انتخابات تعيين رئيس دولت در هر کشورِ دموکراتيک به هدف ارزيابي ميل و نظر اکثريت و در پي آن عملي نمودن آن ميل و نظر در سطح جامعه است و اين موضوع آن قدر بديهي به نظر ميرسد که پس از انتخابات، گروههايي که اقبال مردم به سمت آنها نبوده خود را کنار ميکشند تا دولت آينده در مسير تحقق آمال مردم با فراغ بال عمل نمايد و خود با پذيرش شکست، در روندي آسيب شناسانه سعي ميکنند عملکردشان را،به جهت هم راستا شدن با خواستههاي جامعه، بهبود بخشند. و البته اين گروهها براي تأمين و حفظ منافع ملي، حامي دولت منتخب خواهند بود که اين حمايت در دو رويکرد گاه مثبت و گاه انتقادي خود را نشان ميدهد.
مورد ديگر اين که آن چه شخص پيروز انتخابات به عنوان برنامه ي خود بيان داشته پس از انتخابات به منزله ي نظر کلي اجتماع خواهد بود و سنگ اندازي در مسير آن، کار شکني در تحقق مطالبات مردم است و هيچ کس حتي همان دولت منتخب نيز نميتواند آن را تغيير دهد يا تفسيري متفاوت از آن ارائه دهد که اگر چنين شود خيانتي آشکار در حق مردم صورت گرفته و تاوانش بسيار سنگين خواهد بود.
اکنون اما به نظر ميرسد در کشور ما وضع باژگونه است. گروههايي که با قاطعيت”نه" بزرگ را از مردم شنيده اند نه تنها قصد تمکين از رأي اکثريت را ندارند بلکه از همان ابتدا براي رئيس جمهور منتخب خط و نشان ميکشند و از او ميخواهند آن چه خواست مردم است را وانهد و دربست منويات اين گروهِ کنار زده شده را اجرا نمايد و در سخنان خود آن چنان با آب و تاب از مردم و خواست آنان ( به زعم خودشان) سخن ميگويند که گاه همان مردم از خودشان ميپرسند:”تا الآن ما فکر ميکرديم به روحاني رأي داده ايم. نگو ما به کانديداي مورد نظر اصولگرايان رأي داده ايم و خودمان خبر نداريم!"
درادامه جاي دارد بخشي از سخنان اين گروه را از زبان خود آنان بشنويم.کيهان در سرمقاله خود بدون درنظرگرفتن يکي از حقوق بديهي و آشکار رئيسجمهور (اختيار تام در تعيين معاون اول) نوشت:”انتظار آن بود که آقاي روحاني حساب خود را از سران و عوامل فتنه آمريکايي - اسراييلي 88 جدا کند، ولي تشکر رئيسجمهور منتخب از آقاي خاتمي، با توجه به نقش ويرانگري که وي در فتنه 88 داشته است، به اين نگراني دامن ميزند که مبادا دکتر روحاني از خطري که سران و عوامل فتنه 88 ميتوانند براي دولت ايشان پديد آورند، غفلت کند." نويسنده، مأيوس از تلاشهاي اوليه ي خود به جهت مصادره به مطلوب آراء مردم در مطلبي تحت عنوان”هشدار نسبت به حضور ستون پنجم دشمن در کابينه روحاني" اظهار کرده است:”سخن درباره اصولگرا يا اصلاحطلببودن آقاي دکتر روحاني اگرچه نکته قابل پرداخت و درخور توجهي است، ولي ماجراي اصلي بسيار فراتر از آن است و پاي يک هشدار جدي نسبت به نفوذ ستون پنجم دشمنان بيروني در کابينه رئيسجمهور منتخب در ميان است."
سرمقالهنويس کيهان باز هم در تعيين خط مشي، براي رئيسجمهور منتخب کوشيده و علاوه بر هشدار به روحاني نوشته است:”حضور اصحاب فتنه در کابينه بعدي آسيبهاي جدي به نظام و مردم ميزند و روحاني اولين قرباني خواهد بود." روزنامه وطن امروز هم در مطلبي آورده است:”يکي از مهمترين مسايلي که حسن روحاني با آن مواجه خواهد بود، اين است که نسبت خود را با پديدهاي به نام چپ روشن کند....چپ.... در واقع سرجمع کساني است که به طور سنتي خود را اصلاحطلب دومخردادي ميناميدهاند." چنين خط و نشانهايي فقط در رسانههاي اصولگرا به چشم نميخورد و چهرههاي اين جريان هم، رويهاي مشابه، در پيش گرفتهاند.
اميرحسين قاضيزاده سخنگوي جبهه پايداري، روز شنبه (15 تير 92) به ايسنا گفته بود:”اگر دولت آقاي روحاني بخواهد در مواردي مانند توسعه سياسي و آزادي مدني وارد شود، نيروهايي هستند که در برابر او قرار خواهند گرفت." پيش از اين نيز حسين اللهکرم، حسن روحاني را به برگزاري تظاهرات به زعم او مردمي تهديد کرده بود.
رئيس شوراي هماهنگي حزبالله همچنين گفته بود:”اگر حسن روحاني بخواهد به سمت سياستهاي اقتصادي کارگزاران، حرکت کند، بايد منتظر باشد مردمي که در دوران احمدينژاد بردبار بودند در دوران وي دست به تظاهرات بزنند." (خبرگزاري فارس)
به نظر ميرسد اين گروه هميشه خود را در قامت اقليت مسلط و صاحب قدرت ديده و برايش شکست در انتخابات نميتواند مفهومي جدي داشته باشد. اين گروه سعي دارد اگر شکستي هم برايش لحاظ شده با اعمال نفوذ در کابينه ي جديد و انحراف نظر رئيس جمهور منتخب به سمت ايدههاي پر و بال ريخته ي خود جبران نمايد. اما در پاسخ بايد گفت اصولاً هر انتخابي با توجه به تفاوتهاست که صورت ميپذيرد و معنا پيدا ميکند. و تفاوت روحاني (که مورد حمايت چهرههاي اصلاح طلب و اصولگرايان منتقد وضع موجود است) و کانديداهاي مطمح نظر افراطيونِ اصولگرا دقيقاً در همين مواردي است که ايشان، وي را از آن بر حذر ميدارند. به عبارت ديگر اگر قرار باشد نظر افراطيون در 4 سال آينده عملي شود چه تفاوتي است بين انتخاب روحاني يا يکي از نامزدهاي مورد حمايت افراطيون؟ آيا دراين صورت فلسفه ي انتخابات زير سؤال نخواهد رفت؟ پس بايد پذيرفت که مردم قاطعانه به همين تفاوتها رأي داده اند. و برنامههاي روحاني اکنون آمال و آرزوهاي يک ملت است و مخالفت و سنگ اندازي در راه تحقق چنين خواستههايي کاري است نامعقول و پر هزينه براي کشور.