اسناد بی شمار جدیدی نشان می دهد که خطر وقوع زلزله مجدد ولی قدرتمندتر در این شهر وجود دارد. قطعا تلفات ش بیشتر خواهد بود به طوری که پس لرزه هایش علاوه بر ساکنان شهر به جاده مخصوص پایین شهر هم خواهد رسید.
به گزارش اختصاصی خط بازار؛ «تولید قطعه» جذاب ترین و پرسودترین بخش در صنعت خودرو است. همین جذابیت باعث شده رقابت شدیدی بین شرکت های قطعه سازی شکل گیرد. رقابتی که گاها ناجوانمردانه، غیرعادلانه و انحصاری است؛ گاها گروهی و تیمی است و گاها انجمنی است. در بین شرکت قطعه سازی برخی به خاطر سهم شان در سبد تامین قطعه در خودروسازی رهبر و لیدر هستند؛
این قطعه سازان همچون شهرهای اصلی و مهم سیاسی کشور بر تحولات کلان اقتصادسیاسی صنعت خودرو تاثیرگذار هستند؛ از انتخاب وزیر گرفته تا مدیرعامل خودروساز و شرکت تامین کننده و سیاست های خودرویی کلان.
قدرت این قبیل قطعه سازان، پول و روابط سیاسی و اقتصادی آنان است.(البته قدرت برخی دیگر نیز "های تک” بودن و تکنولوژی است.) در دایره قدرت قطعه سازان افراد با پول خریداری می شوند. با خرید افراد، تیم ها و با تیم سازی ها روابط قدرتمند سیاسی و اقتصادی شکل می گیرد. برخی، دوستان نزدیک می شوند؛ برخی، رفیق راه می شوند و برخی دیگر نیز جز همراهان خاص قطعه سازان. با برخی در محافل خصوصی جلسه گذاشته می شود. با برخی در استخر و جکوزی و با برخی دیگر نیز در بالای کوه.
در این رابطه فسادآلود وقتی روابط پشت پرده افشا می شود، در حلقه های نزدیک همه نوع آدم دیده می شود. در این رابطه مدیرعامل فاسد خودروسازی حضور دارد؛ کارشناس اهل زدوبند وجود دارد؛ ناظر پول پرست حضور دارد و کیف های پر از سکه و پول، سند خودرو و ملک و سفرهای خارجی به کرات دیده می شود.
دور این قطعه سازان بسیار شلوغ است. افراد مختلف در تردد هستند؛ یک شهر شلوغ و پرترافیک. در این شهر حرف های خاص بسیار گفته می شود. همه خیال شان راحت است که این یک شهر با هزار شهر دیگر فرق دارد. صداها کمتر شنیده می شود چرا که در اینجا نه گوشی آنتن می دهد و نه کسی می تواند تا این ارتفاع بیاید.
آرامش شب های این شهر فریبنده است. این آزامش نشان از اوضاع روبه راه ندارد. هنوز آثار زلزله دو سال گذشته، برجا مانده است. زلزله ای که کوه را بر سر ساکنان شهر خراب کرد. عده ای مردند و عده ای مصدوم شدند ولی "حاجی” و "سید” ماندند سرحال تر از گذشته. مثل هر زلزله دیگری، مسئولین برای بازدید به این شهر آمدند؛ از فرمانده و مسئول گرفته تا افراد قضائی و امنیتی. صحنه را بازدید و رصد کردند. برخی دست پُر رفتند برخی قول و وعده شنیدند.
هر چه بود اوضاع نسبتا آرام شد. پول و روابط کار خود را کرد. بخشی از خرابی ها ترمیم شد. افراد جان دوباره گرفتند. دوستان و حلقه های نزدیک به کمک حاجی آمدند. پول گرفتند تا بازسازی را آغاز کنند. از دوستان قدیمی تا تازه نفس ها همه آمدند. چرا که خود را مدیون می دانستند و طمع آینده را کردند. برخی نیز فاصله گرفتند. برخی از وابستگان خانوادگی حاجی، شهر را ترک کردند. چرا که این شهر دیگر آن شهر قدیم نیست.
کم کم خنده بر لب ساکنان شهر جاری شد. خوشحال از اینکه خطر برطرف شده است. ولی زهی خیال باطل. شهر روی گسل زلزله است. آن هم شهری که بر روی کوه است همواره باید منتظر زلزله جدیدی باشد. اسناد بی شمار جدیدی نشان می دهد که خطر وقوع زلزله مجدد ولی قدرتمندتر در این شهر وجود دارد. قطعا تلفات ش بیشتر خواهد بود به طوری که پس لرزه هایش علاوه بر ساکنان شهر به جاده مخصوص پایین شهر هم خواهد رسید. پیر و جوان همه با هم در خطر این زلزله هستند. این بار کسی در امان نخواهد بود. این شهر سرنوشت عجیبی دارد. همه هزار شهر یک طرف این شهر هم یک طرف.