امیر جدیدی در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: وقتی یکی از بزرگان مملکتی سوار دوچرخه میشود و رکاب میزند دنبال چه معنایی است؟ گاهی این رکاب زدن نشانه سادهزیستی، مردمی بودن، حفاظت از محیط زیست، تشویق مردم به ورزش و سلامتی یا حتی یک پیام سیاسی، اجتماعی است. قاعده این است که مسعود پزشکیان هم با رکاب زدن به دنبال معنایی باشد. با دیدن عکسهای رئیسجمهور اما این سوال به ذهن مخاطب میرسد خب که چه؟ واقعیت این است که انتقال معنا راه و روش خودش را دارد. اصلاً و اساساً رئیسجمهور که بدون معنا نباید کار نمادین انجام دهد. از روی عکسهایی که سایت ریاستجمهوری منتشر کرده اما تقریباً هیچ معنایی منتقل نمیشود.
کاری که پزشکیان و همراهانش انجام دادهاند بیشتر شبیه کسانی است که در یک اردوی دستهجمعی چهار دوچرخه مفت پیدا کردهاند و فارغ از اینکه علاقهمندیشان باشد سواری کردهاند. پزشکیان در اصفهان که مشهور به شهر دوچرخه است بفهمی نفهمی زیره به کرمان برده بنابراین تشویق مردم به دوچرخه سواری سالبه به انتفاء موضوع است. رئیسجمهور در محل خلوتی که مشخص است خالی از اغیار است در حال رکاب زدن و دوچرخهسواری است بنابراین قسمت مردمی بودن ماجرا هم موضوعیت خودش را از دست میدهد.
اصلاً یک لحظه صبر کنید مگر مسئلهای که اصفهانیها سالها با آن درگیر بودهاند دوچرخهسواری زنان نبود؟ رئیسجمهور برای آنکه بتواند یک پیام مهم سیاسی و اجتماعی را با رکاب زدن در اصفهان به سمع و نظر مردم برساند فرصتی طلایی را از دست داد. پزشکیان میتوانست مثل بیشتر سفرهایی که همراه دخترش میرود به همراه ایشان و گروهی از زنان دوچرخهسوار مسیری را رکاب بزند. حقیقت اینکه رئیسجمهور و معاوناش وقتشان زیادی نکرده که بیخود و بیجهت مسیری را رکاب بزنند. اگر نخستوزیر هلند دوچرخهسوار میشود، به محل کارش میرود. بوریس جانسون با همه نکبت بودنش وقتی سوار دوچرخه بود ادای دوچرخهسواری در نمیآورد. جرمی کوربین کلاً با دوچرخه در لندن میچرخید.