چه کساني براي روحاني خط و نشان ميکشند؟
اين روزها توصيههايي که به رئيس جمهور منتخب ميشود پيرامون نحوه چينش کابينه يازدهم است. توصيههايي که بيش از آن که پيشنهاد و راهنمايي باشند، به خط ونشان کشيدن ميماند.
ابتکار: سخنان هر روزه اصولگراياني مانند حسين شريعتمداري درباره استفاده نکردن از برخي گروهها و چهرههاي سياسي و توصيههاي برخي ديگر از گروهها براي استفاده از برخي چهرهها بدون ترديد کار را بر حسن روحاني دشوار کرده است به خصوص که توصيه برخي از افراد درمجلس بيش از آن که توصيه باشد به هشدار ميماند.سايت اصولگراي تابناک در مطلبي که سهم اصولگرايان و اصلاح طلبان را در اين رابطه يک سان ميبيند نوشته است: دولت آينده ايران، وسوسهاي شورانگيز ميان اصلاحطلبان و اصولگرايان در مورد حضور درقدرت پديد آورده است. رئيس دولت اما خود را نه اصولگرا ميداند و نه اصلاحطلب. او حتي خود را وامدارگروه خاصي نميخواهد و بيشتر برعقلانيت و اعتدال سخن ميگويد؛ اما چه کساني خط نشان ميکشند؟بنا براين گزارش، اصلاحطلبان، کنارهگيري کانديدايشان در انتخابات به نفع روحاني را برگ برنده وي درانتخابات ميدانند و به راههاي گوناگون براين باورند که پيروزي روحاني، پيروزي آنان بوده است، تا جايي که برخي از آنان معتقدند، از آنجا که پيروز انتخابات بودهاند، توقع زيادي نيست که درکابينه روحاني، حضوري جدي داشته باشند. اصلاحطلبان فعلا غيرمستقيم به روحاني هشدارهايي ميدهند که فلان شخصيتها بايد دردولت باشند، يا دولت بايد اولويتهاي خاصي را در سياستهايش در نظر بگيرد.اما خط و نشانهاي اصلاحطلبانه، بسيار گسترده است. اصلاحطلبان بايد خود را به حسن روحاني معرفي کنند که وقتي ازاصلاحطلبي ميگويند، روشن کنند دقيقا منظورشان چيست، کيست و چه ميخواهند؟از آن سوي، خط و نشانهاي اصولگرايان هم تا بيانتها کشيده ميشود. خط و نشانهاي آنان هم اين گونه است که فلاني و فلاني و فلاني نباشند. آنان از يک سو، پيروزي روحاني را پيروزي اصولگرايي ميدانند و از سوي ديگر، برايش خط و نشان ميکشند؛ اما بايد از آنان پرسيد که اگر پيروز 24 خرداد اصولگراها هستند، پس اين خط و نشانها براي چيست؟اين سايت ادامه ميدهد:جالب اين که خط و نشانهاي اصولگرايي و اصلاحطلبي از سوي جريانهاي افراطي دو طيف براي روحاني کشيده ميشود، ولي مردم در انتخابات اتفاقا برخلاف افراط رأي دادند؛ يعني نه به افراط اصولگرايي و نه به افراط اصلاحطلبي. مردم زندگي ميخواهند، نه دعواهاي بيحاصل سياسي. مردم اميدوارند با اجماع عقلاي موجود ازهرجناحي، نخست زندگي و سپس اقتصادشان سروسامان بگيرد و محروميتها از ميان برود. مردم از تلاطمها و بيثباتي سياسي ميان چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب خسته شدهاند. اگر انتخابات پيشين مردم از چپ و راست را آزمايش و خطاي ما مردم بدانيم، اينک گوي و توفيق و کرامت را مردم در اختياراعتدال وعقلانيت گذاردهاند؛ آيا جريان اعتدال ميتواند آرزوهاي مردم را که از افراط و تفريط خسته شدهاند، محقق کند، يا خود اسير افراطي نوين خواهند شد؟