یک کارشناس بازار سرمایه معتقد است که برای بازارگردانی و در حوزه مقررات بازارگردانی باید تجربههای موفق کشورهای دیگر را ببینیم و دوم اینکه نیازمند درک مکانیزمهای بازار آزاد هستیم، که بر اساس آن، بازارگردانانی هم میتواند تاثیر گذار باشد.
به گزارش راه امروز: پیمان مولوی، دبیر انجمن اقتصادانان درگفت و گو با «راه امروز» در پاسخ به این پرسش که حضور بازار گردانها از چه زمانی در بازار سرمایه الزامی شد؟ گفت: بازارگردانی شرکتها و الزام به وجود بازار گردانها و سخت گیریهای بیشتری که در این حوزه اعمال شد به سال ۹۹ برمیگردد.
این کارشناس بازار سرمایه در خصوص ارزیابی عملکرد بازارگردانها اظهار کرد: در ایران بازار گردانی مانند خیلی از موضاعات دیگر نسبت به فرمهای بین المللی که وجود دارد، متفاوت است. در ایران بیشتر بر اساس زور و اجبار میگویند میخواهیم از سهامتان محافظت و مراقب کنیم در صورتی که نهاد بازار گردان یک نهاد حرفهای است؛ که این نهاد حرفهای برای کسب سود خود اقدام به این کار میکند.
مولوی در ادامه افزود: هرچند که شرکتها استراتژی خاص خودشان را نیز میتوانند داشته باشند. یک تفاوت وجود دارد و آن این موضوع است که ما میخواهیم همه چیز از دید سیاستگذار به اجبار باشد.
دبیر انجمن اقتصادانان توضیح داد: بازارگردانها حرفهای در دنیا از فرصتهای بالا و پایین رفتن بازار به بهترین حالت ممکن استفاده میکنند و تلاش بر بازار سازی(market makeing) دارد و این کار را روی سهم خاصی انجام میدهند.
این کارشناس بازار سرمایه گفت: برای اینکه عملکرد بازارگردانی ما به بازارگردانیهای موفق دنیا نزدیک شود، باید اقتصاد کشور در شرایطی قرار گیرد که مبتنی بر بهرهمندی سود باشد که البته این فرآیند زمان بر خواهد بود.
مولوی در ادامه اظهار کرد: مهمترین بحث این است که برای بازارگردانی و بحث در حوزه مقررات بازارگردانی باید تجربههای موفق کشورهای دیگر را ببینیم و نکته بعدی این است که بدون حرکت کلیت اقتصاد ایران به سمت بازار آزاد نمیتوانیم در ابعاد بین المللی استانداردهای لازم را کسب کنیم. ما ابتدا نیازمند درک مکانیزمهای بازار آزاد هستیم و بعد بر اساس آن مکانیزمها، بازارگردانانی هم میتواند تاثیر گذار باشد.
این کارشناس بازار سرمایه در پاسخ به این سوال که وجود بازار گردانی چه سودی برای بازار و سهامداران دارد؟ اظهار کرد: وجود بازارگردان به سود بازار است و به بازار کمک میکند تا نوسانات را تا حدی بتواند تحت کنترل بگیرد و نتیجه آن برای سهامداران این است که آنها را از نوسانات خیلی زیاد و ممتد محفوظ نگه میدارد، ولی در بحران سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۹ بازارگردانها کاری نتوانستند انجام دهند. به طور کل در سقوطهای بزرگ بازار گردانها نمیتوانند کاری انجام دهند.