داد که تهران بیش از آنچه تا کنون تصور می‌‌شد در برابر حوادث غیرمترقبه آسیب‌پذیر است و سازمان‌های امداد و نجات و ستادهای بحران به هیچ عنوان قادر نیستند از پس بحران‌های بزرگ برآیند. این در حالی است که زمینه‌های بروز چنین حوادثی در تهران همواره فراهم است. بیش از 3000 مجتمع آسیب‌پذیر و میلیون‌ها واحد مسکونی فرسوده هر کدام ظرفیتی بالقوه برای بروز حوادثی چون حادثة پلاسکو هستند. همین الآن ساختمان‌هایی چون ساختمان آلومینیم و علاء‌الدین در فاصله چند صد متری از پلاسکو بمب‌های آمادة انفجارند. 

حادثه پلاسکو این نظریه را قطعیت بخشید که حتی اگر پیشرفته‌ترین امکانات امداد و نجات نیز در تهران موجود باشد در هنگام حوادثی با عمق و گستره زیاد، مانند زلزله یا آتش‌سوزی‌های بزرگ و حتی حملات هوایی دشمن، کارایی خود را از دست می‌دهند کما اینکه سازمان آتش‌نشانی تهران از جمله سازمان‌هایی است که هم به لحاظ آموزش نیروها و هم به لحاظ برخورداری از امکانات و تجهیزات پیشرفته چیزی از استانداردهای جهانی کم ندارد اما در برابر حادثه پلاسکو زمینگیر شد و متأسفانه تعدادی از کارکنان فداکار خویش را از دست داد.  

بدون تردید دلیل اصلی بروز چنین مشکلی تمرکز بیش از اندازه جمعیت در تهران و حواشی آن، ساختمان‌های فرسوده فراوان، نبود زیرساخت‌های کافی برای جمعیت بیش از حد ظرفیت، تمرکز و انطباق نامتناسب امکانات متعدد و متنوع، و عدم تحقق مدیریت یکپارچة شهری است. 

چه بخواهیم و چه نخواهیم وقوع حوادثی مشابه حادثه پلاسکو و فاجعه‌ای چون زلزله در تهران محتمل‌الوقوع خواهد بود و گریزی هم از آن نداریم، در چنین شرایطی هر عقل سالمی که متکی به دانش و دیدگاه استراتژیک باشد خوب می‌فهمد که تنها راه برون‌رفت از چنین بن‌بستی تمرکززدایی تدریجی از جمعیت و امکانات تهران و حواشی آن است و نخستین قدم در این مسیر انتقال مرکز سیاسی به نقطه‌ای با جمعیت کمتر از 100 هزار نفر و گسستن انطباق مراکز سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و هنری و دانشگاهی است. 

جمعیت تهران باید با اتکا به سیاست‌های تشویقی تمرکززدا کاهش یابد. در چنین شرایطی است که تهران قادر خواهد بود تنفس کند، زیرساخت‌های خویش را بازسازی و کالبد فرسودة خویش را با ابنیه‌ای مستحکم و ایمن جایگزین کند. چنین رویکردی مهم‌ترين گام در راه تحقق شعار عدالت و رفاه اجتماعي و اصلی‌ترین راه برای برون‌رفت از بن‌بست 50 ساله تهران است. 

ایدة تمرکززدایی و انتقال مرکز سیاسی از زمان وزارت مرحوم مهندس سراج الدین کازرونی، وزیر مسکن و شهرسازی در دورة نخست دولت سازندگی وارد مرحلة جدیدی شد اما هرگز گوش شنوایی این ایده را جدی نگرفت. ایده‌ای که در صورت اجرا از قریب 25 سال پیش تا کنون امروز به بار نشسته و بسیاری از مشکلات ناشی از تمرکز جمعیت در تهران رخت بربسته بود. 

بسیاری از صاحبان قدرت در این سالها با تمرکز زدایی از تهران و انتقال مرکز سیاسی، به بهانه‌هایی چون هزینه‌های کلان یا اثربخش نبودن این طرح، مخالفت کردند تا در وضعیت فعلی و کلاف سردرگم تهران و حوادث و فجایع ناشی از آن مقصر و گناهکار باشند. 

قدرمسلم، تمرکززدایی از پایتخت و برقراری سیاست‌های تشویقی برای توزیع متناسب قطب‌های تولید و صنعت، اقتصاد و بازرگانی، فرهنگ و آموزش و امکانات رفاهی و خدماتی در سراسر کشور، بسیاری از لابي‌هاي قدرت و ثروت را فلج خواهد كرد و انحصار اقتصاد و قدرت را از كف‌شان خواهد ربود. بدیهی است که افراد منتفع از بی‌نظمی موجود در پایتخت با ایده آزموده شده و موفق تمرکززدایی و انتقال مرکز سیاسی مخالفند و هیچ ایده و برنامة جایگزین و قابل اجرایی هم به جز شعار دادن ندارند! 

البته فاجعه‌ای دردناکتر از فاجعة پلاسکو نیز در حال وقوع است که کمتر نسبت به آن حساس هستیم. هر روز در اثر آلودگی هوا چند ده نفر از شهروندان بی‌گناه می‌میرند و عده‌ای از شهروندان بی‌گناه به سرطان و بیماری‌های صعب‌العلاج دیگر دچار می‌شوند اما چون این فاجعه تدریجی و خاموش است نه کسی دلی می‌سوزاند و نه کسی اشکی ‌می‌ریزد و نه مسئولی به دیدن خانواده‌های مصیبت‌دیده می‌رود! گویی مرگ در اثر آلودگی هوا حتی برای دولتمردان و مدیران شهری نیز عادی شده است.   

روی این سخن با تمامی دولتمردان، مدیران شهری و نمایندگان مجلس است.

از وقایع و حوادث ناگواری مثل آلودگی هوای مرگ‌آور و آتش سوزی و فروریختن ساختمان‌های بزرگ که بگذریم، هر لحظه وقوع زلزله در تهران محتمل است و روزی که تهران با چنین فاجعه‌ای مواجه شود بزرگترین فاجعه ملی و چه بسا بزرگترین فاجعه انسانی قرن رقم خواهد خورد.  

آن روز شهروندان این شهر تمام خدمات گذشته شما را را از یاد خواهند برد و بازماندگان و مصیبت‌دیدگانِ چنین حادثه‌ای شما را به خاطر اهمال و بی‌تفاوتی و ممانعت از تمرکز جمعیت و امکانات و تن ندادن به قواعد و سیاست‌های تمرکززدایی و جلوگیری از انتقال مرکز سیاسی بازخواست خواهند کرد و آن موقع برای شعار دادن و تهییج مردم بسیار دیر است و بدنامی چنین فاجعه‌ای در اعصار و قرون به نام مدیریت ناتوان در اجرای ایده‌های رهایی‌بخش ثبت خواهد شد. 

منبع:فرارو
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر