در این ماجرا مرشد اصلی آیتالله العظمی سیستانی بود که به رغم آنکه هیچ ملاقاتی با آمریکاییها نداشت اما هدایت و ارشاد کلی ماجرا را در دست گرفت. ایشان که هوش کافی و درک سیاسی داشت توانست از این موقعیت برای تحقق دموکراسی در عراق استفاده کند. در واقع او هم ضرورت این تعامل را به خصوص پس از اشغال عراق دریافته بود و برای این کار برنامه مشخص داشت.
اما از نظر زمانی، بر اینها مقدم، سیاستی بود که مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق داشت و مدتها قبل از سقوط صدام در جلساتی که با حضور کردها، رهبران سنی مخالف و آمریکاییها (نشست صلاحالدین در سال 1381) برگزار شد، شرکت کرد. سیاست کلی مجلس اعلای انقلاب اسلامی بر اساس پذیرش رهبری مقام معظم رهبری بود و طبعا آن کارها به نوعی مورد تایید و با هماهنگی بود، بیشتر با این هدف و اصل که مصالح عراق را مردم و رهبران عراق و بهویژه رهبری دینی آنان تعیین میکند.
دیدار مرحوم سید عبدالعزیز حکیم با بوش رئیسجمهور وقت آمریکا (یکی در آذر 86) و گفتوگوهای فیما بین نشان داد که نرمش قهرمانانه چیزی نبوده که امروز تحت شرایط خاص انتخابات داخلی ایران پدید آید بلکه رهبری ایران از قبل نیز به آن باور داشته و اگر در جایی امکان و ضرورت آن را درک میکرده و نتیجه را ثمربخش میدیده از آن حمایت میکرده است.