چنانچه دولتمردان می خواهند کارآفرینان اقدام به خلق ثروت کنند، باید بسترهای لازم و محیط کسب وکار مناسب و بدون رانت را برای صاحبان ایده های نو فراهم کنند؛ چراکه در پیش گرفتن هر سیاست اقتصادی بدون در نظرگرفتن جایگاه کارآفرینان به شکست منجر خواهد شد.
راه امروز - فرشته فریادرس: بیش از چند دهه است که به دنبال توسعه یافتگی هستیم و مدام دم از قطع وابستگی به منابع طبیعی و نفتی می زنیم، اما هنوز به آن سطح از توسعه یافتگی نرسیده ایم؛ به راستی چرا؟! چرا پروفایل کارآفرینی ایران ناهموار و به شدت نامتعادل است؟ و چرا با وجود منابع طبیعی و سرمایه انسانی ارزشمند، رتبه اکوسیستم کارآفرینی کشور مطلوب ارزیابی نمی شود؟ این امر نشان از این دارد که فراوانی منابع طبیعی همچنان کشور را به سمت وابستگی روزافزون به نفت و ماندن در نهاده محوری هدایت میکند. اما به نظر می رسد، نقطه قوت ایران وجود همان سرمایه های انسانی است که در صورت توجه و به کارگیری آنها، می توان بستر را برای کارآفرینی و خلق ثروت فراهم کرد. این در شرایطی است که ایران تنها در زمینه مهارتهای راهاندازی کسب و کار دارای قابلیتهایی بالاتر از متوسط منطقه است، اما در سایر زمینهها ضعیفتر از متوسط منطقه عمل کرده است. بهطور کلی بهترین عملکرد ایران در نگرش کارآفرینی است که در آمادهسازی افراد برای کارآفرینی کاربرد دارد، اما با ضعفهای فراوانی در توانایی کارآفرینی که منجر به راهاندازی کسب و کار میشود، همچنین در اشتیاق کارآفرینانه که منجر به رشد و توسعه بنگاههای اقتصادی میشود، مواجه است. از آنسو، تنگناها و موانع زیادی نیز حتی در نگرش جامعه به کارآفرینی وجود دارد. بهعنوان نمونه، با وجود اندازه بازار نسبتا مناسب، اما توانایی کشور در درک فرصت مثبت ارزیابی نمی شود. بررسی های اولیه در آنسوی مرزها نشان می دهد، هيچ کشوري بدون پذیرش ریسک ها و تبدیل تهدیدها به فرصت نتوانسته مسیر توسعه یافتگی را طی کند. از این رو به نظر می رسد که مسیر توسعه از این رهگذار توجه به مقوله کارآفرینی و خلق کسب وکارهای نوین می گذرد و کلید آن در دستان کارآفرینان یا همان شتاب دهندگان اقتصاد است.
کلید داران توسعه؟
در این میان چنانچه تاریخ را ورق بزنیم شاهد احیای تحقیقات و عملیات کارآفرینی در دهه 1980 میلادی خواهیم بود که آن را «انقلاب کارآفرینانه» نامگذاری کرده اند، که این انقلاب هنوز هم ادامه دارد و به ایجاد فضای باز اقتصادی در کشورهای در حال توسعه به ویژه «چین و ویتنام، فروپاشی کمونیست در اروپا و اتحاد جماهیر شوروی»، کاهش رکود جهانی و کاستن از نرخ بالای بیکاری در دهه 1990 و اویل هزاره دوم میلادی کمک کرده است. این رویدادها کارآفرینی را در موقعیت برجسته ای قرار داده است. به طوریکه بررسی ها نشان می دهد در سال 1993 میلادی بیش از 400 دانشگاه و دانشکده در ایالات متحده آمریکا دارای رشته های تحصیلی کارآفرینی بوده اند. به عنوان نمونه دولت «سنگاپور» کارآفرینی را به عنوان یکی از مهمترین عوامل و شاخص ها در فرایند رشد و توسعه اقتصادی ملی مورد شناسایی قرار داده است. همچنین تلاش های کارآفرینانه در «آفریقای جنوبی، هند، اروپا، روسیه، ایرلند و استرالیا و دیگر کشورها» نیز چشمگیر بوده است.
اکنون در عرصه جهانی نیز افرادی خلاق و نوآور به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینه های فنی، تولیدی و خدماتی شده اند، که از آنها به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود. به طوریکه شومپیتر (1934) نظریه پرداز توسعه، «کار آفرین یا انترپرنور را کسی معرفی می کند که به طور پیوسته به دنبال ظرفیت های اقتصادی جدید، پیگیری فرصت های جدید اقتصادی موجود و تبدیل آن به موقعیت اقتصادی بدون در نظر گرفتن محدودیت ها است.» او کارآفرینی را فرایند «تخریب خلاق» می داند؛ به این معنی که هرگاه محصول یا خدمت جدید، فرایند جدید تولید، بازار جدید، منبع جدید یا صنعت جدیدی ایجاد می شود، چرخه شرکت جدید را از بین می برد و پویایی اقتصاد در همین زاد و ولد است.
دراکر (1985) از صاحبنظران کارآفرینی، نیز کارآفرین را کسی می داند که فعالیت اقتصادی کوچک، جدید و متعلق به خود را شروع می کند. از دید او، کارآفرین تغییر دهنده ارزش ها و ریسک پذیر است و به درستی تصمیم می گیرد. با وجود چنین تعاریفی، اما این پرسش مطرح است که چرا اساسا کارآفرینی مهم است نقش آن در توسعه اقتصادی ملت ها چیست؟ تغییر و تحولات دنیای پرشتاب کنونی در عرصه های علمی و فنی، چالش های پی در پی نظام اقتصادی، کاهش ذخایر زیر زمینی و افزایش فقر و بیکاری، موجبات توجه عمیق تر سیاستگذاران و اندیشمندان را به مفهوم کارآفرینی فراهم کرده است. تا آنجایی که آخرین الگوی توسعه را توسعه مبتنی بر کارآفرینی قلمداد کرده اند. به طوریکه اکثر کشورهای توسعه یافته در حال انتقال از حالت بوروکراتیک و اداری به وضعیت کارآفرینی هستند. از آنسو، بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران نیز بر این باورند که کارآفرینی بر رشد وتولید ناخالص ملی اثر مثبتی دارد. کار آفرینی ریشه اصلی مزیت ملی است. به عبارتی کارآفرین را می توان علت عمده توسعه اقتصادی عنوان کرد.
در همین راستا، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این سال ها، سه گلوگاه توسعه کارآفرینی در ایران را شناسایی کرده است. ارزیابیها نشان میدهد که عملکرد کلی اکوسیستم کارآفرینی کشور در دستیابی به نتایج مورد انتظار مطلوب نبوده است. این موضوع از سه منظر قابل بررسی است: در وهله اول اینکه حاکمیت قانون ضعیف است؛ دوم مجریان در اجرای برنامهها و تعاملات بینبخشی ضعیف عمل میکنند؛ مورد دیگر اینکه توسعه اکوسیستم کارآفرینی در اولویتهای سیاستی کشور قرار ندارد. به عبارتی دیگر، بررسی ها نشان می دهد، اسناد بالادستی و سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی بر اهمیت سیاستهای کارآفرینی در کشور صحه میگذارند ولی تجربه برنامهریزی در کشور نشان داده که پیش زمینههای عملیاتی شدن سیاستگذاری توسعه کارآفرینی در کشور فراهم نشده؛ از این رو ضرورت دارد سیاستپذیر کردن جامعه از طریق اصلاح نظام مدیریت عمومی در دستور کار نظام تصمیمگیری قرار گیرد.
حال این پرسش قابل طرح است که چرا اساسا کارآفرینی مهم است؟ در پاسخ باید گفت که با جهانی شدن بازارها تشویق و پشتیبانی از کارآفرینی در کشورها به عنوان امری ضروری شناخته شده است. برهمین اساس ایجاد مراکز و جایگاهی برای کارآفرینان که منبع تولید ثروت اند، یک امر ضروری در فضای کنونی اقتصاد کشور است. البته نباید فراموش کرد که توسعه کارآفرینی در ایران همچنان با یکسری چالش های جدی و موانع ساختاری روبرو است. یکی از همین چالش ها همان نگاه غالب تولید علم به شیوه سنتی است؛ این در شرایطی است که دیدگاه تولید علم از نگرش آموزش سنتی باید به سمت آموزش خلق و پردازش ایده های جدید تغییر یابد. چراکه توسعه و رشد اقتصادی نیازمند فراهم شدن امکانات و شرایط مناسب محیطی مانند کارآمدی سیاست های اقتصادی دولت، وسعت زیرساخت های اقتصادی و وجود نهادهای پیش برنده است. از این رو، چنانچه دولتمردان می خواهند تولید بر ریل رونق قرار گیرد و کارآفرینان اقدام به خلق ثروت کنند، باید بسترهای لازم و محیط کسب وکار مناسب و بدون رانت را برای صاحبان ایده های نو فراهم کنند. چراکه در پیش گرفتن هر سیاست اقتصادی بدون در نظرگرفتن جایگاه کارآفرینان به شکست منجر خواهد شد.