چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - May 01 2024
کد خبر: 3040
تاریخ انتشار: 07 شهريور 1392 13:31
به گزارش راه مردم به نقل از ایسنا، علی دهباشی سردبیر «مجله‌ی بخارا» و شب‌های بخارا را به بزرگداشت «مارِک اسموژینسکی» ایران‌شناس برجسته‌ی لهستانی اختصاص داد و در این نشست گفت: این ایرانشناس برجسته‌ تحصیلات عالی‌اش را در زبان فارسی در دانشگاه تهران و در همین سرزمین طی کرد. در همین سرزمین ازدواج کرد و با عشق به ایران به لهستان رفت و با مراجعت به آن‌جا هم سخن از فرهنگ ایران و زبان فارسی را پیشه کرد که این اهمیت خاصی دارد.

این روزنامه‌نگار افزود: اگرچه در تاریخ روابط فرهنگی - ادبی میان شخصیت‎های فرهنگی و نویسندگان ایران و لهستان همیشه ما شخصیت‎هایی برجسته‎ای داشته‎ایم که عشق، علاقه و نگاهی خاصی به فرهنگ ایرانی داشتند. وقت‌شان را صرف ترجمه، تفسیر یا گسترش فرهنگ ایران در لهستان کردند. او نیز در زمره‌ی آن شخصیت‎های بزرگی است که در تاریخ ایران‌شناسی، در سرزمین لهستان در حفظ، توسعه و گسترش زبان فارسی جایگاه و اهمیت خاصی دارد.

وی در ادامه به مروری بر زندگی این ایران‌شناس پرداخت و تصریح کرد: وی از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۹ به تدریس در انستیتو پژوهش‌های فرهنگی دانشگاه «ووج» و مشارکت در کنگره‌های ادبیات تطبیقی و تالیف مقاله‌هایی در زمینه فرهنگ و ادبیات فارسی مشغول بود. سال ۱۹۸۹پس از گرفتن بورسیه،در دانشگاه تهران در سطح دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت. سال ۱۹۹۷ از پایان‌نامه‌اش با نام «تصحیح انتقادی و بررسی ساختار رمزی سیرالعباد الی المعاد سنائی غزنوی» دفاع کرد.

او گفت: اسموژینسکی شعر بلند و معروف سهراب سپهری با نام «صدای پای آب» را هم به لهستانی ترجمه کرد که سال ۱۹۹۳ در لهستان به چاپ رسید. البته تلاش‌های این ایران‌شناس لهستانی به دو کتاب یادشده محدود نماند. وی اقدام به برپایی نشست‌هایی متعدد با هدف معرفی فرهنگ، ادبیات و هنر ایرانی در لهستان کرد و آن‌جا از شعر و موسیقی تا صنایع دستی و لباس‌ها و غذاهای ایرانی را معرفی کرد. همچنین در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۰۰ به ارائه‌ی آموزش در زمینه ایران‌شناس لهستانیدرس‌های تاریخ ادبیات پرداخت.

منصور ثروث‌ نیز درباره‌ی ویژگی‎های «مارِک اسموژینسکی» اظهار کرد: برای روشن شدن اهمیت مارِک اسموژینسکی که بعدها نیز نام «حسین» را بر خود گذاشت، پس از ازدواج با همسر ایرانی وی رخ داد.

او افزود: وقتی ما از کلمه‌ی ایران‌شناسی در کشورهای خارج صحبت می‎کنیم مقوله‌ی بسیار گسترده‎ای است و شاید بتوان گفت تعریف‌ناپذیر است. ایران‌شناس‌ها به چه چیزی اهمیت می‎دهند، چه کار می‎کنند .

وی ادامه داد: بعضی از ایران‌شناس‌ها را دیده‎ام که اصلاً فارسی نمی‎توانند حرف بزنند. بعضی‎ها از طریق زبان‎های دیگر ایران را می‎شناسند. افرادی هستند که با تکیه بر منابع عربی، ترکی، انگلیسی ، آلمانی، فرانسه و روسی سعی می‎کنند ایران را بنشاسند و معرفی کنند. کما این‌که در لهستان نیز وقتی اساس و بنیان ایران‌شناسی گذاشته شده است این کار توسط یک استاد عربی‌دان بود، نه فارسی‎دان. ولی به مرور با زبان فارسی آشنایی پیدا کردند، آموختند و اکنون زبان اول در بخش‎های ایران‌شناسی در کراکف و ورشو به طور جزئی‎تر در بعضی از دیگر دانشگاه‎های لهستان زبان فارسی است.

او در ادامه با مروری بر جریان‌های مختلف ایران‌شناسی در غرب تصریح کرد: اگرچه در میان ایران‌شناس‌هایی که زیاد به ایران رفت‌وآمد کردند یا با زبان فارسی آشنایی پیدا کردند،حتا خیلی اوقات دقیقا فارسی ادبی را صحبت می‎کنند.من سه نفر را در لهستان دیده‎ام که فارسی را مانند ایرانی‎ها، با آن طنزها، شوخی‎ها و ظرایف پنهان زبان فارسی صحبت می‎کردند، آقای منصور میخالاک که او هم همسر ایرانی انتخاب کرد، مترجم رسمی سفارت ایران بود، در آن‌جا نیز تدریس می‎کرد و اکنون نیز استاد دانشگاه ورشو است و فارسی را فوق‎العاده می‎داند. شما نمی‎توانید تشخیص دهید وقتی او فارسی صحبت می‎کند غیرایرانی است. پیش‌تر از او نیز آقای اسموژینسکی است. اسموژینسکی بسیار فصیح، در مکالمه به معیار فارسی و در نوشتنی به نوشتن معیار زبان فارسی وارد بودند. البته اگر او عمری طولانی‌تر پیدا می‎کرد، می‎توانست یکی از مترجمان بسیار مطرح متن‎های مهم زبان فارسی باشد.

او گفت: متأسفانه عمر کوتاهی و بیماری سرطان به وی مهلت نداد. ولی همین مقدار اندکی که بقیه‌ی دوستان سخنران درباره‎اش سخن خواهند گفت نشان دهنده‌ی این است که او تا چه اندازه تبحر در زبان فارسی داشت. برای خود ما هم فهمیدن شعر شاملو به این آسانی نیست، شعر فروغ به این راحتی نیست، ادبیات معاصر به ویژه در شعر فهم و درکش به این راحتی نیست ولی اسموژینسکی بسیار عالی این‌ها را درک می‎کرد و شعر شاملو را به زبان لهستانی ترجمه می‎کرد و همین نشان می‎داد که چه قدر در این کار قوی است.

در ادامه با دعوت علی دهباشی، پیوتر کوزوفسکی دانش‌آموخته‌ی زبان فارسی در لهستان و کارمند سفارت لهستان در تهران به ایراد سخن پرداخت و گفت: متاسفانه افتخار نداشته‌‎ام شخصاً با زنده یاد مارِک اسموژینسکی از نزدیک دیدار داشته باشم فقط می‎توانستم از راه میراث‌شان کم‌و بیش با کارش، با شخصیتش، با روحیه‎اش آشنا شوم. با آثاری که ترجمه می‎کردند، از راه صبحت با دوستان، به خصوص با دوستان ایرانی‎اش. واقعاً تأثیرگذار بود. ما هیچ وقت یکدیکر را ندیدیم ولی زندگی‎اش برای ما دانشجویان ایران‌شناسی در واقع هدفی را نشان می‎داد.

او ادامه داد: اگر واقعا با شوق و ذوق کار کنیم، در یادگیری زبان، در آموختن فرهنگ ایران، می‎توانیم به حدی بالا برسیم. به عنوان یک دیپلمات لهستانی می‌گویم؛ ما دیپلمات‎ها نماینده‌ی یک کشور در یک کشور دیگر هستیم، ولی کسانی مثل زنده‎یاد مثل دکتر اسموژینسکی بیش‌تر از دیپلمات هستند. او به گونه‎ای هم نماینده‌ی لهستان در ایران بود، ولی نماینده‌ی ایران در لهستان هم بود. در واقع یک پل ارتباطی به اصطلاح وجود داشت، به همین دلیل ارزشش بسیار بیش‌تر از کار ماست.

محمد دهقانی نیز به مرور خاطره‌های آشنایی و دوستی‌اش با مارِک اسموژینسکی پرداخت و اظهار کرد: آشنایی‌ام با مارِک اسموژینسکی،یا به تعبیر فارسی مارِکِ اسموژینسکی، همان‌طور که خودش آن را با کسره‌ی اضافی مثل ما ایرانی‎ها تلفظ می‎کرد،سال 1375 آغاز شد.واسطه‌ی آشنایی ما یک کار علمی بود. دوست عزیزم دکتر مصطفی موسوی که اکنون در دانشگاه تهران مشغول به کار است. استاد ادبیات، او در آن موقع در سازمانی کار می‎کردند، به نام « فهرست‎خوان» و کار این نهاد یا سازمان این بود که فهرست نسخ خطی فارسی را در سراسر کتاب‌خانه‎های جهان جمع‎آوری کند و چون این فهرست‎ها به زبان‌های مادری آن کشورها و سرزمین‎ها بودند، باید به فارسی ترجمه می‎شدند و در اختیار همه قرار می‎گرفتند، من ویراستار کار مارِک بودم. تصور می‎کنم سال‌های زیادی گذشته است. فهرست نسخ خطی فارسی در دانشگاه کراکف، دانشگاهی که وی بعدها به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی در آن‌جا مشغول خدمت شد. من زبان لهستانی نمی‎دانستم در واقع ترجمه‌ی فارسی مارِک را می‎خواندم و سئوال‌هایی را برایم پیش می‎آمد یادداشت کردم و زیرش خط کشیدم و علامت زدم که طبعا باید با خودش مطرح می‎کردم .

او ادامه داد: پیش از این یک بار مارِک را در دانشگاه تهران دیدم. یکی از دوستانم او را به من معرفی کرد و وقتی با او حرف زدم اصلاً تصور نکردم که خارجی است. فکر کردم ایرانی است که حداکثر یک ته لهجه‎ای شبیه ارامنه داشت.ولی اصلاً تصور نمی‎کردم ایرانی نباشد. وقتی با او قرار گذاشتم تا درباره‌ی متن و سئوال‌هایم گفت‌وگو کنیم بیش‌تر با هم آشنا شدیم و متوجه شدم یک نوع معصومیت کودکانه در او وجود دارد، همین مرا خیلی جذب کرد. آشنایی ما از آن کار فراتر رفت و کم کم با هم دوست شدیم. این دوستی بعد از برگشتن او به لهستان ادامه داشت و وقتی هم به ایران سفر می‎کرد حتما به

دیدنم می‎آمد و رابطه‌ی خیلی گرمی داشتیم.

وی ادامه داد: من این آدم را دوست داشتم، هم به واسطه‌ی خودش چون آدم بسیار صیمیمی و دوست داشتنی بود و هم به واسطه‌ی این که اطلاعاتی راجع به لهستان مانند مردم لهستان و مقاومت‎های آنها در مقابل هجوم‎ها و بلاهایی که بر سرشان آمد، دست‌کم از قرن هجئهم به بعد داشتم. مقاومت آنها در جنگ اول و دوم و بعد هم در مقابل نظام شوروی و مارِک را به علت ملیتی که داشت دوست می‎داشتم.

او اضافه کرد: مارِک یکی دو ماه قبل از درگذشتش به من تلفن زد. به من تلفن زد و گفت: دارم مطلبی درباره‌ی ادبیات عرفانی یا فقط آثار عطار می‌نویسم و از من یکی دو کتاب در ایران خواست. نسخه جدید مصیبت‌نامه بود تصحیح دکتر شفیعی کدکنی و یکی کتاب زبان حال در ادبیات فارسی نوشتۀ دکتر نصرالله پورجوادی. من هر دو کتاب را تهیه کردم و قرار شد کتاب‌ها را توسط خواهر خانم ایشان به لهستان بفرستم. من منتظر تماس ایشان ماندم که خبری نشد که متأسفانه خبر درگذشت. ایشان رسید. در واقع خیلی پیش از آن‌که من گمان می‎بردیم او از قفس پرید و این کتاب‌ها در کنج قفسه ماندند.

به گزارش ایسنا، در این مراسم پیام تصویری آنا کراسنا ولسکا رئیس بخش ایران‌شناسی و زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کراکف پخش شد در بخشی از این پیام آمده بود: «مارِک اسموژینسکی یک شخص استنثایی بود. ما چندین سال با هم همکار بودیم، در دانشگاه کراکف در لهستان. ایشان هم وقتی آمدند ، بعد از سالهای طولانی که در ایران بودند و با دکترایی که از دانشگاه تهران گرفته بودند به لهستان آمدند و با انبانی از دانسته‎ها و تجربه‎هایی که با خود آورده بودند. البته کار اول ایشان روی ادبیات کلاسیک ایران بود اما به ادبیات مدرن ایران هم علاقه خیلی زیادی داشتند و کم کم در نوشته‎هایشان، در پژوهش‎هایشان به کارهایی روی آوردند که در اواخر زندگی‎شان بود و متأسفانه زندگی کوتاهی بود اما پربار،به سوی ادبیات معاصر رفتند که همیشه به آن علاقه داشتند و خیلی با دقت دنبال می‎کردند. با دانشمندان و روشنفکران ایرانی در تماس مستقیم بودند، خیلی از آنها را می‎شناختند و خیلی زیاد سلسله تحولات کار و اندیشه‎های ایران مدرن را دنبال می‎کردند و چیزی در کار ایشان به خصوص برای من اهمیت داشت ، تحقیقات ایشان روی پست مدرنیسم در ادبیات ایران بود .

در ادامه‌ی این پیام آمده است: «متأسفانه این کار را ایشان شروع کردند با برخوردی خیلی خاصی و خیلی هم مبنی بر اساس تحقیق نظری و آشنایی نظری بر ادبیات لهستان و می‎توانستند از این زیربنای نظری برای تحلیل و بررسی و ارزیابی ادبیات مدرن ایران استفاده کنند . کار دیگری که ایشان کردند و خیلی هم ارزش داشت ترجمه اشعار لهستانی به زبان فارسی بود و به خصوص اولین ترجمه اشعار شیمبورسکا که با همکاری دو ایرانی انجام دادند. آقای چوکا چکا و شهرام شیدایی که ایشان هم متأسفانه مرحوم شده‎اند و جایشان هم اینجا خیلی خالی است. و چیزی هم که باید گفت این است که مارِک اسموژینسکی در دانشگاه مشغول تدریس بود، به عنوان استاد و در میان ایرانشناسان هم کار عظیمی کرد، یعنی زبان فارسی زنده و فرهنگ معاصر و ادبیات معاصر را به بچه‎ها معرفی می‎کرد، به عنوان شخصی که شخصاً تجربه کرده است و قشنگ می‎شناسد و البته میزان آشنایی ایشان به زبان فارسی هم فوق‎العاده بود. یعنی مثل یک ایرانی، یک ایرانی اصیل فارسی صحبت می‎کرد.و فکر می‎کنم ایران، مردمش و فرهنگش را خیلی دوست داشت و همیشه باید در یادها بماند و به عنوان یک ایرانشناس بزرگ شناخته بشود.»

در ادامه‌ی این مراسم پیام صوتی ایونا نویسکا دیگر از ایران‌شناس لهستانی و از دوستان نزدیک اسموژینسکی نیز پخش شد. در بخشی از این پیام آمده بود: «این شب، شب یک شخص بسیار خاصی هست. یکی از بزرگترین ایران‌شناسان لهستانی و تا امروز هم تنها ایرانشناسی که در خود ایران دکترا ادبیات را گرفته است. تازه، او نه فقط ایرانشناس بلکه ایراندوست بوده است و به قدر یک میهن پرست ایرانی، عاشق ایران بود. هر چند زادگاهش لهستان بود، وطن معنوی مارک بدون شک سرزمین مولوی و سنایی و حافظ و... بوده است.»

همچنین مریم مجردی دبیر اجرایی انجمن دوستی ایران و لهستان نیز لوح یادبودی را از طرف این انجمن به هایده وام‎بخش همسر ایرانی این ایران‌شناس فقید لهستانی اهدا کرد و متن پیام این لوح تقدیر قرائت شد.

هایده‌ وام‎بخش نیز در سخن‌هایی با دوست‌داران همسرش گفت: سه سال و اندی از رفتن مارک می‎گذرد. من با هیچ‌کس در مورد مارِک صحبت نکردم و امروز هم برایم کمی سخت است و خصوصیاتش را که دوستان می‎دانند. بُعد علمی را که همه می‎دانند. علاقه شدید مارِک به علم و هنر بود. یکی از اصلی‎ترین تخصص‎های او شعر و علاقه به شعر فارسی بود، خواه شعر کلاسیک و خواه شعر معاصر. بعضی از نمونه‎هایش، ترجمه اشعار سهراب سپهری، ترجمه صدای پای آب این شاعر بود که سالها پیش انجام شده است. در زمینه عرفان نیز خیلی علاقمند بود. مارِک خیلی زیاد عرفان را می‎فهمید، چون آکادمیک خوانده بود و از نظر احساسی هم خیلی نزدیک بود، نمونه‎اش هم همان پایان نامه سنایی است و ترجمۀ اشعار مولاناست ، 23 غزل از مولانا وقتی تمام شد مارِک در بیمارستان بود. وقتی من کتاب را برای مارِک بردم که روی تخت بیمارستان بود، خیلی خوشحال شد.

وی ادامه داد: او به تاریخ علاقه داشت، بخشی از تاریخ ایران که مربوط به دوره‌ی صفویه بود کار مارِک به زبان لهستانی بود. او به تصوف علاقه داشت. ترجمه‌ی عقل سرخ سهروردی که البته هنوز چاپ نشده است که امیدوارم کارهایی انجام بشود.

سخنران پایانی الیاس فرزند مارِک اسموژینسکی بود که از برپایی این برنامه تشکر کرد.

این مراسم با همکاری سفارت لهستان، مؤسسه فرهنگی هنری ملت، دایره‎العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و انجمن دوستی ایران و لهستان در کانون زبان فارسی برگزار شد.
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر