به احتمال قريب به يقين امروز تحريمهاي اقتصادي و مالي غرب عليه ايران براي هميشه برداشته خواهد شد و به زودي اقتصاد ايران زير سايه شيوهنامهيي 200صفحهيي به عرصه بينالملل بازخواهد گشت. اين بازگشت از نگاه ناظران اقتصادي بسيار ارزشمند و براي حيات اقتصادي ايران ضروري بود. با اينكه سياست و اقتصاد تاروپودهاي در هم بافته براي يك جامعه مدرن هستند و همپوشانيهاي گستردهيي دارند، اما هنوز سياست، سياست است و اقتصاد، اقتصاد! معناي واضح آن اين است كه برهههايي پيش خواهد آمد كه سياست به نفع اقتصاد كنار بكشد يا برعكس آن رخ دهد. در ادبيات عاميانه ايران كه يارانه جايگاه ويژهيي دارد، بارها شخص رييسجمهور از اين مفهوم به عنوان يارانه سياست به اقتصاد ياد كرده است و ميتوان آن را در مورد تلاش و عزم جدي براي حل و فصل پرونده هستهيي وارد دانست.
فارغ از اينكه تحريمها تا چه اندازهيي در گرفتاريهاي امروز اقتصاد ايران تاثيرگذار بوده باشد، بايد پذيرفت كه دوري از فضاي بينالملل هيچ دستاوردي جز عقب ماندن از روند جهاني ندارد. اين عقب ماندن البته ربطي به وابستگي يا عدم وابستگي ندارد و نميتوان به بهانههاي باز هم سياسي، بيرحمانه به طرفداران ارتباط اقتصادي با دنيا تاخت. آن چيزي كه در اين عرصه گسترده دهكده جهاني، ملتها و كشورها را به هم پيوند ميدهد، همبستگي اقتصادي نام دارد و از يك اصل ساده پيروي ميكند. اصلي به نام هزينه- فايده كه نتيجه غايي آن استفاده بهينهتر از منابع و رفاه بيشتر است. اين اصل ساده تاكيد دارد كه ارتباط با جهان و بهرهمندي از مزيتهاي نسبي ديگر كشورها، فايدهيي بيش از هزينه آن دارد پس نبايد از آن چشم پوشيد. به عنوان نمونه ما به جاي اينكه همه نيازهاي داخلي را خودمان توليد كنيم نه بهصرفه است و نه عقلاني، يعني ميتوان محصولات پتروشيمي را توليد و مازاد مصرف داخل را صادر و در مقابل ساعت مچي را از سوييس و خودرو را از ژاپن وارد كرد. البته اين نگاه كه شايد زياد هم سادهسازي شده به معناي اين نيست كه كشوري بر مبناي اوضاع داخلي خود براي توسعه كالاهاي استراتژيك برنامهريزي نكند بلكه يك پيام ويژه دارد و آن اينكه منابع يك بخش از دنيا كمتر و گرانتر از منابع همه دنياست. در سايه اين همبستگي و سيال بودن گردش سرمايه و محصول است كه بشر توانسته تا اين اندازه رشد كند، نمونه بارز آن هم كشورهايي است كه منابع طبيعي جدي ندارند اما با مديريت اين جريان توانستهاند رفاه قابل توجهي براي شهروندانشان به دست آورند.
اين تفسير البته فقط نيمه پر ليوان است و اگر بخواهيم در اين بازي برد برد جديد، حتما برنده شويم بايد شناخت كافي از نيمه خالي ليوان نيز داشته باشيم. نيمه خالي ليوان اين است كه ما چندين سال از عرصه رقابت دور بودهايم و با اينكه ما تغيير چنداني نكردهايم اما ميدان بازي با سرعت شگرفي دگرگون شده است. بنابراين در اين لحظه كه اقتصاد ايران از قفس ميپرد يك نگراني جدي نسبت به آن وجود دارد. پايين آمدن ميزان آشنايي ما با مسير جديد به سبب دوري چند ساله، اگر تحت كنترل نباشد، ميتواند نتايج اسفباري را رقم بزند. آمارها و عملكرد اقتصاد در دوران تحريم نشان ميدهد كه قطار اقتصاد در زمانهايي كه متوقف نبوده حداكثر توانسته دور خود بچرخد كه آن هم تنها حس حركت را در خود دارد و به بازدهي خاصي نينجاميده است. از امروز نيز كه بايد بر ريل جديدي سوار شد، ميزان تطبيق با آن و باقي ماندن بر آن ريل بسيار كليدي است. در هر صورت اتفاق رفع تحريمها خون تازه و نيرو محركه جديدي است كه سرعت حركت را بالا خواهد برد كه نياز به راهبري هوشمندانه و مطابق با اصول روز جهان دارد.