همزمان با افزايش فشار مقامهاي ايراني به دولت امريكا، مشخصا اظهارنظرها و سخنرانيهاي رييس كل بانك مركزي براي ايجاد دسترسي بيشتر به چرخه دلار در جبهه دوم گشايش اقتصادي كار با اروپاييها راحتتر و سريعتر پيش ميرود...
راه امروز، اروپاييهايي كه در پرونده هستهيي ناگهان در چنان كلاف سردرگمي افتادند، كه بعيد است خودشان هم آن روزها پيشبيني كرده باشند كار تا اين ميزان بالا بگيرد كه شاهد شكاف اقتصادي عميقي با ايران باشند. در هر صورت، همه آن سالها گذشت و سخن اروپاييها و ميانهروها در ايران كه به صورت سنتي اقتصاد را پلي براي ارتقاي روابط و مواضع سياسي ميدانند خريدار چنداني نداشت. در دو جبهه تنازع هستهيي اما، يعني دولت نهم و دهم در ايران و امريكاييها هيچ چراغ سبزي براي تسهيل در روابط اقتصادي ديده نميشد و بر همين اساس تحريمها با اصرار غربيها و انفعال دولت قبل رنگ و بويي اقتصادي گرفت. تحريمهايي كه كاغذپاره نبودند و اقتصاد ايران را وارد مخمصهيي خطرناك كرده بود نهايتا با ابتكار عمل دولت يازدهم و حمايت مقامات عاليه نظام برچيده شد تا يك پيام اصلي به همه طرفهاي دعوا مخابره شود كه قطع رابطه اقتصادي هم شرايط سياسي را پيچيدهتر خواهد كرد و هم هزينهيي غيرعقلاني به همه طرفهاي درگير وارد ميشود. اروپاييها از همان روز اول اعلام توافق موقت هستهيي با ولعي خاص بازار ايران را به عنوان فضايي بكر ارزيابي، و چند ده هيات اقتصادي براي شناخت بيشتر و رايزني به سوي تهران گسيل كردند. اين رفتوآمدها كمكم در حال تبديل به ايجاد پروتكلهاي نوين براي تبادل اقتصادي است. سفر فدريكا موگريني مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا در سال 95 و معرفي امتيازهاي اقتصادي جديد به ايران سرآغازي براي پيريزي يك رابطه اقتصادي همهجانبه و فراگير بين مركز ثقل خاورميانه و صاحبان دانش و تكنولوژي است. 7 پيام اقتصادي كه موگريني در ديدار خود با محمدجواد ظريف براي افكار عمومي تبيين كرد نشان از آن دارد كه اروپا به سرعت به سوي بهرهبرداري اقتصادي از برجام حركت ميكند و قصد دارد تا بستري ايجاد كند كه دوباره با اقدامات سياسي امريكا غافلگير نشود. پرواضح است دولت اوباما قصد دارد به دلايل متفاوت دستاوردهاي اقتصادي ايران از اجراي برجام را در سطح مشخصي نگه دارد اما آنچه تاكنون از عملكرد پسابرجامي غربيها شاهد بودهايم گريز از اين اصل اعلام نشده، است. مثلا دولتمرداني كه تاكنون از قاره سبز به ايران آمدهاند تقريبا همگي بر حمايت كشورهاي متبوعشان از حضور ايران در سازمان جهاني تجارت سخن گفتهاند و روز گذشته عاليترين ديپلمات اروپايي نيز بر همين موضوع تاكيد ويژه داشت. اين حمايت نه تنها بياثر نيست بلكه هل دادن ايران در چارچوب يك بازي برد-برد به فضايي است كه بهراحتي در دسترس امريكا نباشد. در واقع كشوري كه عضو سازمان جهاني تجارت است را بهراحتي نميتوان از تجارت با دنيا محروم كرد. واردات نفت و گاز از ايران و همچنين انتقال تكنولوژي و تربيت نيروي زبده انساني نيز همگي براي استحكامبخشي به رابطهيي است كه ممكن است در آغاز در مسير برخي ناملايمتيها قرار گيرد. سفر موگريني كه اتفاقا با فرود نخستين هواپيماي ايرفرانس در خاك ايران هم مصادف شده است غير از زواياي آشكاري كه اعلام كرده، زواياي پنهاني نيز دارد كه عمدتا هدف آن اطمينانبخشي به كمپانيهاي بزرگ جهاني است تا قلب تپنده اقتصاد يعني تبادلات پولي و مالي با ايران را دوباره به كار بيندازند. اگر اين تحليل درست باشد آنوقت لايههاي ذينفع چنان فشاري وارد خواهند كرد كه هم فرصتها را در دولت اوباما براي ايران بيشتر خواهد كرد و هم ماندگاري فرصتها را افزايش خواهد داد. البته منتقديني هم هستند كه اقتصاد را بهمثابه يك قطعه مكانيكي تحليل ميكنند و انتظار دارند رد هر اقدامي را در كمترين زمان ممكن و با وضوح بالا مشاهده كنند در حالي كه هيچگاه چنين فرآيندي براي عرصهيي همچون اقتصاد قابل تصور نيست. بلكه همين تلاشها و فشارهاي تدريجي است كه نهايتا مصوبهيي همچون محدوديت ويزا در كنگره امريكا را تا حد بياثري تنزل ميدهد و آسمان ايران را براي غولهاي هوايي جذابتر از هميشه ميكند. يك مرور تاريخي منصفانه نشان ميدهد پس از انقلاب 57، هيچ برهه زماني پيدا نميشود كه به اندازه زمان كنوني جبهه اقتصادي امريكا عليه ايران تا اين حد كمرمق و كمطرفدار باشد. بنابراين بايد تلاش كرد در كنار حل مشكلات ريشهيي اقتصادي با امريكا به عنوان قدرتمندترين بازيگر اقتصاد جهاني از فرصتهاي اينچنيني نيز بهره كافي گرفت و با كمك ديگر ذينفعان، نظام سياسي امريكا را براي بازي دادن بيشتر ايران در پهنه اقتصاد بينالملل تحت فشار گذاشت.
نویسنده: هوشيار رستمي معاون سردبير