دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ - July 14 2025
کد خبر: 22679
تاریخ انتشار: 01 خرداد 1395 01:36

«كارآفرين» شتاب‌دهنده تغييرات در جهان تجارت

فرشته فريادرس/ روزنامه‌نگار
امروزه كارآفريني شكل تازه‌يي به خود گرفته است، به‌طوري كه كارآفريني و كارآفرينان نقش كليدي در توسعه اقتصادي و اجتماعي و جوامع دارند و در عرصه جهاني، افراد خلاق و نوآور، به عنوان كار آفرينان، منشا تحولات بزرگي در زمينه‌هاي، فني، توليدي و خدماتي به‌شمار مي‌روند و از آنها به‌عنوان قهرمانان ملي ياد مي‌شود. واژه كارآفريني در مجموع به عنوان روش‌هاي كسب و كار تعريف مي‌شود كه با رشد مرتبط است؛ يعني بيشتر كنشگرانه است تا مشتري‌مدار و مخاطره‌هاي تاسيس يك شركت جديد را مي‌پذيرد. در اين بين، روش عمده‌يي كه در دنياي كسب و كار و تجارت، شخص كارآفرين را از سايرين متفاوت مي‌كند، استفاده از فرصت‌ها و پويايي‌هاي يك سازمان است.

كارآفرين و كارآفريني، نخستين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمام مكاتب اقتصادي در قرن شانزدهم ميلادي تاكنون، به نحوي كارآفريني را در نظريه‌هاي اقتصادي شرح كرده‌اند. به‌طور مثال، اقتصاد كلاسيك به سهم اقتصاد از اواخر قرن نوزدهم اشاره دارد كه در اغلب موارد به اقتصاد سياسي معروف است و با اقتصاد دستوري كه دولت‌ها تصميم مي‌گيرند تا منابع را تخصيص دهند، مرتبط است. در مقابل، محور اصلي اقتصاد نئوكلاسيك، آن است كه اقتصاد مي‌تواند به صورت سيستمي كه در آن تعادل وجود دارد، به مدل درآيد؛ لذا اقتصاد نئوكلاسيك با علوم اقتصادي مبتني بر بازار آزاد يا تركيبي كه عوامل بازار در آن تعيين كننده هستند، در ارتباط است و اعتقاد بر اين است كه وقتي سيستم در تعادل به سر مي‌برد، گرايش كمي به كارآفريني وجود دارد. در مدل‌هاي اوليه تعادل، كارآفرين به عنوان مدير يا هماهنگ‌كننده سه عامل اصلي توليد؛ يعني «زمين، نيروي كار و سرمايه» درنظر گرفته مي‌شود.
اگرچه تئوري‌هاي اقتصاد متفاوتي در اين زمينه وجود دارد، اما به اعتقاد بسياري از اقتصاددانان و سياستمداران، كارآفريني بر رشد و توليد ناخالص ملي تاثيرگذار است و اثر مثبت دارد؛ به‌طوري كه «شومپتر» در تئوري اقتصاد، بر نقش كارآفرين به عنوان علت عمده توسعه اقتصادي تاكيد مي‌كند و تفاوت عمده‌يي بين كارآفرين به عنوان يك شخص قائل است. از نظر او، كارآفرين مي‌تواند هر كسي باشد كه نوآوري ايجاد مي‌كند؛ او مي‌تواند يك شخص تجاري مستقل، يك كارمند يا مدير يك شركت و... باشد. همچنين كارآفرين كسي است كه مسووليت سازماندهي مديريت و خطرات يك شركت تجاري را عهده‌دار مي‌شود؛ در عين حال امروزه كارآفرين فردي نوآور يا توسعه‌گراست كه فرصت‌ها را تشخيص مي‌دهد، آنها را به چنگ مي‌آورد و ايده‌هاي عملي قابل فروش تبديل مي‌كند و از طريق تخصيص پول زمان و مهارت افزودن ارزش و بهره‌گيري از اين فرصت‌ها را تحقق بخشد. به عبارت ديگر، كارآفرين شتاب‌دهنده تغييرات در جهان تجارت است.

البته به اعتقاد اقتصاددانان، كارآفرين، نيروي محركه اصلي در توسعه اقتصادي است و نقش مهمي در نوآوري و ايجاد تركيب‌هاي تازه از مواد دارد. اين در حالي است كه «آدام اسميت» نقش كارآفريني را در صحنه فعاليت فراگير اقتصادي بسيار جزيي مي‌داند، اما معتقد است كه كارآفرين سرمايه فراهم مي‌كند اما هرگز نقش پيشرو و هدايت‌گر ندارد. نكته مهم اينجاست كه رشد و توسعه اقتصادي نيازمند فراهم شدن امكانات و شرايط مناسب محيطي مانند كارآمدي سياست‌هاي اقتصادي دولت، وسعت زيرساخت‌هاي اقتصادي و وجود نهادهاي پيش برنده است.
از سوي ديگر، عوامل كمي و كيفي مانند نيروي كار، سرمايه فيزيكي و سرمايه انساني ممكن است به عنوان منابع رشد اقتصادي نيز مطرح شوند. آنچه در اين بين، در جامعه ما در زمينه كارآفريني نمود بيشتري پيدا مي‌كند، اين است كه موانع مختلفي بر سر راه كارآفريني و كارآفرين وجود دارد كه مي‌توان به موانع آموزشي و پژوهشي، موانع اقتصادي و مالي، موانع فرهنگي و اجتماعي، موانع ساختاري و تشكيلاتي و همچنين موانع ارتباطي و اطلاعاتي اشاه كرد. يكي از موانع موجود، موانع اقتصادي و مالي است؛ بطوري كه مشكلات اقتصادي و مالي در اكثر كشورهاي جهان سوم، باعث شد كه دانشگاه محلي براي گرفتن مدرك براي امرار معاش تلقي شود و حتي استادان، محققان و پژوهشگران، به جاي دغدغه توليد علم و پژوهش، درگير مشكلات مالي زندگي باشند. همچنين تخصيص كم بودجه به امر پژوهش و تحقيق مي‌تواند به نارسايي و مشكلات در اين زمينه شدت بخشد.
از سوي ديگر، در بحث موانع آموزشي، به دليل وجود زيرساخت غلط و سنتي آموزش و پژوهش، اين موانع را مي‌توان در موارد زير دسته‌بندي كرد؛ تغيير ديدگاه توليد علم براي ايجاد دانشگاه كارآفريني، زيرا ديدگاه توليد علم بايد از نگرش سنتي تغيير كند و پژوهش با هدف حل مسائل و مشكلات جامعه و عرصه محصولات جديد بر مبناي دانش توليد شده در دانشگاه‌ها انجام شود. بنابراين، پژوهشگران بايد به فكر رفع نياز جامعه و سازمان‌ها باشند و ارزيابي پژوهش‌هاي دانشگاهي بايد براي مديران حرفه‌يي و كاربران آن انجام شود، نه توسط همكاران دانشگاه. همچنين برنامه‌هاي آموزشي دانشگاه بايد تغيير كند به‌طوري كه در دروس تخصصي، يادگيري بر مبناي حل مساله و تحقيق، جزو جدانشدني روش‌هاي تدريس باشد و قابليت پردازش ايده در دانشجويان تقويت شود و دانشجويان قابليت انجام تحقيقات بين رشته‌يي را كسب كنند.
از ديگر موانع موجود كه بر سر راه كارآفريني به ويژه كارآفريني زنان در ايران وجود دارد، موانع فرهنگي و اجتماعي است؛ به‌طوري كه فرهنگ سازماني يكي از عوامل مهم در رفتار سازمان است. در فرآيند ايجاد تحول در دانشگاه، فرهنگ سازماني مي‌تواند هم به عنوان مانع و هم تسهيل‌كننده مطرح باشد. براي جلب مشاركت اعضاي دانشگاه و همچنين ايجاد اثر بخشي در فعاليت‌هاي كارآفريني دانشگاهي، بايد فرهنگ كارآفريني در اعضاي دانشگاه ترويج شود؛ به‌طوري كه هر عضو دانشگاه، خودش مروج فرهنگ و نگرش كارآفريني باشد.

 



نسخه چاپی
ارسال به دوستان
بازدید از صفحه اول
نظرات شما
مهمترین اخبار - صفحه خبر