جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - March 29 2024
کد خبر: 28988
تاریخ انتشار: 24 مهر 1395 00:03
محسن رنانی- استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان

شفاف سازی عملکرد صندوق های بیمه و بازنشستگی برای افزایش اعتماد عمومی شهروندان ضرورتی انکارناپذیر است. صندوق های بیمه بهترین آزمون برای داشتن یک حکمرانی خوب است. بحران های زیادی کشور را فراگرفته اند. بحران آب، بحران فساد، بحران بدهی ها، بحران صندوق های تامین اجتماعی و بازنشستگی که هر کدام به وضعیت حادی رسیده است. مشخص نیست نظام سیاسی ما می تواند ما را به سلامت از همه این بحران ها عبور دهد یا خیر.

حقیقت این است که اگر برآورد در سطح حکومت انجام دهیم شاخصی نداریم که نشان دهد نظام سیاسی توانمندی و قدرت و عزم لازم را دارد یا خیر. شاخص هایی که وجود دارد برای عملکرد کلان اقتصادی است. لاجرم باید از سطوح زیرین و از زیر سیستم ها آزمون کنیم. زیر سیستم ها مملو از بحران هستند. یکی از این حوزه ها را می توان پایلوت قرارداد و نشان داد آیا نظام سیاسی قدرت اصلاح در آن حوزه را دارد یا خیر.

حوزه هایی مانند حوزه آب یا حوزه فساد به دلیل فراگیربودن، بسیارپیچیده هستند، زیرا سیاست پذیراند و مدیریت پذیر نیستند. در واقع ما می توانیم سیاستگذاری کنیم اما مشخص نیست آن سیاست به هدف مطلوب می رسد یا خیر. در این نوع حوزه ها نمی توان با چند نوشته و قانون و مصوبه به اصلاح امید داشت بلکه نیاز به یک فرآیند تدریجی است تا در یک افقی امیدوار باشیم که از بحران فساد (و نه خود فساد) عبور می کنیم. همچنین حوزه آب هم پیامدهای گسترده ای دارد که هیچ دولتی جرات حضور نخواهد داشت.

اما برخی از حوزه مدیریت پذیر هستند. دو حوزه را می توان به عنوان پایلوت انتخاب کرد. یکی حوزه نظام بانکی است و دیگری حوزه صندوق های بیمه اجتماعی و بازنشستگی است. در نظام بانکی به دلیل وجود گروه های ذینفع قدرتمند، احتمالا اصلاحات را در همان گام اول به شکست می کشانند. پس اصلاح این حوزه مستلزم تحولات زیرساختی تر در نظام سیاسی است که ظاهرا این نظام زیرساختی، آمادگی لازم را ندارد.

حوزه های  بیمه اجتماعی و بازنشستگی علی رغم پیچیدگی فنی، مدیریتی و اقتصادی که دارند ذینفعانی دارند که طالب اصلاحات هستند. اصلی ترین ذینفعی که جرات شروع اصلاحات را ندارد همان نظام سیاسی است. در واقع اگر در این حوزه نظام سیاسی خود برای اصلاحات به نتیجه برسد، ذینفعانِ دیگر، توان به شکست کشاندن را ندارند. تفاوت این دو حوزه در اینجاست. بنابراین عملی ترین حوزه برای اینکه نظام سیاسی بتواند خود را اصلاح کند، صندوق های بیمه اجتماعی و بازنشستگی هستند.

نظام سیاسی نمی تواند خود را به یکباره اصلاح کند، بنابراین باید به زیر بخش ها بپردازد. بنابراین حوزه بیمه ها و تامین اجتماعی از حوزه های معیار است که اگر در اینجا نظام سیاسی نتواند خود را نشان دهد و جرات حضور پیدا نکند قطعا در حوزه های دیگر هم نمی تواند. بنابراین فرآیند مستهلک کننده ای که امروز در جامعه ما وجود دارد ادامه پیدا خواهد کرد.

تا اواسط قرن ۲۰ برداشت اقتصاددانانِ مارکسیست این بود که حکومت می تواند یک دولت خیرخواه همه چیز دان باشد. نئوکلاسیک ها می گفتند اگر شرایط اولیه مانند تفکیک قوا و غیره را رعایت کنیم، این حکومت می تواند خیرخواه و همه چیزدان باشد. مارکسیست ها می گفتند، تحت شرایطی که ما می گوییم اگر یک حکومتی شکل بگیرد که همه حکومت دستش باشد، آنگاه این حکومت می تواند خیر جمعی را محقق کند.  در واقع مارکسیست ها و لیبرال ها معتقد بودند که حکومت می تواند تحت شرایطی به خیر جمعی بیانجامد. اما از نیمه قرن بیستم با شکل گیری پدیده ای با عنوان انتخاب عمومی در اقتصاد، به این جمعبندی رسیدند که امکان ندارد حکومتی شکل بگیرد که همه چیز دان باشد وخیرخواه نیز باشد.

ما باید به سمتی برویم که حکومت های مان را به سمت حکمرانی خوب و مطلوب ببریم. ایده این است که صرف نظر از شکل و شیوه حکومت و مشروعیت سازماندهی درونی، حکومت ها می توانند به تدریج به سمت حکمرانی خوب بروند بطوریکه نوعی کارآیی همراه با عدالت از درون آن بیرون بیاید. سوسیال دموکراسی های غربی،یک نوعی از حرکت به سمت حکمرانی خوب هستند که شکست کارآیی را به نوعی جبران کرده و از سوی دیگر عدالت را تمرین و تجربه می کنند.

اینگونه شد که جامعه علمی به این سمت رفت که می گوید ما باید به سمت یک حکمرانی خوب برویم. اگر به این سمت برویم بقیه مسائل ذیل این بتدریج حل می شود. برای حکمرانی خوب تعدادی شاخص تعریف شد. شفافیت، مسئولیت پذیری، پاسخگویی، انعطاف پذیری، قانونمندی و قانون پذیری و در این اواخر هم بحث عدالت اضافه شد. اگر حکومتی این شاخص ها راخوب تعریف کند یعنی به سمت حکمرانی خوب می رود.

حکمرانی در اینجا، منظور نظام سیاسی نیست. به عبارت دیگر اگر می گوییم نظام سیاسی؛ مجموعه «بخش خصوصی» و «نهادهای مدنی» و «قوای اصلی حکومت» که در یک ساختار قانونی باهم همکاری می کنند، نظام حکمرانی را شکل می دهند و این مجموعه باید به سمت کارآیی برود. حکومت را رها کنید. انقلاب چیزی را عوض نمی کند بلکه انقلاب آدم ها را عوض می کند. انقلاب یک جزیی از حکمرانی را تغییر می دهد و اگر بقیه اجزا اصلاح نشود باز به وضعیت قبلی خودش بر می گردد.دقیقا در ساختار سیاسی بعد از انقلاب همین را تجربه کردیم. ما بخشی از حکمرانی را با انقلاب تغییر دادیم ولی دو بخش دیگر حکمرانی تغییری نکرده بودند.

باید شفافیت و پاسخگویی ایجاد کرد، با هر ساختار سیاسی که  باشد. پس حکمرانی خوب جدی شد. حکمرانی خوب ترکیب یک حاکمیت تعاملی چندوجهی است. چیزی که در نظام تامین اجتماعی و صندوق ها سه جانبه گرایی مطرح می کنند. نوعی حکمرانی برون شرکتی است که به همان دلایلی که در نظام سیاسی شکست خوردیم و نتوانستیم به کارایی برسیم، سه جانبه گرایی هم در حوزه تامین اجتماعی و بیمه ها تقریبا ناتوان بوده است.

حوزه بیمه و تامین اجتماعی وصندوق های بازنشستگی الگوی کوچکی از نظام سیاسی هستند. ساختار نظام سیاسی به علت ارتباط از بالا به پایین و به علت فقدان یک حکمرانی و سازگاری خوب باعث شد، نه تنها بودجه ها به سمت نظام بیمه و تامین اجتماعی و صندوق ها آمده بلکه همان ساختار هم در این بخش ها ریخته شده است. در واقع تا نگاه می کنیم ویژگی های نظام سیاسی را در بخش صندوق ها و بیمه های تامین اجتماعی هم می بینیم. این ساختار از جنس نفوذ ناهمگن است و گروه های قدرت در این ساختارها هر کدام منافع خود را دنبال می کنند. در حوزه های زیر مجموعه نظام سیاسی، که یکی از این حوزه ها ساختار سیاسی است، با یک نفوذ ناهمگن روبرو هستیم. در نهایت تا جایی می رویم که شرکت های داخل صندوق بازنشستگی نمی دانند بقیه صندوق ها چه کسی هستند. با هم رقابت کرده و به هم آسیب رسانده و بازار یکدیگررا تخریب می کنند، در حالیکه همه آنها مالک شان بازنشستگی است. در واقع تا این حد نوعی شکاف در هدفگذاری وجود دارد.

عدم شفافیتی که در صندوق ها وجود دارد، سرریز عدم شفافیت ساختار سیاسی است. عدم پاسخگویی یا عدم مسئولیت پذیری همان ساختار سیاسی تزریق شده است، زیرا رابطه تعاملی نبوده بلکه کاملا بالا به پایین و یک جانبه بوده است.

اگر صندوق ها بخواهند به پویایی برسند و اهداف و وظایف شان را دنبال کنند، چاره ای ندارند که آن ساختاری که از نظام سیاسی درون شان ریخته شده پس بزنند، اما این شدنی نیست. نمی شود تحت سیطره قانونی و مالی حکومت باشید و بعد بخواهید ساختار مدیریتی خود را به هم بزنید. قاعدتا حوزه نفوذ این اجازه را نمی دهد. به عبارت دیگر یک پارادوکسی وجود دارد. نظام سیاسی باید اصلاح شود، که بخاطر گستردگی کارنمی تواند.

اینجا دقیقا آنجایی است که اگر بخواهد تحولی رخ دهد نیاز به یک عزم و تحول در نظام سیاسی است. اگر نظام سیاسی به این جمعبندی برسد که باید خود را اصلاح کند، دست روی هرکدام از گزینه های زیر ساختاری که بگذارد، که یکی از بهترین حوزه ها همان حوزه صندوق های بیمه و بازنشستگی است، باید آن را حل کند. نمی توانیم حوزه نفوذ حکومت را قطع کنیم و کلا رابطه را قطع کنیم. در هیچ کجای دنیا این تجربه وجود ندارد. در غرب هم تجربه نفوذ دولت در صندوق ها وجود دارد. حداقل تجربه جهانی می گوید ما نمی توانیم صندوق ها را کاملا مستقل کنیم و حوزه نفوذ دولت را قطع کنیم. اصلی ترین حلقه ای که می تواند و باید اصلاح از آن شروع شود، البته با پیش فرض اینکه نظام سیاسی به اجماع و عزم رسیده است، «شفافیت» است. بقیه ویژگی های حکمرانی خوب ذیل «شفافیت» محقق خواهد شد.

در واقع در فضایی که «شفافیت» ایجاد می کند می توان صندوق ها را به سمت پاسخگویی و انعطاف پذیری برد. در غیر اینصورت مشخص نیست گلوگاه کجاست که باید حل شود. اگر نظام سیاسی در شرایط کنونی به لحاظ فکری و عملی آمادگی ایجاد شفافیت ندارد، باید از حوزه هایی مانند صندوق ها شروع کند، زیرا در صندوق ها ذینفعان آن متشکل نیستند و به گروه های قدرت و فشار تبدیل نشده اند.

در واقع اینجا محلی است برای آزمون نظام سیاسی که نشان دهد آیا اصلا مایل است که اصلاحاتی را درون خودش شروع کند یا خیر. اگر عزم و اجماع شروع شود، گام اول این است که شفافیت ایجاد شود. شروع هرگونه اصلاح در نظام تامینی کشور و صندوق های بیمه ای و بازنشستگی این است که از یک حرکت شفاف سازی شروع کنیم. اگراین گام را برداشتیم به این معنی است که عزم اولیه را برای حرکت داشته ایم.

تمام وزرایی که می آیند، می گویند شستا مشکل دارد اما هیچکدام دست به شفاف سازی در شصتا نمی زنند. بنابراین گام اول برای ارزیابی عزم نظام سیاسی، شروع به شفافیت سازی در حوزههای نام برده شده است. بعد از شفافیت آزمون عملی فرا می رسد.    اگر نظام سیاسی این گام را برداشت امید این می رود که به اصلاح خود دست بزند. بنابراین نمی توان منتظر یک معجزه، یک انتخابات،یک تغییر رییس جمهور یا وزیر یا مجلس ماند تا نظام سیاسی در خودش تغییر ایجاد کند و به سمت حکومت خوب برود. شاخص این است که در یک حوزه اقدام می کند یا خیر. پیشنهاد من این است که بهترین حوزه پایلوت برای اینکه نظام جرات و جسارت خود را آزمون کند وارد بازسازی صندوق های بیمه اجتماعی و بازنشستگی شود 

منبع: قانون

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مهمترین اخبار - صفحه خبر