شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - April 20 2024
کد خبر: 45470
تاریخ انتشار: 05 دی 1397 12:56
مخالفان آقاي هاشمي باور دارند که انديشه او هنوز زنده است و با اعتقاد به همين موضوع به تخريب او ادامه مي‌دهند زيرا انديشه هاشمي خطري براي افراطي‌هاست. گروه‌هاي مختلف بايد بدانند که سياست اکبر هاشمي‌رفسنجاني مبتني بر وحدت، اعتدال و مشارکت مردم بود. اگر اين موضوع به‌درستي درک شود، مي‌توان راه درست را از نادرست تشخيص داد. نفاق و دورويي مانند موريانه نظام را مي‌خورد؛
به گزارش راه امروز: مخالفت با آيت‌الله اکبر هاشمي‌رفسنجاني آن‌قدر بالا گرفته است که برخي حتي پس از فوت او نيز به انتقادها و بعضا تخريب‌ها ادامه مي‌دهند. هرچند در قاب تاريخ هيچ‌کس مصون از انتقاد نيست؛ اما به نظر مي‌رسد که عداوت‌ها با هاشمي ريشه در بازخواني وقايع تاريخي ندارد و بيشتر چنين هجمه‌هايي مانند زمان حيات او نشئت‌گرفته از رويکردهاي سياسي و جناحي است.
به گزارش شرق، هاشمي‌رفسنجاني ديگر در عالم سياست نه حضور دارد و نه مي‌تواند حضور داشته باشد؛ اما چه موضوعي باعث مي‌شود که نيروهايي همچنان او را زنده تصور کنند؟ شايد مهم‌ترين نشانه براي پاسخ به اين پرسش انديشه سياسي هاشمي باشد؛ به‌نحوي‌که واقعا او را زنده نگه داشته است.

مخالفان او به ‌طور ضمني و البته تمام‌عيار يک واقعيت را پذيرفته‌اند که هاشمي زنده است؛ زيرا از قضا رد يک شخص يا يک تفکر بيش از تأييد آن، حکايت از زنده‌بودنش دارد؛ چراکه انديشه تأثيرگذار مي‌تواند نقدها و بعضا تخريب‌ها را برانگيزد. مخالفان افراطي اين شخصيت سياسي آن‌چنان بدون در‌نظر‌داشتن تاريخ معاصر بر او مي‌تازند که فراموش کرده‌اند او يکي از مهم‌ترين افراد تأثيرگذار در انقلابي است که آنها نشانش را بر سينه زده‌اند.

البته هيچ‌کس ياراي انکار تأثيرگذاري هاشمي را ندارد و اگر منشأ اثر بودنش در انقلاب اسلامي را انکار کند يا از ناآگاهي‌اش سخن گفته يا با کينه‌توزي قضاوت کرده است. محمد هاشمي‌رفسنجاني، برادر مرحوم هاشمي و از فعالان سياسي باور دارد که نقدهاي موجود از سوي برخي از نيروها چندان عجيب نيست؛ زيرا انديشه هاشمي خطري بزرگ براي جريان‌هاي افراطي است؛ او اساسا مدافع اعتدال و وحدت ملي بوده است. براي بررسي علت‌هاي تخريب‌هاي مرحوم هاشمي از سوی مخالفان افراطي، ساعتي را با محمد هاشمي‌رفسنجاني به گفت‌وگو نشستيم که مشروح آن را در ادامه مي‌خوانيد.

تخريب شخصيت آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني پس از فوت او نيز ادامه دارد؛ چنانکه نمونه اخير چنين تخريب‌هايي در مستندي به نام «هاشمي زنده است» مشاهده مي‌شود. جالب اين است، کساني که به صورت همه‌جانبه عليه مرحوم هاشمي فعاليت مي‌کنند، خود را منتسب به ارزش‌هاي انقلابي مي‌دانند؛ غافل از اينکه يکي از مؤثرترين افراد در پيروزي انقلاب اسلامي آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني بوده است. قدري از جايگاه اين شخصيت برجسته در نظر امام (ره) و توفيق‌هاي انقلاب بگوييد.
مرحوم آيت‌الله هاشمي با استناد به اسناد موجود از حيث هماهنگي‌ها، کمک‌هاي اقتصادي به خانواده‌هاي زندانيان و کمک‌هاي معنوي و مشورتي نقش محوري در نهضت اسلامي داشت و بسيار مورد اعتماد امام (ره) بود؛ زيرا او از سال1330 شاگرد امام محسوب مي‌شد و تا لحظه رحلت امام در کنار ايشان حضور داشت. نقش مرحوم هاشمي در انسجام‌بخشي انقلاب بر هيچ ‌فردي پوشيده نيست؛ به‌نحوي‌که وقتي امام در نجف به سر مي‌بردند، آقاي هاشمي مسئوليت برقراري ارتباط ميان مردم و مبارزان را برعهده داشت. او با همکاري آقايان باهنر، مهدوي‌کرماني، آيت‌اللهي و صالحي در سال 1336 نشريه‌اي با نام «مکتب تشيع» را اداره مي‌کرد. در آن‌ سال‌ها به دليل مشکلات مالي و نيز يک هدف استراتژيک، نشريه پيش‌فروش مي‌شد تا بتوانند در وهله نخست بدانند که دقيقا بايد چند نسخه را به چاپ برسانند و در وهله دوم افراد هم‌جهت و همفکر را در شهرستان‌ها شناسايي کنند.

با چنين سازوکاري يک شبکه سراسري در تمام شهرها ايجاد شد. پس از مرحله شناسايي و به‌دست‌آوردن کد پستي خريداران نشريه، بيانيه‌هاي امام براي آنها ارسال مي‌شد؛ آنها نيز در شهرستان‌هاي خود بيانيه‌ها را بازنشر مي‌کردند و به دست همشهري‌هاي خود مي‌رساندند. اين يک مثال کوچک از نقش، تأثير و تلاش مرحوم هاشمي براي پيشبرد انقلاب اسلامي بود. پس از انقلاب نيز بسياري از مسئوليت‌هاي مهم از‌جمله عضويت در شوراي انقلاب، عضويت در هيئت رسيدگي به مشکلات کارگران نفت، جانشين امام در جنگ، رياست مجلس شوراي اسلامي و سپس رياست‌جمهوري را برعهده گرفت. همه اين مسئوليت‌ها در زمان حيات امام بود و اين موضوع نشان مي‌دهد که امام به مرحوم هاشمي چه ميزان اعتماد و باور داشت.

شما از نقش آيت‌الله هاشمي در جنگ هشت‌ساله سخن گفتيد‌؛ به‌نحوي‌که او قائم‌مقام امام در جنگ بود. در بازخواني آن ايام يک چالش مهم وجود دارد. برخي باور دارند که آقاي هاشمي از موافقان ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بود و برخي نيز چنين مدعايي را انکار مي‌کنند. تأثير ديدگاه او در ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
پيش از آقاي هاشمي، آقاي بني‌صدر فرماندهي جنگ را برعهده داشت. در زمان او کشور با شکست‌هاي متعددي روبه‌رو شد. بني‌صدر به سپاه بي‌توجه بود و مدام از ارتش حمايت مي‌کرد. پس از عزل بني‌صدر آقاي هاشمي مسئوليت فرماندهي جنگ را برعهده گرفت و رزمندگان را به نحو شايسته‌اي ساما‌ندهي کرد. پس از فتح خرمشهر دو نظريه وجود داشت. برخي باور داشتند که در همان زمان بايد قطع‌نامه را مي‌پذيرفتيم و برخي ديگر مي‌گفتند که ايران نبايد در موضع ضعف جنگ را خاتمه دهد و ضرورت دارد که در شرايطي جنگ تمام شود که دست‌کم بخشي از خاک عراق در اختيار ايران باشد تا در شرايط عزتمندانه وارد مذاکره بشويم. آقاي هاشمي نظريه دوم را قبول داشت. در آن زمان شعارهايي مانند «جنگ، جنگ تا رفع فتنه»، «جنگ، جنگ تا پيروزي» و «راه قدس از کربلا مي‌گذرد» نيز مطرح بود و شرايط طوري رقم خورد که جنگ ادامه پيدا کرد؛ اما به‌هر‌حال در جنگ هيچ خيري وجود ندارد و خسارات مالي و انساني بسياري به وجود مي‌آيد که به نفع هيچ‌کس نيست. آقاي هاشمي نيز مدافع جنگ نبودند؛ بلکه باور داشتند که بايد از خاکمان دفاع کنيم.

مي‌دانيم که آمريکا هيچ‌گاه از وجود انقلاب اسلامي راضي نبود و نيست. به ياد دارم که پيش از انقلاب وقتي در نوفل‌لوشاتو در خدمت امام بوديم، از کاخ اليزه تماس گرفتند که نماينده کارتر مي‌خواهد با امام ديدار کند، امام نيز گفتند ايرادي ندارد. شبي نماينده کارتر به نوفل‌لوشاتو آمد و تلويحا به امام گفت در امور ايران دخالت نکنيد و به ايران نرويد که براي شما خطر خواهد داشت. امام در پاسخ به او گفتند هنوز به مردم نگفته‌ام با آمريکايي‌هايي که در ايران حضور دارند چه رفتاري بکنند و اگر لازم باشد خواهم گفت. نماينده رئيس‌جمهور فرانسه نيز در آن جلسه حضور داشت و گفت که اگر محل استقرارتان خوب نيست به کاخ ورساي بياييد و توصيه مي‌کنيم به ايران نرويد که امام گفتند همين‌جا خوب است. به محض آنکه آنها رفتند، امام گفتند همين جمعه به ايران بازمي‌گرديم و ما اين خبر را به راديو فرانسه داديم تا اعلام شود؛ البته به دليل مشکلاتي هفته بعدش به ايران بازگشتيم. درواقع آمريکايي‌ها از همان ابتدا با انقلاب مشکل داشتند و تا به امروز نيز اين عداوت ادامه دارد. در زمان جنگ اگر حمايت‌هاي آمريکا وجود نداشت صدام نمي‌توانست تا دندان مسلح شود؛ بنابراين دفاع از خاک ميهن در چنان شرايطي با آن ميزان از دشمني‌هاي بين‌المللي لازم بود.

يکي از انتقادهايي که مخالفان آيت‌الله هاشمي ابراز مي‌کنند اين است که او در مواجهه با غرب و به‌خصوص آمريکا با تساهل و تسامح برخورد مي‌کرد. آيا چنين ادعايي را قبول داريد؟
همان‌طور که گفتم، دشمني آمريکا با انقلاب اسلامي از پيش از پيروزي انقلاب وجود داشت. آيت‌الله هاشمي در مکتب امام پرورش يافت. چطور ممکن است فردي که از روزهاي نخست فعاليت‌هاي انقلابي در کنار امام حضور داشته است، در مقابل استعمار آمريکا تساهل و تسامح داشته باشد؟ شاه در پنجم بهمن سال 41 به قم سفر کرد و سخنراني تندي عليه روحانيت داشت و روحانيت را حيوان نجس و ارتجاع سياه ناميد. پس از آن سخنراني در دوم فروردين سال 42 عده‌اي در عزاداري امام جعفر صادق (ع) که در مدرسه فيضیه برگزار مي‌شد، با چوب، چماق و چاقو به مردم حمله کردند، قرآن‌ها و کتب مذهبي را به آتش کشيدند و عده‌اي را از پنجره‌ها به پايين پرتاب کردند که در نتيجه بسياري مجروح و تعدادي به شهادت رسيدند. پس از اين اتفاق امام گفتند که در روز عاشورا در مدرسه فيضیه سخنراني مي‌کنم. امام در آن سخنراني اظهار کردند که شاه مي‌خواهد از آمريکا سخن نگوييم و خطاب به شاه که گفته بود کاري نکنيد که چکمه‌هاي پدرم را بپوشم و به قم بيايم، گفتند که چکمه‌هاي پدرت براي تو گشاد است و تو کاري نکن که مردم مانند پدرت از کشور بيرونت کنند و از سرنوشت پدرت درس عبرت بگير. امام خطاب به شاه گفتند که ‌اي مردک، اي بدبخت حکومتت نامشروع است. امام در سال 43 نيز به مناسبت اجراي کاپيتولاسيون مسائل بسيار تندي را عليه آمريکا و شاه مطرح کردند و گفتند که اگر يک آشپز آمريکايي شاه ايران را با ماشين زير بگيرد بايد در آمريکا محاکمه شود، اما اگر شاه ايران يک سگ آمريکايي را بکشد، در اينجا محاکمه مي‌شود. امام در پاريس نيز سخنان تندي عليه جنايات شاه و آمريکا ايراد کردند. با دانستن تمام اينها چطور ممکن است که مرحوم هاشمي‌رفسنجاني که در تمام اين ادوار در کنار امام بود، نسبت به دشمني‌هاي آمريکا بي‌تفاوت بوده باشد؟ قطعا چنين نبود و انتقاد مخالفان از سر انصاف نيست.

آقاي هاشمي توانست در دولتش ارتباط خوبي با همسايگان ايران و کشورهاي غربي برقرار کند. شايد نقدي که مخالفان او درخصوص ميل به غرب‌گرايي مطرح مي‌کنند، ناظر به سياست‌ خارجي دولت سازندگي باشد. رويکرد بين‌المللي ايشان را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
در زمان جنگ بسياري از کشورها مخالف ايران بودند؛ ارتش صدام و حزب بعث اساسا روسي قلمداد مي‌شدند که با حمايت آمريکا و دولت‌هاي مرتجع عربي قدرتي به دست آورده بودند که توانستند به ما حمله کنند. آيت‌الله هاشمي تمام اين موضوعات را مي‎دانست و نيازي نيست که کسي اين مسائل را يادآور شود، اما بعد از جنگ، او سياست تنش‌زدايي را در پيش گرفت و با کشورهاي اروپايي، از جمله آلمان ارتباط خوب و سازنده‌اي برقرار کرد. حتي در شوراي امنيت ملي تصويب کرد که به‌جز روابط سياسي مي‌توان در حوزه‌هاي ديگر با آمريکا وارد ارتباط شد. او نسبت به کشورهاي منطقه نيز همين سياست را در پيش گرفت، چنانکه تا سال‌ها عربستان ارتباط خوبي با ايران داشت. برخي باور دارند بايد تا ابد جنگ ادامه يابد، در صورتي که آقاي هاشمي باور داشت که بعد از جنگ مردم بايد آسايش را در پرتو حفظ عزت ملي تجربه کنند که تا حدي به اين مهم نيز نائل آمد.

قدري به موضوع توسعه در دولت سازندگي بپردازيم. مرحوم هاشمي در دو دولتش سعي کرد بخش مهمي از ويراني‌هاي جنگ را جبران کند که تا حد زيادي نيز در اين مسير موفق بود. مسير توسعه در دولت‌هاي ايشان را چگونه مي‌بينيد؟
جنگ باعث آسيب‌ديدن 16 استان، 83 شهرستان و دوهزارو 700 روستا شد. علاوه‌براين بسياري از زيرساخت‌ها را از بين برد و حدود دو ميليون نفر را آواره کرد که تا مدت‌ها در اردوگاه‌ها زندگي مي‌کردند. وقتي آقاي هاشمي دولت را تحويل گرفت سعي کرد به نوسازي و بازسازي ويرانه‌هاي جنگ بپردازد. او باور داشت که با کمک مردم مي‌توان ايران را دوباره به بهترين شکل ساخت و در اين عرصه نيز به توفيقات مهمي رسيد. يکي از موضوعاتي که به آقاي هاشمي ايراد مي‌گيرند اين است که او درها را به روي بخش خصوصي باز کرد و باعث رشد رفاه‌طلبي در جامعه شد. مي‌گويند او باعث شد که رفاه‌طلبان اتومبيل بنز سوار شوند و سرمايه‌داري در کشور گسترش يابد؛ در صورتي که چنين مخالفاني اساسا به مفهوم توسعه باور ندارند يا شايد اصلا از درک آن عاجزند.

طرفداران آقاي ناطق در انتخابات سال 76 مي‌گفتند که اگر پل‌ساختن ارزش است، مالزي از ما ارزشي‌تر محسوب مي‌شود. آنها اساسا به مقوله سازندگي باور نداشتند؛ با وجود چنين ديدگاه‌هايي، آقاي هاشمي در دولت، برنامه‌اي با افق سال 1400 تهيه کردند. در آن برنامه اشاره شده بود که ايران با توجه به ظرفيت‌هاي بسيار بالايش مي‌تواند در جايگاهي استثنايي در عرصه بين‌المللي قرار بگيرد. مرحوم هاشمي اعتقاد داشت که اگر صنايع مياني و فرودستي فعال شوند، ديگر نيازي به خام‌فروشي نيست. البته اين طرح در دولت آقاي خاتمي از مجلس پس گرفته شد اما آقاي هاشمي بازهم آن را رها نکرد و وقتي مجمع تشخيص مصلحت نظام را در اختيار گرفت، با رهبري صحبت کرد که اين برنامه سياست‌هاي کلي نظام را تبيين مي‌کند و اگر به تأييد شما برسد، مي‌تواند راهگشاي کشور باشد. با تأييد رهبري آن طرح به سند چشم‌انداز 1404 تبديل شد. در واقع اين سند که اکنون در اختيار همگان است، نيز نشئت‌گرفته از افکار و ايده‌هاي مرحوم هاشمي است.

گفتمان فرهنگي دوم خرداد سال 76 به نوعي سلب روحيه فرهنگي موجود در دولت مرحوم هاشمي قلمداد مي‌شود. حتي برخي باور دارند که رأي به آقاي خاتمي يک رأي سلبي براي انکار سياست‌هاي دولت سازندگي محسوب مي‌شد. با اوصافي که شما ارائه مي‌دهيد، قاعدتا نبايد مشکلي در کشور وجود مي‌داشت؛ اين درحالي است که موج اجتماعي خواهان اصلاح وضع موجود، شاهد مثال نقضي بر سخنان شماست. اين تناقض را چگونه تعبير مي‌کنيد؟
نيروهاي اردوگاه اصولگرايي خلاف ديدگاه شما را ارائه مي‌دهند و مي‌گويند که خطبه نماز جمعه آقاي هاشمي باعث پيروزي آقاي خاتمي در انتخابات شد. اساسا پيش از انتخابات سال 76 مفهوم دقيقي به نام اصلاحات وجود نداشت و اصلاح‌طلبان با تشکيل حزب مشارکت اين عنوان را ارائه دادند. پس از سال 76 روحانيون مبارز و به‌خصوص آقاي کروبي در مجلس سوم به سياست‌هاي دولت آقاي هاشمي انتقاد مي‌کردند.
در سال 75 ما حزب کارگزاران را تشکيل داديم و پس از پيشنهاد به آقاي حبيبي به آقاي خاتمي پيشنهاد حضور در انتخابات را داديم و او گفت اگر کارگزاران از من حمايت کند، به انتخابات وارد مي‌شوم. آقاي خاتمي پيروزي‌اش را مديون حمايت کارگزاران و مرحوم هاشمي است. مرحوم هاشمي از آقاي خاتمي حمايت کرد. اين موضوع درست نيست که خاتمي چهره مخالف هاشمي بوده است. در زماني که روحانيون مبارز در انزواي کامل بود و اصلاح‌طلبي به شکل کنوني وجود نداشت، کارگزاران از آقاي خاتمي حمايت کرد. جالب است که با چنين حمايت‌هايي پس از انتخابات سال 76 و تشکيل حزب مشارکت، عليه آقاي هاشمي سخن‌ها گفته شد و روزنامه‌ها به‌طور زنجيره‌اي عليه او ‌نوشتند. به هرحال، همه اين موضوع را مي‌دانستند که آقاي هاشمي از پتانسيل بالايي برخوردار است و اصلاح‌طلبان نسبت به او حس رقابت شديدي داشتند.

برخلاف رويکرد کنوني که اصلاح‌طلبان حاميان مرحوم هاشمي محسوب مي‌شوند، چنين اختلافاتي تا انتخابات سال 84 نيز وجود داشت که متأسفانه نتيجه‌اش روي‌کارآمدن دولت بي‌شناسنامه احمدي‌نژاد شد. چه عواملي دست‌به‌دست داد تا در آن انتخابات شاهد شکسته‌شدن آرا باشيم؟
اصلاح‌طلبان در سال 84 سه نامزد يعني آقايان معين، کروبي و مهرعليزاده را در مقابل آقاي هاشمي قرار دادند و با اين سناريو آرای مرحوم هاشمي را گرفتند. جريان راست نيز در سال 76 مي‌خواست چنين رويکردي را در پيش بگيرد و به سراغ من آمدند و گفتند که در انتخابات شرکت کن و از تو حمايت مي‌کنيم. آقاي هاشمي به من گفت که اين کار را نکن زيرا آنها مي‌خواهند با سياست سه‌کانديدایی انتخابات را به دور دوم ببرند تا در آن مرحله پيروز شوند. البته آقاي هاشمي نسبت به آقاي خاتمي نظر مثبتي داشت و تمايلش اين بود که او رئيس‌جمهور شود. جالب است که بعد از سال‌ها اصلاح‌طلبان کاري را با مرحوم هاشمي کردند که او در سال 76 با آنها نکرد. با چنين اتفاقات تلخي ديديم که فردي به نام احمدي‌نژاد روي کار آمد که هيچ حدومرزي را رعايت نمي‌کرد.
بخش عمده‌اي از انتقادها به مرحوم هاشمي پس از رويکرد صريح او در انتخابات سال 88 بالا گرفت. قدري درباره تصميم ايشان در آن مقطع تاريخي بفرماييد.
براي مرحوم هاشمي حفظ نظام از همه چيز بااهميت‌تر بود و همواره منافع نظام را بر منافع شخصي ترجيح مي‌داد. او هيچ‌گاه به دنبال انتقام‌جويي نبود و به گذشته نگاه نمي‌کرد. در سال 84 براي مردم و کشور به صحنه آمد و در سال 88 نيز آنچه را گفت که فکر مي‌کرد مصلحت نظام و ايران را تأمين مي‌کند. او در نماز جمعه پيشنهادهايي را مطرح کرد که علاوه بر آنکه با شأن نظام اسلامي همخوان بود، مي‌توانست راهشگا باشد اما به دليل آنکه قدرت اجرائي نداشت، نتوانست آنها را به مقام اجرا برساند. او مي‌دانست با گفتن آن موضوعات هزينه خواهد داد اما براي مردم آن هزينه‌ها را به جان خريد.
ميزان حمايت آقاي هاشمي در پيروزي آقاي روحاني را چطور مي‌بينيد؟
آقاي هاشمي به‌طور مستقيم از آقاي روحاني حمايت کرد. وقتي خودش ردصلاحيت شد، آقايان عارف و روحاني باقي ماندند. او با ايشان صحبت کرد که در نهايت آقاي عارف از انتخابات کناره‌گيري کرد و آقاي هاشمي از مردم خواست که به روحاني رأي بدهند زيرا تعدادي از افراد در ستادهاي برخي از نامزدها مي‌گفتند که هاشمي از نامزد مورد نظرشان حمايت مي‌کند. با اعلام موضع صريح مرحوم هاشمي اين مناقشات پايان يافت. البته اينکه او تصميم‌گيرنده دولت روحاني بود، موضوع چندان دقيقي نيست زيرا آقاي هاشمي فقط در حوزه مسائل بين‌الملل مانند برجام توصيه‌هايي به آقاي روحاني مي‌کرد.
پس از فوت آقاي هاشمي همچنان تخريب‌ها ادامه دارد. به عنوان بحث پاياني بفرماييد که هدف چنين تخريب‌هايي چيست؟
مخالفان آقاي هاشمي باور دارند که انديشه او هنوز زنده است و با اعتقاد به همين موضوع به تخريب او ادامه مي‌دهند زيرا انديشه هاشمي خطري براي افراطي‌هاست. گروه‌هاي مختلف بايد بدانند که سياست اکبر هاشمي‌رفسنجاني مبتني بر وحدت، اعتدال و مشارکت مردم بود. اگر اين موضوع به‌درستي درک شود، مي‌توان راه درست را از نادرست تشخيص داد. نفاق و دورويي مانند موريانه نظام را مي‌خورد؛ بنابراين بايد همه نيروهاي سياسي به وحدت بينديشند. مردم در کوچه و خيابان‌ها ما را که مي‌بينند، مي‌گويند اگر هاشمي زنده بود، وضعيت به اينجا نمي‌رسيد. مردم آقاي هاشمي را دوست دارند و اي ‌کاش سياسي‌ها نيز بر طريق مردم عمل کنند و تفکرات آقاي هاشمي را سرلوحه کار خود قرار دهند.
نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر