انتشار فیلم خصوصی مربوط به مراسم دختر آقای شمخانی و حمله به شمخانی به این بهانه موجب بحثهای گسترده در فضای رسانهای شد. عدهای با هیجان دنبال این افشاگری (پردهدری) دویدند و گروهی دیگر به نکوهش بیاخلاقی پرداختند.
روزنامه کیهان در یادداشتی در این باره آورده است: طبعاً مدیران و سیاستمداران، در مرور زمان دارای کارنامه میشوند و بنابراین در معرض انتقاد یا حتی اعتراض قرار میگیرند. آقای شمخانی هم از این قاعده مستثنا نیست. او پس از یک دوره حضور در سپاه و ارتش در دو دهه اول انقلاب، وزیر دفاع دولت خاتمی شد. او همچنین در دولت روحانی، به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، جایگزین سعید جلیلی شد.
پس از این انتصاب، محمدتقی کروبی، فرزند مهدی کروبی نوشت: «انتخاب آقای شمخانی به عنوان فردی لایق و توانمند که در دوران جنگ سابقه ارزشمندی داشته و همواره در کنار مردم و کشور بوده، هم جای تقدیر و تشکر دارد و هم امیدی برای رفع حصر موسوی و کروبی است». شمخانی همچنین درباره آشوبافکنی سال ۱۳۸۸، با استفاده از تعبیر فتنه درباره اقدام موسوی و خاتمی و کروبی مخالفت کرده بود.
میشود کارنامه و گفتار و رفتار شمخانی، یا منسوبان وی را مورد نقد و انتقاد قرار داد. برگزاری مراسم عروسی دختر وی در یک هتل مجلّل، حتماً جای اعتراض دارد. تجمل، به همدلی و انسجام اجتماعی آسیب میزند و به دور از روح مواسات است. اما انتشار تصاویر خصوصی افراد و تعرض به حریم خصوصی آنها، مشمول خباثت باطن و درندهخویی است. هدف، ولو درست و مشروع، وسیله نامشروع را توجیه نمیکند. دست یازیدن به بیاخلاقی، پردهدری و هتک حریم خصوصی افراد، جزو غیر انسانیترین رفتارهاست که اگر رواج پیدا کند، جامعه را به سقوط میکشاند.
مراسم عروسی فرزند شمخانی، فروردین ۱۴۰۳ برگزار شده و رویداد جدیدی نبود که بخواهد سوژه هجمه رسانهای شود. پس چرا ناگهان سوژه شد؟ چند احتمال را به عنوان دایرههای متداخل میتوان در نظر گرفت.
انتقامجویی سیاسی و تأدیب مافیا گونه!، حاشیهپردازی برای انحراف افکار عمومی از مسائل مهم کشور، و ترور شخصیت سازمان یافته ناظر بر جنگ ترکیبی خارجی.
شمخانی از نگاه آمریکا و اسرائیل، یکی از افراد مؤثر در توسعه توان دفاعی ایران بوده است. این توانمندی، نقشی کوبنده و بازدارنده در مقابل جنگ تحمیلی آن دو رژیم به ایران ایفا کرد. شمخانی جزو سوژههای ترور، در شب اول حمله اسرائیل بود.