«فوتبال منهای تنش موفق میشود» معلوم است، حاشیه مثل افیونی میماند که همه چیز را خراب میکند و از بین میبرد. تیم ملی در شرایطی برای شکستن طلسم ۴۳ ساله به امارات رفته بود که حاشیهها از سر و کولش بالا میرفتند. اینکه همدلی به واسطه حاشیههای خودساخته به حدی بود که عدهای آشکارا راضی به ناکامی بودند، اینکه آقای سرمربی که قرارداد ملیون یورویی داشت، حتی بعد از پیروزی در یک هشتم نهایی هم دست از کِش دادن به دعوا بر نمیدارد و فوتبالیها را رودرروی یک تیم خاص قرار میدهد، اینکه آقای مهاجم به جای اینکه بعد از شکست دادن چپن سهمی برای خود در شادی عمومی پیدا کند، هیس نشان میدهد...
«ایران ۰، ژاپن ۳» ثبت این نتیجه در پایان بازی، موجی از افسوس و ناراحتی و حتی خشم را موجب شد. خب! طبیعی بود، وقتی تیم ملی درخشید و در حالی که ۱۲ گل زده بود، هیچ گلی نخورده بود همه امیدِ زیادی برای رسیدن به فینال که سهل است، قهرمان شدن داشته باشند. اما از آنجایی که واقع بینی اصلی اصولی است، حالا که ناراحتی و واکنشهای احساسی فروکش کرده است، میتوان دلیلهایی آورد و ثابت کرد که قهرمانی برای ما رویا نبود، توهم بود.
اول: «فوتبال به زیر ساختها احتیاج دارد تا بتواند در مسیر پیشرفت قدمهای مثبتی بردارد» سئوال این است، آیا فوتبال ایران از امکانات لازم برخوردار است؟ جواب چیزی جزء «نه» نمیتواند باشد. در ایران اصراری عجیب وجود دارد که فوتبال در چنبره دولت باشد و دقیقا به همین دلیل از منابع مالی عظیم بخش خصوصی محروم میشود. اگر هم چندسال یکبار کسی پیدا میشود، به فوتبال پول تزریق کند، یکی دو سال بعد می فهمد که راه را اشتباه آمده است. البته در این بین استثناهایی هستند که هنوز هم معلوم نیست، خوشی این روزهای شان چقدر دوام خواهد آورد. موفقیت در فوتبال قبل از اینکه به برتری تاکتیکی و تکنیکی نیاز داشته باشد، ساختار میخواهد. ساختار یعنی زمین تمرین مناسب، ساختار یعنی توجه به فوتبال از رده پایه، ساختار یعنی برنامه ریزی منظم، ساختار یعنی دستِ غیرفوتبالیها از فوتبال کوتاه شود و ساختار یعنی و. سئوال این است، فوتبال ایران کدام یک از این «مهم»ها را دارد؟ جواب چیزی جزء «نه» نمی-تواند باشد.
دوم: «فوتبال منهای تنش موفق میشود» معلوم است، حاشیه مثل افیونی میماند که همه چیز را خراب میکند و از بین میبرد. تیم ملی در شرایطی برای شکستن طلسم ۴۳ ساله به امارات رفته بود که حاشیهها از سر و کولش بالا میرفتند. اینکه تاج رییس می ماند یا مشمول قانون بازنشستگان میشود، اینکه همدلی به واسطه حاشیههای خودساخته به حدی بود که عدهای آشکارا راضی به ناکامی بودند، اینکه آقای سرمربی که قرارداد ملیون یورویی داشت، حتی بعد از پیروزی در یک هشتم نهایی هم دست از کِش دادن به دعوا بر نمیدارد و فوتبالیها را رودرروی یک تیم خاص قرار میدهد، اینکه آقای مهاجم به جای اینکه بعد از شکست دادن چپن سهمی برای خود در شادی عمومی پیدا کند، هیس نشان میدهد و اینکههای دیگر نشان از یک مساله دارد. تیم ملی در کنار رقابت با آسیایی ها، بخشی از انرژی خود را صرف جنگ با دشمنان! داخلی کرده بود. سئوال این است، با کوهی از حاشیه ها، میتوان تمرکز لازم را برای دیکته کردن برتری فنی برابر رقیبان داشت؟ جواب چیزی جزء «نه» نمیتواند باشد.
سوم: مرحوم ناصرحجازی در آخرین باری که در میهمان برنامه ۹۰ بود، با گفتن اینکه «همه چیزمان، به همه چیزمان میآید» حق مطلب را درباره ایران و ایرانی ادا کرد. در شرایطی که همه به خود اجازه اظهار نظر میدهند تا درباره بالا رفتن نرخ ارز، برجام، پالرمو و. اظهارنظری داشته باشند، چرا جواد خیابانی که برای تبلیغ ستاره_مربعهای فلان اپلیکشین روزی چند ساعت روی آنتن شبکه ورزش است، درست در لحظههایی که خون به مغز مردمِ عصبانی نمیرسد، طوری صحبت کند که گویی علامه دهرِ فوتبال است و اگر کی روش نظراتش را میشنید، قهرمان میشدیم، خودش را بایکوت کند و نظرش را نگوید. خب! وقتی کارشناس ما خیابانی میشود و عضو هیات رییسه فدراسیون ۲۴ ساعت قبل از دیدار با ژاپنیها از پایان همکاری با کی روش میگوید، وقتی فلان مربیِ بیکار اینطور میگوید که باید قهرمان شویم، باید از حرکت بازیکنانی که توپ را رها کرده و به داور حمله ور میشوند، تعجب کنیم. مگر نه اینکه همه چیزمان به همه چیزمان، به همه چیزمان میآید؟ سئوال این است، چنین جامعهای شایسته برتری و قهرمانی است؟ جواب چیزی جزء «نه» نمیتواند باشد.
تکمله: منطق حکم میکند، از تجربهها درس بگیریم و برای آینده برنامه ریزی کنیم و از شکستها پلی برای پیروزیها بسازیم. سئوال این است، از شکستها پلی برای پیروزیها می سازیم؟ جواب دادن به این سئوال را به افکار عمومی میسپاریم.