نوشتن درباره این سخنان دشوار است اما شرط اخلاق و انصاف ایجاب ميکند نکاتی را مطرح کنیم. دشواری به این خاطر که برخی از فیلمهاي حاتمی کیا را دوست داریم. با بعضی به ازای هر بار تماشا گریسته ایم. هنوز «از کرخه تا راین» خصوصا در آن سکانس آخر اشک به چشم ميآورد. «بوی پیراهن یوسف » را که ميبینی انگار بوی پیراهن یوسف در مشام مان ميپیچد و کیست که تحت تاثیر صحنه ای از فیلم آژانس شیشه ای قرار نگیرد که همسر «حاج کاظم» با عملی نمادین بر اقدام او صحه ميگذارد. پس این گفتار درباره آثار حاتمی کیا نیست.
درباره رفتار شناسی اوست که دوست دارد هر جا که هست مورد توجه باشد و همه زبان به ستایش او بگشایند و اگر جایزه ویژه ریاست جمهوری به فیلم «چ» تعلق ميگرفت لابد هم وزیر ارشاد یک بزرگ مرد فرهنگی بود و هم جشنواره شرقی ميشد و هم معاونت سینمایی بهترین گزینه بود. اما آقای حاتمی کیا! هشت سال پیش چگونه بود؟ در آن 8 سال هم به رییس جمهور وقت نامه نوشتید و خواستید فرهنگ را به مردان بزرگ بسپارد؟ یا محمدحسین صفار هرندی و سید محمد حسینی و جواد شمقدری در عداد بزرگان احصا ميشدند و نیاز به توصیه حضرتعالی نبود؟!
علی جنتی و حجت الله ایوبی مدیران و مجریان سیاستهاي فرهنگی دولت به حد مقدورند و داعیه بزرگی فرهنگی ندارند اما اگر با اسلاف خود قیاس شوند بعید است کسی با شما هم سخن شود. مردان بزرگ چه کسانی هستند؟ کاش یک نمونه از مردان بزرگ مورد اشاره خود را معرفی ميکردید. چون آنانی که برخی بزرگ ميدانند در نگاه شما حقیر و غربزده ميآیند و به همین خاطر علاقه وافری دارید برای این که وفاداری تان را ثابت کنید هر از گاهی بازیگری با عینک دودی را به تصویر بکشید که راهی جشنواره خارجی است و شما چه قدر به این واژه «جشنواره» حساس اید. پیش تر گمان ميکردیم این آلرژی محدود به جشنوارههاي کن و برلین و ونیز و جایزه مراسم اسکار است اما اکنون به نظر ميرسد این حساسیت به جشنواره داخلی و ملی و بین المللی فجر هم سرایت کرده است.
ملی به این خاطر که آیینی است که همه ساله در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برپا ميشود و شمایی که خود را فرزند همین انقلاب ميدانید چگونه جشنواره ای منتسب به فجر را انکار ميکنید. چرا؟ چون به شما آن جایزه ویژه را که انتظار داشتید نداده اند؟ آن بچههاي جنگ که شما به نام نامی آنها سخن ميگویید هم به دنبال جایزه بودند؟ شما که دوست دارید از زبان بچههاي بچههاي جنگ که غریبانه در صحراهای تفتیده جان باختند «عمو ابراهیم» خطاب شوید چه پاسخی دارید؟ اگر یکی از همین بچههاي بچههاي جنگ به شما بگوید: « عمو! جایزه فقط یک جایزه است. چیزی در حد اسباب بازی و شایسته نیست فیلمسازی که مدعی حمل و ابلاغ همه ارشهاي انقلابی و اسلامی است، در طلب یک جایزه خطابه ایراد کند و بزرگی وزیر و متصدیان فرهنگ را با جایزه ای که به او ميدهند یا نمی دهند اندازه بگیرد.» ضمن این که شما کجا غریبانه کنار ایستاده اید؟ کجا جلو نیامده اید؟ شما که در صحن و در صحنه اید! اگر این حاشیه است متن کجاست، برادر؟
میگویید دوست دارید از دست همکاران تان جایزه بگیرید. اما آیا آن سینماگر و بازیگری که به دلایلی که من و شما ميدانیم 4 سال اجازه کار نداشت همکار شما نبود و نیست؟ آیا یک کلمه درباره آنها گفتید و نوشتید؟ راستی برادر ابراهیم ! آن هشت سال کجا بودید؟ شما که به پاپیون و کراوات بستن احتمالی علی معلم در فلان فستیوال خارجی هم اهمیت ميدهید و ادعای او درباره «قیم مآبی» خودتان را با این استناد رد ميکنید که او همیشه هست چه دوران احمدی نژاد باشد چه خاتمی و چه روحانی خودتان که از رذیلت بستن پاپیون و کراوات مبرایید و به فضیلت تراشیدن ریش و پوشیدن بلوز آستین کوتاه، پیراسته و چقدر هم به سیمای تان با آن چشمهاي رنگی و زیبا ميآید شما آری شما در دورانی که به تعبیر حکیم فردوسی «هنر خوار شد جادویی آمد پدید» کجا بودید؟
گیریم
اگر جواد شمقدری دوباره سکان سینما را در دست بگیرد و در خانه سینما را باز گل بگیرد خوب است؟ راستی وقتی سینماگران در اعتراض به تعطیلی خانه سینما اعتراض و ابراز نظر می کردند کجا بودید؟
که حسن روحانی بخواهد به توصیه شما عمل کند و به جای علی جنتی یک «بزرگمرد فرهنگی» را برای وزارت ارشاد در نظر بگیرد یا منظورتان نه آقای وزیر ارشاد که معاون سینمایی او بوده باشد. گزینه مورد نظر شما کیست که از سد پایداریهاي مجلس هم بگذرد؟ هر چند که در نگاه این نویسنده همین وزیر و همین معاون سینمایی یا رییس سازمان سینمایی بهترین گزینههاي موجودند و این را سینماگر سرشناس فرانسوی که به خاطر همسر ایرانی اش زیاد به ایران سفر ميکند نیز در تازه ترین گفت و گو با یک مجله معتبر هنری نیز با ذکر نام و تمجید صریح از حجت ایوبی گفته است.
اگر جواد شمقدری دوباره سکان سینما را در دست بگیرد و در خانه سینما را باز گل بگیرد خوب است؟ راستی وقتی سینماگران در اعتراض به تعطیلی خانه سینما اعتراض و ابراز نظر ميکردند کجا بودید؟
شما ميگویید مدیران جشنواره فجر الگویشان را «از آن ور آب ميگیرند و درگیر رد کارپت اند.» شما یک «الگوی این ور آبی» معرفی کنید. سینما یک هنر جهانی است. زبان بین المللی است. زبانی است برای گفت و گوی آن ور آبی ها و این ور آبی ها. ميگویید «به افکار و تفکر شرق باید توجه کرد». اما اتفاقا برخی از همفکران سیاسی شما که مدعی سینمای دینی اند یا در غرب (دانشگاه کلمبیا) درس خوانده اند یا تحت تاثیر افکار «مارتین هایدگر» غربی اند. منظورتان از شرق هم که قطعا مارکسیستهاي روسی و مائوئیستهاي چینی نیست. برویم از چین و هند و بالیوود آن که در شرق عالم هستند الگو بگیریم راضی ميشوید یا باز مشروط به این است که جایزه ویژه را بدهند به خود شما و نه دیگری؟
برادر، شاکر باش نه شاکی. در یک رقابت برابر که همه کارگردانان خلاق و صاحب ذوق ایرانی امکان نمایش فیلمهاي خود را در یک مسابقه داشته باشند شما تنها یکی هستی از خیل دیگران. آنگاه نه جایزه ویژه که جایزه عادی هم برای شما افتخاری بزرگ و شاید دست نیافتنی باشد. جنس فیلمهاي شما البته طوری نیست که به مذاق داوران کن و برلین و اسکار خوش بیاید. اما این به معنی آن نیست که عباس کیا رستمی و اصغر فرهادی که جایزه گرفته اند جیره خوار آنهایند و تنها شما حق دارید به نام نامی بچههاي جنگ سخن بگویید. خدای ناکرده این ذهنیت پدید ميآید که رشک ميبرید و این در شان کسی که به سینمای اجتماعی با مضامین دفاع مقدس وفادار مانده نیست.
آقای حاتمی کیا ! نویسنده این سطور درباره ماجرایی که شما به فیلم تبدیل کرده اید نه حالا که 33 سال پیس و از زبان شهید حسین اسلامیت نکته ها شنیده است. او البته نه در پاوه که دو سال بعد در خرمشهر به شهادت رسید. پس اگر نخورده ایم نان گندم دیده ایم دست مردم و اتفاقا اگر روایت او را از صحنه ای که هلی کوپتر جایی برای انتقال همه بچه ها نداشت بازمی گفتم فیلم شما واقعی تر هم ميشد. غرض اما اینها نیست. این است که شما ميخواهید دو گانه بازی کنید. هم نقش یک اصول گرای منتقد دولت اعتدال گرا را که از مواهب مادی و معنوی هم برخوردار ميشود و هم نقش یک فیلمساز مستقل را اما گاهی میان این دو تناقض و تعارض پدید ميآید.
بازگردیم به توصیه تان به رییس جمهور که سپردن امور به بزرگان فرهنگ است. اتفاقا نیازی نیست فرهنگ را به مردان بزرگ بسپارند. نیاز است که تشکلهاي مستقل فرهنگی و تولید خلاقانه و دور از گزند سانسور را به رسمیت بشناسند و هر که چنین کند بزرگ است. حاتمی کیا ميخواهد دیده شود اما با کنار ایستادن. دوست دارد جایزه بگیرد اما با اعلام این که دوست ندارد جایزه بگیرد. دوست دارد روابط خود را با یک طیف سیاسی حفظ کند اما چون ميداند به محبوبیت او لطمه ميزند خود را تنها سخنگوی بچههاي جنگ معرفی ميکند. اما مگر جنگی که 300 هزار شهید و 500 هزار جانباز و 70 هزار آزاده بر جای گذاشت محدود به یک یا دو قشر بود؟
گفته بودم درباره حاتمی کیا نوشتن دشوار است. خاصه اگر بعضی از فیلمهاي او را دوست داشته باشی و بیش از آنها بازیگر فیلمهاي او- پرویز پرستویی- را که او نیز برادر شهید است اما نان نام برادر نمی خورد و پای صنف و شرافت حرفه ای که در میان بیاید ذره ای کوتاهی نمی کند.
معیار بزرگ بودن جنتی و ایوبی جایزه دادن و ندادن به حاتمی کیا نیست که چون جایزه ویژه ریاست جمهوری نرسد، صدایشان درآید.
تصور کنید حاتمی کیا نه به خاطر جایزه ویژه خودش که به دلیل مسایل و مصایبی که برای برخی فیلمهاي دیگر پدید آمد و هنوز هم ممکن الوقوع است اعتراض ميکرد. مقبول تر نبود؟
گذشته از همه اینها. برادر! با زبان فیلم وسینما حرف بزن. نیاز به سخنرانی نیست. فیلم ساز، فیلم ميسازد که با زبان فیلم سخن بگوید. این همه عداوت یا ناخرسندی از جوایز بین المللی سینمای ایران آیا در شان یک هنرمند مستقل است؟
راستی آقای حاتمی کیا! دل تان برای جواد شمقدری و ارشاد دوره احمدی نژاد و تحقیر هنر و هنر مند تنگ شده است؟ ما که باور نمی کنیم. زیرا بچه پامنار و بچه جنگ باید لوطی تر و خویشتن دارتر و بی اعتناتر به زخارف دنیوی باشد. تفکر شرقی به مدارا ست. به درک شرایط ویژه علی جنتی که هم باید رضایت محمود دولت آبادی را فراهم آورد و هم حمید رضا رسایی را. تفکر شرقی به روحیه شرقی در ابراز خوش حالی از موفقیت دیگران و نه رشک بردن است. وگرنه کیست که نداند سینما هنر- صنعت- تجارتی غربی است؟
اصل موضوع از دست نرود. ميخواهم بپرسم آقا ابراهیم! هشت سال گذشته کجا بودید؟ اگر از دست رییس جمهور مورد وثوق همکاران تان هم جایزه بگیرید نه که افتخاری از شما کاسته نمی شود که ميتوانید ببالید. راستی! کاش به جای خیلی از این حرف ها کمی از سخنانی را که در قالب دیالوگ بر زبان بازیگران تان ميگذارید بازگو کنید.