سه‌شنبه ۰۶ آبان ۱۴۰۴ - October 28 2025
کد خبر: 95473
تاریخ انتشار: 06 آبان 1404 09:41

 روسوفیل و انگلوفیل فرقی ندارد/ لطفا فیلی نشوید!

آیا این روسیه-شوروی، تنها کشوری بوده و هست که سعی می‌کند به تقویت اهداف خود در کشورهای دیگر مبادرت کند؟ نمی‌دانم در کشورهای دیگر چه می‌گذرد ولی گمان نمی‌کنم که هیچ کشوری تلاش نکند که اهداف خود را در کشورهای دیگر پی نگیرد و روسیه-شوروی هم از این قاعده مستثنی نیست و به واقع این قاعده در همه کشورها جاری است؛ برای همین هم هر کشوری برای خود «عمق استراتژیک» و «حوزه نفوذ» تعریف می‌کند.

مهرداد احمدی شیخانی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: در تصویری که از برخی در ایران طی این دو قرن از روسیه، شوروی و دوباره روسیه می‌توان دید، این است که گویی این روسیه-  شوروی-روسیه تا حد بسیاری فعال مایشاء در کشورمان بوده و هست. در این میان پرسش این است که آیا این روسیه-شوروی، تنها کشوری بوده و هست که سعی می‌کند به تقویت اهداف خود در کشورهای دیگر مبادرت کند؟ نمی‌دانم در کشورهای دیگر چه می‌گذرد ولی گمان نمی‌کنم که هیچ کشوری تلاش نکند که اهداف خود را در کشورهای دیگر پی نگیرد و روسیه-شوروی هم از این قاعده مستثنی نیست و به واقع این قاعده در همه کشورها جاری است؛ برای همین هم هر کشوری برای خود «عمق استراتژیک» و «حوزه نفوذ» تعریف می‌کند.

 کشور ما هم چنین می‌کند و هر کشور دیگری هم. حتی کشورهایی که از یک شهر بزرگ‌تر نیستند (مثلا سان‌مارینو و لوکزامبورگ) نیز برای خود عمق استراتژیک قائلند، حالا گیرم کمی فراتر از مرزهای سیاسی-جغرافیایی‌شان، ولی هر چه هست، این عمق استراتژیک برای هر کشوری، بزرگ‌تر از محدوده مرزهای جغرافیایی آن است.

اگر برای سن مارینو شاید این عمق کمی فراتر از مرزهای ثبت شده سیاسی‌اش باشد، برای کشوری مانند امریکا، این عمق استراتژیک از تمامی کره زمین هم فراتر می‌رود و حتی جو زمین و فضا و کره ماه و جدیدا مریخ را هم شامل می‌شود. پس مساله این نیست که کشورها حوزه نفوذ دارند (که همه دارند) مشکل در جایی دیگر است که سعی می‌کنم در این یادداشت به برخی از آنها بپردازم. 

 اولا، شاید مهم‌ترین مشکل در ذهن ماست، آنجا که برخی (و این برخی به گمان من طی این سال‌ها دارد تعدادشان افزوده می‌شود) تصور دارند که اگر کشورمان تلاش نمی‌کرد که حوزه نفوذ و عمق استراتژیک داشته باشد یا به همان تعبیرات مرسوم که بسیار شنیده‌ایم، مثلا «عراق و سوریه و لبنان به ما چه مربوط است؟» آن‌ وقت مشکلی هم نداشتیم.

در این نوع نگاه، تصور این است که اگر ما عمق استراتژیک یا حوزه نفوذ نداشته باشیم، دیگران هم کاری به ما ندارند، در حالی که ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، خودمان برای دیگران، عمق استراتژیک محسوب می‌شویم. شاید به این بیت دستکاری شده حافظ به دیده طنز بنگریم «ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری/ ما هم از کوچه معشوقه تو می‌گذریم»  اما این بیت دستکاری شده، واقعیت حوزه نفوذ و عمق استراتژیک برای هر کشوری را نشان می‌دهد و به صراحت می‌گوید که همه در حال عبور از کوچه معشوقه آن دیگری هستند و این‌طور نیست که اگر ما کاری به کار دیگران نداشته باشیم، در نتیجه آنها هم می‌گویند بسیار خب، ما هم کاری با شما نداریم.

ثانیا، بر حسب همین حوزه نفوذ، طبیعی است که هر کشوری سعی کند تا در وضعیت هر کشور و سرزمینی که برایش عمق استراتژیک محسوب می‌شود، به صورت آشکار و پنهان ورود کند تا منافع خود را پیش ببرد و اصلا به دلیل همان منافع ملی، بسار نابخردانه است که چنین نکند؛ روسیه چنین می‌کند، امریکا هم، عربستان و امارات هم و ما هم همچنین. آن کشوری که چنین نکند یا وجود ندارد یا در شرف وجود نداشتن و نابودی است.

اما همان‌طور که در بالاتر گفتم مشکل در جای دیگری است، مشکل اصلی شاید آنجاست که مثلا در ذهن بعضی‌های ما، اینکه کشورمان حوزه نفوذ روسیه-شوروی باشد دارای اشکال است ولی این را طبیعی می‌دانیم که حوزه نفوذ غرب و به خصوص امریکا باشیم یا برعکس، اگر حوزه نفوذ روسیه باشیم ایرادی ندارد ولی اگر حوزه نفوذ امریکا قرار بگیریم دارای اشکال است. منظورم این است که مثلا به آن اندازه که در مقابل دخالت‌های روسیه-شوروی، رگ گردن‌مان بیرون می‌زند، به همان اندازه از دخالت‌های غرب عصبانی نیستیم یا برعکس، تا آنجا که مثلا قرارداد ترکمانچای را که به‌ واسطه آن توانستیم بسیاری از شهرهای مهم کشورمان همچون تبریز را که در جنگ از دست داده بودیم، از روسیه پس بگیریم را ننگین می‌دانیم ولی جدا شدن قلمروی وسیع هرات که آن موقع حدودا به اندازه یک‌ششم افغانستان کنونی و بحرین با این ثروت عظیم را فقط با فشار نصفه نیمه انگلستان واگذار کردیم، نه تنها ننگین نمی‌دانیم که حتی برخی در همین ایام جدایی بحرین را کاملا امری طبیعی و عادی می‌دانند. 

مشکل دقیقا همین جاست که برای برخی از ما، کوچه معشوقه‌مان برای روسیه و برای بعضی دیگر امریکا و غرب، «خانه خاله» و اتوبان حساب می‌شود و کلا اینکه بعضی، رگ گردن‌شان از شنیدن نام روسیه بیرون می‌زند و بعضی از شنیدن نام امریکا و انگار اگر در مورد دلبستگی به این کشورها و دخالت‌شان و دل دادن و قلوه گرفتن، نقدی وارد کنیم، گویی به ناموس‌شان جسارت کرده‌ایم. 

هر کشوری برای خود، بر حسب گذشته تاریخی و چشم‌انداز آینده و اهداف و برنامه‌ها و تعریفی که از خویش دارد، حوزه نفوذ و عمق استراتژیک تعریف می‌کند و تعارض وقتی پدید می‌آید که این حوزه نفوذها با هم اصطکاک پیدا می‌کنند. اینکه هر کشوری بر اساس منافع ملی خود، حوزه نفوذش را همراستای حوزه نفوذ کشوری دیگر بداند هم محل اشکال نیست، اما اینکه منافع کشوری دیگر و حوزه نفوذ دیگران به نوعی بشود ناموس ما و اولویت‌مان در مسائل و تحلیل‎هایمان بشود دفاع از منافع دیگری یا حمله به منافع آن یکی و بر سر این، غیرتی هم بشویم، یک‌جورهایی «فیلی» حالا روسوفیلی باشد یا انگلوفیلی یا هر فیل دیگر. می‌خواهد مثل حدود چهار سال پیش باشد که برخی تحلیلگران وطنی، انگار به خاک ایران حمله شده باشد، در تحلیل‌هایشان، آرزوی‌شان را بازتاب می‌دادند که حتما روسیه در جنگ با اوکراین شکست می‌خورد یا  امروز که عده‌ای دیگر، دفاع  از لاوروف در مقابل وزیر خارجه کشورمان، برایشان اولویت ناموسی پیدا کرده و حتی از تریبون مجلس شورای اسلامی، این اولویت را به نمایش می‌گذارند، جای سوال دارد. هر چه هست، فیل خیلی بزرگ است و نمی‌شود پنهانش کرد. لطفا  فیلی  نشوید.

نسخه چاپی
ارسال به دوستان
بازدید از صفحه اول
نظرات شما
مهمترین اخبار - صفحه خبر