چهارشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۳ - July 03 2024
کد خبر: 3660
تاریخ انتشار: 21 شهريور 1392 20:46
 

به گزارش راه مردم، برخلاف انتظار بسیاری از ناظران سیاسی، محمدباقر قالیباف بار دیگر به عنوان شهردار تهران انتخاب شد. تا پیش از رای‌گیری در شورای شهر برای تعیین شهردار جدید تهران، تصور غالب این بود که قالیباف به علت تضعیف موقعیتش پس از انتخابات ریاست جمهوری و مهمتر از آن به علت ترکیب اعضای شورای شهر تهران، نمی تواند برای سومین بار شهردار تهران شود. اما در جلسه رأی گیری شورای شهر تهران، در بر پاشنه دیگری چرخید و اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان موفق نشدند ردای شهرداری تهران را بر دوش محسن هاشمی بیندازند.

شکست محسن هاشمی در رقابت با قالیباف، موجب تلخکامی و ناخرسندی گروهی از اصلاح‌طلبان و دیگر حامیان دولت حسن روحانی شده است.
این ناخرسندی، دلایل گوناگونی دارد. برخی از این افراد معتقد بودند ضرورتی ندارد که قالیباف برای بار سوم شهردار تهران شود چرا که مملکت کارش به قحظ الرجال نکشیده است. برخی دیگر نیز بر ضرورت گردش نخبگان تاکید می‌کردند و استدلالشان این بود که قالیباف حتی اگر مدیر کارآمدی بوده باشد، در هشت سال گذشته به اندازه کافی به شهر تهران خدمت کرده است و حال بهتر است جای خود را به مدیری کارآمد و تازه‌نفس بدهد تا شهرداری تهران به ماندابی راکد بدل نشود.

اما تز دیگری هم برای کنار رفتن قالیباف در میان بود: "فتح سنگر به سنگر!"
این ایده، که بیشتر از زبان لایه‌های جوان تر اصلاح‌طلبان حامی حسن روحانی در چند هفته اخیر شنیده می‌شد و شاید حاکی از تمایل پنهان سایر مخالفان شهردار شدن مجدد قالیباف هم بود، در واقع به بازتولید همان فضای پس از دوم خرداد 76 در جامعه ایران، می‌انجامید. یعنی پس از ناکامی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری، حال باید سایر نهادهای انتخابی را نیز از چنگ آنان درآورد. ابتدا شورای شهر، سپس شهرداری، و نهایتاً مجلس شورای اسلامی.

نفس مطرح شدن پروژه "فتح سنگر به سنگر" نشان می‌دهد که قائلان این تز، پیام انتخابات 24 خرداد را نگرفته‌اند. در انتخابات 24 خرداد کسی به ریاست جمهوری ایران رسید که کابینه‌ای نیمه‌اصولگرا- نیمه‌اصلاح‌طلب دارد که ترجیح می دهد نام اعتدالگرا بر آن بنهد. خودش نیز به لحاظ فکری و عملی، در میانه اصلاح‌طلبان و اصولگرایان جای دارد.

فتح سنگر به سنگر یعنی خالی کردن نهادهای انتخابی نظام از اصولگرایان. اما حسن روحانی با چنین گرایشی وارد میدان انتخابات ریاست جمهوری نشد. او احتمالاً اصلاً چنین فکری در سر نداشت و اگر هم داشت، فضای سیاسی کشور را، پس از وقایع سال 88، مساعد اجرای چنین عملیاتی نمی‌دید.

کسانی که انتظار دارند با روی کار آمدن دولت روحانی، تمامی نهادهای انتخابی نظام از اصولگرایان خالی شود، دچار این خطای استراتژیک شده‌اند که پروژه دولت روحانی، پروژه دموکراتیزاسیون است. در واقع آنها ناخودآگاه – و شاید هم آگاهانه – تصور می‌کنند که از دولت روحانی می‌توان چنین انتظاری داشت و یا در فضای سیاسی پس از روی کار آمدن دولت روحانی، می‌توان چنین مطلوبی را محقق کرد.

رئالیسم سیاسی حکم می‌کند که حامیان دموکراسی‌خواه حسن روحانی با مشاهده مصطفی پورمحمدی در دولت یازدهم، به همکاری با محمدباقر قالیباف هم تن بدهند. اگر روحانی می‌تواند با پورمحمدی کار کند، چرا حامیان روحانی در شورای شهر نتوانند با قالیباف کار کنند؟

ولی بر فرض که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، همه نهادهای انتخابی از اصولگرایان روفته شد. بعدش قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ اگر این رفت و روب سیاسی به قصد تحقق پروژه دموکراتیزاسیون در فضای سیاسی کشور است، حامیان این خانه‌تکانی سیاسی باید مصداقاً توضیح دهند که وجه ایجابی برنامه سیاسی‌شان چیست و دقیقاً چه کار می‌خواهند بکنند؟

مگر در دوران خاتمی، همه نهادهای انتخابی در اختیار اصلاح‌طلبانی که ظاهراً دموکراسی‌خواه‌تر از حسن روحانی به نظر می رسیدند، قرار نگرفت؟ آیا شد آنچه باید می‌شد؟ نه!
این بار هم همان آش و کاسه بر سفره سیاسی کشور است. حامیان دولت روحانی در ساختار نظام سیاسی ایران، قرار نیست پروژه‌ای را محقق کنند که اساساً توانایی انجام آن را ندارند. دوران روحانی در بهترین حالت می‌تواند دوران ترمیم اوضاع اقتصادی کشور از طریق تزریق  عقلانیت بیشتر به سیاست داخلی و خارجی کشور باشد؛ و نیز دوران گشایش نسبی در فضای سیاسی و فرهنگی جامعه ایران؛ گشایشی به مراتب کمتر از دوران خاتمی. نیروهای اجتماعی دموکراسی‌خواه نیز در سایه این عقلانیت و گشایش نسبی، تقویت می شوند. از این منظر، چه فرقی دارد که مدرنیستی چون قالیباف شهردار تهران باشد یا مدرنیست دیگری چون محسن هاشمی؟

اکبر هاشمی رفسنجانی البته در ریاست جمهوری حسن روحانی نقش چشمگیری داشت ولی دلیلی ندارد اعضای شورا شهر تهران در صدد ادای دین به هاشمی رفسنجانی باشند.

حامیان حسن روحانی در شورای شهر، با حمایت از محسن هاشمی، اصولگرایان نامنسجم شورای شهر را به وحدت و انسجام رساندند. در واقع حرص و آز سیاسی علت این انسجام بود. طرفداران حسن روحانی به کسب "ریاست شورای شهر تهران" اکتفا و قناعت نکردند و خواستند شهرداری تهران را هم از آن خود کنند. نتیجه این شد که آنها طعم شکستی تلخ را چشیدند و پس از تزریق "انتظار برکناری قالیباف" در افکار عمومی شهر تهران، اکنون باید همانند شکست‌خوردگان تلخکام، از سر اکراه با قالیباف همکاری کنند.

حامیان اصلاح‌طلب و نیمه‌اصولگرای حسن روحانی، اگر چه نمی‌توانند پرچمدار و مجری پروژه دموکراتیزاسیون باشند، ولی دست کم می‌توانند با "ادراک معطوف به دموکراسی" نیروهای مدرن و کارآمد موجود در فضای سیاسی کشور را، که قالیباف یکی از آنهاست، به جانب خود جذب کنند. ترجیح محسن هاشمی بر قالیباف، برآمده از چنین ادراکی نبود؛ ترجیحی بود برآمده از مطالبات جناحی و سودای در اختیار گرفتن مجموعه عریض و طویل شهرداری تهران. باشد که این شکست تلخ بر عقل سیاسی هواداران و بهره‌‌وران از دولت روحانی بیفزاید!

منبع: عصر ایران
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر