برای این افول میشود سه علت مهم و ویژه را مطرح و بررسی کرد. اولین عامل را میشود در تندوری این جریان سیاسی بعد از پایان جنگ جستجو کرد. غالب منتسبین به جناح چپ مخالف هرگونه امتیاز دهی به خارجیها بودند و ازاین جهت جناح چپ به عنوان یک جناح تندرو و رادیکال شناخته میشد. هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود هرگاه از گروههای رادیکال نام میبرد منظور او نیروهای منتسب به جریان چپ است. برای اولین بار « رادیو بی بی سی» در تقسیم بندی خود، نظام ایران را به دو جناح سیاسی تقسیم کرد. این رادیو راست گرایان را جناح میانه رو و محافظه کار یا اصلاح طلب طرفدار برقراری رابطه با غرب دانست و چپ گرایان را رادیکال، تندرو و مخالف غرب دانست.
آنها بعد از انتخاب هاشمی به عنوان رئیس جمهور، با اعتراض به سیاستهای هاشمی رفسنجانی و زمزمههای بهبود روابط ایران و آمریکا، حملات تندی را متوجه دولت سازندگی کرد.
هاشمی رفسنجانی که با شعار ساختن ایران پس از جنگ توانسته بود رای مردم را به خود اختصاص دهد با درک این موضوع که ساختن کشور در گرو ارتباطهای گسترده با جهان است، پنجرههای جدیدی را در سیاست خارجی ایران گشود. در آن زمان اختلافهای اساسی میان دولت هاشمی با جناح چپ کشور که آن زمان مجمع روحانیون مبارز به مدیریت مهدی کروبی و موسوی خوئینیها، هدایت آن را به عهده داشتند در زمینه سیاست خارجی وجود داشت. هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت، اما بهبود روابط ایران و آمریکا را به شرط آزاد کردن داراییهای ایران بلا مانع دانسته بود و همین سخنان زمینه، موضع گیری شدید جناح چپ را فراهم آورد.
سید محمد موسوی خوئینیها از رهبران دانشجویان خط امام و رهبری، در موضع گیری تندی اعلام کرد:« بحث بر روی برقراری رابطه با آمریکا موردی ندارد، تمام گرفتاریهای منطقه از آمریکاست.» مهدی کروبی دیگر روحانی سرشناس جناح چپ نیز اعتقاد داشت:«رابطه با آمریکا جز ضرر چیز دیگری برای ما ندارد. رفتار این کشور با ایران کینه توزانه است. الان جریانی به دنبال تخریب مواضع امام هستند. این جریان تعبیر امام که رابطه با آمریکا مانند رابطه «گرگ و میش» است را مسخره میکنند.»
محتشمی پور دیگر چهره شناخته شده جناح چپ بود که به رابطه احتمالی میان ایران و آمریکا اعتراض کرد و گفت:« با توجه به سوابق و دیدگاههای موجود در آمریکا، ما هیچ رابطهای نمیتوانیم پیش بینی کنیم.» یکی از جالب ترین اظهار نظرها مربوط به سعید حجاریان عضو شورای سردبیری روزنامه سلام بود. او نیز چون دیگر اعضای جناح چپ، رابطه سیاسی و اقتصادی با آمریکا را سودمند نمیدانست و معتقد بود« این که بیان میشود با ایجاد ارتباط با کشورهای ابرقدرت علی الخصوص آمریکا مشکلات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی برطرف میشود، بنده تصور میکنم یک سلسله منافع و مطامع مشکوک سیاسی ورای چنین ادعاهایی نهفته است. »
همین نظرات رادیکال باعث شد تا بسیاری از مردم به این دلیل که به دنبال فضای بهتر بعد از دوران جنگ بودند چندان نگاه مثبتی به این جریان نداشته باشند.
علت دوم این انفعال را میشود در رفتار سیاسی آنها با رهبرجدید ایران دانست. آنها بعد از انتخاب سعی کردند از سمتهای خود کناره گیری کنند و فضا را برای ورود رقبای سیاسی خود در فضای سیاسی بعد از امام باز کنند. نمونه بارز این رفتارها را میشود در استعفای آیتالله موسوی اردبیلی و موسوی خوئینیها جستجو کرد. این دو بعد از حضور رهبری جدید از سمت خود استعفا دادند.
مرور خاطرات هاشمی در سال 68 میتوان به خوبی بیانگر این معنا باشد. هاشمی در خاطرات روز ۲۷خرداد یعنی درست ۱۳ روز بعد از ارتحال امام می نویسد :«آیت الله موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه اعلام داشت که بعد از انتخابات و رفراندوم دیگر در سمت خود باقی نمی ماند و عازم رفتن به قم است »[صفحه ۱۷۳]
در خاطرات روز ۱۵تیر نیز می خوانیم : «شب با آقایان خامنه ای و موسوی اردبیلی جلسه داشتم ، آقای اردبیلی درباره ادامه کار خودش صحبت کرد ، ایشان می گوید نمی تواند بیش از یک سال سرکار بماند و آقای خامنه ای مخالفت جدی نداشت »[صفحه ۲۱۳]
هاشمی در خاطرات روز ۲۹مرداد خود می نویسد:
«ساعت هشت صبح آقای موسوی اردبیلی آمدند . از برخورد رهبری در خصوص عزل ایشان از ریاست قوه قضائیه و نصبت آقای [محمد]یزدی ناراحت اند . گفتم تقصیر خودتان است که پیشنهاد کناره گیری دادید و گرنه شاید آقای خامنه ای پیشقدم نمی شدند . ایشان گفتند که در مراحل آخر مذاکره ، اعلان آمادگی برای خدمت یک دوره پنجساله نمودم . گفتم شرط هایی داشتید . لازم نبود شرط می کردید . عازم سفر به اروپا برای معالجه و چک آپ است . برای تسهیلات ارزی و تذکره [=گذرنامه]همراهان و حفاظت کمک خواستند . به دکتر ولایتی و میرزاده دستور مقتضی را دادم . پیشنهاد کردم مسئولیت اداره مرکز مطالعات استراتژیک را که در صدد ایجاد آن هستیم بپذیرند ، پذیرفتند»[صفحه ۲۶۹]
این جریان با دست خود، زمینه حذف سیاسی خود را فراهم کردند. این استعفاها باعث شد تا بسیاری فکر کنند که جریان چپ ایران با رهبری آیتالله خامنهای مشکل دارند. این درحالی بود که این افراد جز اولین کسانی بودند که با ایشان بیعت کردند.
هاشمی در بخشی از خاطرات خود به رفتار موسوی خوئینیها اشاره میکند و مینویسد«آقای موسوی خوئینی ها آمد. خودم ایشان را خواستم . درباره شغل آینده اش صحبت شد . از رهبری رنجیده ، به خاطر اینکه ایشان را رئیس قوه قضائیه نکرده است . گفتم آیت الله خامنه ای مایلند در دفتر خودشان کاری به ایشان واگذار نمایند ، نپذیرفت و گفت بنا دارد با انتخابات میان دوره ای به مجلس برود . پیشنهاد همکاری با نهاد ریاست جمهوری را هم دادم . گفت اگر بنا شد کاری بپذیرد ، این را می پذیرد .» [صفحه ۲۸۰]
نظارت استصوابی شورای نگهبان و برخی برداشتها از این وظیفه شورای نگهبان، زمینه را برای حاشیه نشینی این جریان سیاسی فراهم کرد.
به زبان ساده میتوان گفت که رادیکال بودن، فاصله گرفتن با حاکمیت و نظارت استصوابی عامل افول اصلاح طلبان بعد از خرداد سال 68 دانست.
منبع: نامه نیوز