چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 24 2024
کد خبر: 51992
تاریخ انتشار: 04 اسفند 1398 11:00
عمادزاده عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی در گفت وگو با «راه امروز» تشریح کرد

چهار عامل عقب ماندگی صادرات غیرنفتی

مرتضی عمادزاده عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی، در تحلیل اینکه چرا در صادرات غیرنفتی دچار عقب ماندگی هستیم به تحلیل چهار عامل پرداخت. به گفته او، دو عامل مربوط به بنگاه های تولیدی است وعامل دیگر مربوط به بنگاه ها و سیاستگذاری های دولتی و عامل چهارم نیز مربوط به حکمرانی دولتی می شود.
به گزارش راه امروز - سمیه سایش:‌ صادرات غیرنفتی به طور کلی برای کشورهایی که دسترسی به منابع وسیع نفتی دارند،  یکی از چالش  های عمده آنها به شمار می رود. به این دلیل که اتکاء به نفت و درآمدهای نفتی مقدار زیادی توسعه توانایی های این کشورها را در ورود به بازار کالاهای غیرنفتی و صنعتی کند و بعضا ناممکن می سازد.  بنابراین کشورهایی که دارای منابع نفتی هستند، برای ورود به بازارهای صنعتی و بازار کالاهای غیرنفتی باید یک  نگاه مشخص  که شاید بتوان از آن به عنوان «استراتژی توسعه صادرات» نام برد، برخوردار باشند.  



ریشه عقب افتادگی های تجاری کجاست؟

اما اینکه چرا این کشورها در دسترسی به حجم قابل قبولی از صادرات غیرنفتی موفق عمل نکرده اند و ریشه این عقب افتادگی ها کجاست؟ یا اینکه چرا این بنگاه ها جایگاه اصلی خود را در صادرات به دست نمی آورند؟  را به گفته مرتضی عمادزاده عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی می توان در چهار عامل می توان خلاصه کرد. 
دو عامل نخست از نگاه این اقتصاددان ، به بنگاه های تولیدی مربوط می شود،  عامل دیگر مربوط به بنگاه ها و سیاستگذاری های دولتی و عامل چهارم  نیز مربوط به حکمرانی دولتی می شود. اما در مورد مسائل مربوط به بنگاه ها،  اولین مطلب، به «ضعف دانش در رفتارشناسی مصرف کننده» بر می گردد؛ یعنی کارهایی که منجر به شناخت، آگاهی و خرد در مورد مصرف کننده می شود در بنگاه های کشور ضعیف است. به این ترتیب محصولاتی را که مورد پذیرش مصرف کننده و در تولید آن  دارای مزیت هستیم، را یافت نمی کنیم.  تعریف مزیت رقابتی، به صورت کلاسیک؛ یعنی خصلت یا ویژگی که مشتری ما را به رقبا ترجیح می دهد. برای اینکه ما به این هدف برسیم، حتما باید در رفتار شناسی مصرف کننده،  تسلط داشته باشیم. به این معنا که ما در چیزی که مزیت رقابتی داریم، تمام انرژی خود را صرف تولید آن کرده  و برای بازارهای خاص اقدام به تولید کنیم. در مقابل از ورود به تولید آنچه که در آن مزیت نداریم؛ به طور جد خودداری کنیم. 
اما در پاسخ به این پرسش که چرا صادرات غیرنفتی ما آنطور که باید پانگرفته است و ریشه این عقب افتادگی ها در کجاست، عمادزاده به راه «امروز» می گوید: باید گفت که اولین دلیل این عقب ماندگی به کم کاری ما در رفتار شناسی مصرف کننده  و تولید برای بازارهای خاص بر می گردد؛ دو مساله ایی که از اهمیت بالایی برخوردار است. «شناخت از ظرفیت های بازار»؛ یعنی قبل از ورود به بازارها باید ظرفیت های پذیرش محصول در آن بازار را با مطالعاتی که انجام داده ایم بشناسیم تا بتوانیم جایگاه رقابتی خود را در آن بازار از قبل پیش بینی کرده و ببینیم توانایی پرکردن کدام خلاء از آن بازارها را داریم. بنابراین همواره تلاش ما باید ورود به تولید محصولی باشد، که آن کار را بهتر از دیگران انجام می دهیم و عدم ورود به تولیدی که دیگران آن را بهتر از ما انجام می دهند؛ به عبارتی شناخت مزیت های رقابتی که توجه به آنها  ما را به مسیر موفقیت نزدیک  وعدم اگهی از آنها ما از رسیدن به هدف باز می دارد. 
عامل بعدی، به گفته مرتضی عمادزاده/ عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی، مشکلات و مسائل مدیریتی است که در درون  بنگاه ها وجود دارد. یکی از این مسائل این است که تولید را براساس یک برنامه از قبل تعریف شده،  انجام نمی دهیم.این در حالی است  که یکی از کلید واژه های اساسی در مساله صادرات، دارا بودن یک «طرح  تجاری» است، که ما دقیقا شناخت لازم از «مشتری، بازار و محصول» داشته باشیم و هر محصولی را براساس یک تعریفی از «کاربرد آن، تقاضا یا بازار برای آن محصول» تولید کنیم. اگر این اتفاق بیافتد و بدانیم چه محصولی را با چه برنامه و هدفی  تولید  می کنیم؛‌ صادرات به طور طبیعی رونق خواهد گرفت. 
به گفته عماد زاده، از همین رو،  شناخت بازار و داشتن یک برنامه از قبل تعیین شده برای تولید به طور خودکار ما را  به مسیریابی نوع سرمایه گذاری ها هدایت می کند، که چگونه و در چه خطوط تولیدی که ما را به سمت  گسترش بازارها یا به عبارتی خلق بازارها نزدیک می کند، سرمایه گذاری کنیم. 
به گفته او. بسیاری از بنگاه هایی که موفق نیستند و نمی توانند بازاری برای محصولات خود  به دست بیاورند، به این دلیل است که صادرات خود را بر اساس شانس انجام می دهند. یعنی فعالیتی را از مسیر آموزش و خطا دنبال می کنند. این گرانترین نوع به دست آوردن یک تجربه است. در حالیکه باید ببیینیم می خواهیم براساس شانس یا برمبنای یک الگو و مدل قابل استفاده حرکت کنیم؛  تا  در یک مسیر خوب برای  بازاریابی، بازرگانی، تولید و سرمایه گذاری قرار بگیریم. 
عمادزاده در بخش دیگری از صحبت های خود عنوان می کند که یکی از عوامل بازدارنده برای دستیابی به این هدف، دسترسی به پول آسانتر از طریق درآمدهای نفتی  است که ما را از دسترسی  به پولی که  حاصل زحمات فراوان و رقابتی در بازارهای متنوع است، باز می دارد. 
بنابراین به گفته او، نباید از یاد برد که پیمودن در این مسیر قطعا طاقت فرسا است، اما چنانچه در این مسیر بیافتیم، بازارهایمان دارای ثبات و استحکام خواهد بود.  یعنی چنانچه ما با یک استراتژی خوب وارد بازار وجای پای خود محکم کرده باشیم، مرتبا در مسیر رشد و توسعه قرار خواهیم گرفت. تا اینکه نوسانات موجی یا  شانس در یک مقطعی ما را در یک فضا یا بازاری موفق کند، اما زمانی که آن بازار دچار نوسان شد، هویت و قابلیت های صادراتی خود را از دست می دهیم. 

فضای حکمرانی چگونه باید باشد؟
عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی در همین حال معتقد است، کشوری در مسیر صادرات موفق  می شود که دولت قوانین و مقررات هدایت کننده را تقویت و  در مقابل قوانین و مقررات مزاحم و دست وپاگیر را از سر راه تولید کننده و صادر کننده بردارد. 

به گفته او، وظیفه دولت ها در حکمرانی، حرکت به سمت قوانین کمک کننده و حمایتی از صادرات و از بین بردن دستور العمل ها  و مقررارت زائد است. این دیدگاه دولت، موجب ثبات در تولید و صادرات می شود، که در محیط اقتصاد کلان، یک ثبات اقتصادی عام را به ارمغان می آورد. یعنی هنگامی که بنگاه تکلیف خود را با تولید، مزیت رقابتی، سرمایه گذاری،  یادگیری های مداوم، رفتار شناسی مصرف کننده، شناخت مزیت های بازار و استراتژی توسعه صادرات، مشخص وسهم خود را ادا کرد. آنزمان نوبت دولت است که با تنظیم قوانین و مقررات حمایتی و هدایت کننده و حذف دستور العمل های بازدارنده، به کمک بنگاه بیاید و دست در دست بخش خصوصی به ایجاد ثبات در اقتصاد کلان کمک کند. در واقع حکمرانی دولتی و بنگاهی با حمایت همدیگر،نتیجه بخش خواهد بود. 
 

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر